شدت بخشیدن به اعدامها نمی تواند دلیل دیگری جز اینکه رژیم به میزان تنفر مردم از خود پی برده است و نتیجه مادی آن را نمی تواند کنترل کند، داشته باشد
خانم جدیدی گرامی
با درود و تشکر از قبول دعوت من به این گفتگو
(1همانطور که مطلعید در روزهای اخیر موج وسیعی از اعدام در ایران به راه افتاده است. دلیل رقم بالای این اعدام های را مجموعاً چه میدانید و از سر چه ضرورتی این امر انجام میشود؟
بدون اینکه نظر خود شما را در این مورد بدانم، اطمینان دارم پاسخ من با آن متفاوت نیست. می دانید چرا؟ چون این دیگر یک درک عمومی شده، زیرا اگر به روند عملکرد رژیم در بالا و پائین آوردن شدت سرکوب طی این 30 سال حکومت ننگین اش نگاه کنیم، به آسانی متوجه می شویم که...رژیم جمهوری اسلامی همواره در برابر اعتراضات مردم به این دلیل که نه تنها نمی خواسته بلکه نمی توانسته پاسخگو باشد و از جهتی دیگر به دلیل همین اعتراضات و عدم داشتن پایگاه اجتماعی، حکومت خود را متزلزل حس می کرده، دست به سرکوب زده است. بسته به اوجگیری اعتراضات، نبض حکومت سریعتر می زند و برای جلوگیری از اینکه دچار سکته قلبی نشود، حالت تعرضی به خود می گیرد. در حقیقت منطق اش این است که چون پاسخی ندارد، به سوال کننده حمله ور می شود. از همان اوایل قیام ضد دیکتاتوری این روند شروع شد و همچنان هم ادامه دارد. بنابراین شدت بخشیدن به اعدامها نمی تواند دلیل دیگری جز اینکه رژیم به میزان تنفر مردم از خود پی برده است و نتیجه مادی آن را نمی تواند کنترل کند، داشته باشد. در واکنش به بحرانهای درونی و بیرونی، رژیم متوسل به سخیف ترین نوع اعمال ضد انسانی یعنی قتل کسانی که به لحاظ تفکر ضد او هستند، می شود. این را ما پیشتر، در دهه 60 دیدیم . آنوقت نیز بخش بزرگی از مردم به این نتیجه رسیده بودند که قیام ضد استبدادی آنها از دست رفته و رژیم جمهوری اسلامی هم بدتر از دیکتاتوری پهلوی در خیابانها به روی آنها آتش گشوده و از این رو راه مبارزه را انتخاب کردند. براستی که چه حمام خونی رژیم خمینی براه انداخت. سالهای دهه 60 که خودتان می دانید چگونه زندانیان سیاسی بدون محاکمه و دسته دسته اعدام می شدند. البته فقط اعدام نبود، شکنجه و بدترین رفتارهای غیر انسانی را هم شامل می شد و هنوز هم می شود. امروز نیز که خواست سرنگونی یک خواست عمومی شده و نسل جدید، نسل بعد از قیام هم به معترضان دیروز افزوده شده ، وحشت و هراس از خروش مردم، رژیم را به مقابله جنایتکارانه کشانده.
من تصور می کنم این یک نتیجه گیری و درک عمومی از علت واکنشهای خشن و خودسرانه رژیم است.
2) چه پیوندی میان اعدام های انجام شده تحت عنوان مبارزه با گسترش مواد مخدر و اعدام های سیاسی میتوان یافت؟ آیا اساساً از دید شما میتوان چنین استنباط نمود که ارتباطی موجود است؟
به نظر من ارتباط دارد. بسیار هم ارتباط دارد. اول به این اشاره کنم که در هر حال اعدام، به هر دلیل عملی جنایتکارانه است. در حال حاضر به نسبت جمعیت، بیشترین اعدامها در ایران صورت می گیرد. خود مسئله اعدام و بکارگیری این مجازات در جوامع بسیاری مورد بحث است. نخستین استدلالی که برای اجرای اعدام در کشورهائی که هنوز آنرا در قوانین خود دارند، آورده می شود این است که بزهکاران از این تنبیه درس می گیرند و باعث تقلیل ارتکاب به جرم می شود. بررسی های گوناگون نشان داده است که اینطور نبوده و بعکس هر جا مجازات اعدام بوده، میزان جرایم هم بیشتر شده است. حالا جمهوری اسلامی از این متد شکست خورده ی جنایی به عنوان ابزار سیاسی هم استفاده می کند. رژیم تصور می کند با اعدام زندانیان سیاسی و یا اعدام تحت عنوان مبارزه با مواد مخدر، جو رعب و وحشت را در جامعه بیشتر می کند. کل این رفتار، تلاش برای انتقال هراس از خود به جامعه است. از طرفی، وقتی هیچگونه محاکمه عادلانه و علنی وجود ندارد، وقتی وکلای زندانیان خود به خاطر دفاع از موکلانشان به زندان می افتند، هنگامی که حتی خانواده افراد از روز و مکان و چگونگی اعدامها بی خبر هستند، بدون شک عده ای نیز به نام دست داشتن در قاچاق مواد مخدر به جوخه اعدام سپرده می شوند. این در حالیست که همانطور که می دانید خود مزدوران خامنه ای بیشترین نقش را در پخش، قاچاق و صادرات مواد مخدر دارند.
(3همانطور که مطلعید، شمار بسیاری از اعدام های سیاسی در سال های اخیر در کردستان به اجرا درآمده است. هم اینک نیز بیش از 14 زندانی کرد محکوم به اعدام وجود دارند. به اعتقاد شما دلیل این فشارها بر مردم کرد چیست و برای ممانعت از اجرای آن ها و سایر احکام اعدام در سایر نقاط ایران چه اقداماتی مثمرثمر خواهد بود؟
مردم کرد ده ها سال است که برای آزادی و رفع ستم ملی مبارزه می کنند. به نظر من مردم کردستان مانند مردم فلسطین از کودکی با ظلم و نابرابری آشنا می شوند. آنها هم هیچگونه سر سازگاری با رژیمهائی که حقوق شان را زیر پا می گذارند، نداشته اند. آنها قلبها و خانه های خود را همواره به روی مبارزین باز گذاشته اند. آنها بیشترین ستم ملی را احساس کرده اند و از این رو پتانسیل شورش و خیزش و اعتراض را بیشتر از همه دارند. اگر این را قبول کنیم که هر جا بیشتر رژیم خود را متزلزل و وامانده می بیند، بیشتر حمله می کند، می توانم به سوال شما پاسخ داده باشم.
برای کوتاه کردن دست رژیم فکر می کنم در وهله اول بسیار مهم و حیاتی است که مبارزات مردم کردستان را جدا از مبارزات باقی مردم ایران بشمار نیاوریم. هم مردم کردستان و فعالین جنبش کردستان و هم مردم دیگر نقاط ایران از دانشجو گرفته تا معلم و کارگر و غیره باید بیش از پیش مبارزاتشان را بهم پیوند بزنند. اعتراض به اعدام و نقض حقوق بشر، کرد و فارس نمی شناسد. متاسفانه من متوجه شده ام که این امر هنوز کاملا صورت نگرفته. فعالین جنبش نباید بطور سکتاریستی به موضوع حقوق بشر برخورد کنند.
در وهله بعد، یکی از کارکردهای عملی و مهم را تحریم رژیم در داخل و خارج می دانم. باید همه، منظورم از همه، هم مردم ایران و هم نهادهای بین المللی و حقوق بشری را موظف کرد که در برابر این جنایت ها ساکت نباشند. باید فکر کرد چگونه رژیم را منزوی کنیم و دردسرهای بزرگ برایش ایجاد کنیم. در درجه اول مهمترین مانع رژیم در ارتکاب به این جنایات، مبارزه و مقاومت توده ای در داخل است. هزینه سرکوب را باید برای رژیم بالا برد و این کار چه از طریق اعتصابهای سراسری که نمونه اش را در اردیبهشت امسال در کردستان داشتیم و چه به وسیله اشکال مختلف نافرمانی مدنی، اعتصابهای موضعی، تحریم موسسات، شرکتها و افراد ی که به طور مستقیم و غیرمستقیم به سرکوب کمک می کنند، می تواند صورت بگیرد.
در بعد خارجی، تلاش هدفمند فعالان و کوشندگان در خارج از کشور برای بین المللی کردن مساله سرکوب می تواند اقدام موثری به حساب بیاید. در این زمینه تحریمهای دول غربی تا به حال بیشتر به خاطر مسائل مربوط به فعالیت های هسته ای رژیم بوده است . ما باید تلاش کنیم که این تحریمها را به سمت مسئله حقوق بشر در ایران گردش دهیم. برای این کار باید از ابتکارات و تجربیات و همچنین تجربیات دیگر جنبش ها استفاده کنیم. ببینیم چه راههای عملی را می توانیم توصیه کنیم تا در حرکت های عمومی و منظم و متشکل به این نتیجه دست بیابیم. یکی ازپراهمیت ترین تحریم های غربی علیه رژیم، تحریم هشت مقام امنیتی و قضائی جمهوری اسلامی به دلیل نقض حقوق بشر بوده است. این رویدادی بی سابقه بود که خلاف تحریم های و قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل که بیشتر هدف آن کشیدن جمهوری اسلامی پای میز مذاکره بوده است، نگاه به خشونت در جمهوری اسلامی نسبت به مردم معترض داشته است. ما باید اینگونه تحریمها را بیشتر بخواهیم. از نهادهای بین المللی و حقوق بشری بخواهیم در برابر نقض آشکار حقوق بشر در ایران ساکت ننشینند و منافع اقتصادی و بهره گیریهای سیاسی را مقدم بر جان انسانها قرار ندهند. البته به این هم نباید اکتفا کرد، باید هر جای دنیا که هستیم از مردم آن کشورها بخواهیم از مردم ایران حمایت کنند و از روسای دولت خود بخواهند موضع گیری های قاطع نسبت به نقض حقوق بشر داشته باشند.
در نهایت باید بگویم، بدون تردید مبارزه برای احقاق حقوق بشر فراتر از دلبستگی ها و وابستگی های گروهی و سازمانی و شخصی است و از این رو باید بتوانیم حول پیشبرد آن متشکل و متحد شویم. خوشبختانه جهت را به این سو نیز می بینم.
با تشکر از شما