دبى – ناصر شريفى
در آخرين اظهارات و تحولات عقيدتى در ايران، يک رهبر مذهبى معروف از ميان آيت الله هاى مقبول نظام، هشدار داده است که افراد "سپاه" با گرايشهاى عرفانى و غيره، از رهبرى و مرجعيت فاصله نگيرند.
هشدار روز سه شنبه 24-4-2012 آيت الله ناصر مکارم شيرازى مشخصاً بخش نظامی حاکمیت را مورد خطاب قرار داده است. او آن گونه که خبرگزارى مهر گزارش داده گفته است: "باید از آن روز ترسید که خدای ناکرده شبهات عقیدتی و مفاسد اخلاقی که دشمن بر روی آن فعالیت میکند ولو به صورت کم به سپاه سرایت کند."
در واقع، از زمانى که کتابهاى شريعتى، مطهرى، بازرگان، حلبى، سبحانى، جعفرى، مکارم، منتظرى، طالقانى، مجاهدين و ديگران، قشرهاى مختلف جوانان اسلامگرا را در این کشور به خود جلب کرد و آنها را پيش و پس از انقلاب 1979 به دسته ها و احزاب متباين و حتى متخاصم تبديل نمود، تا به امروز، حرکت قطارى ادامه دارد که پشت سر هم مسافرانش را بالاجبار و یا به اختیار پياده مى کند.
اولين مسافرانی که در نخستین ایستگاهها از قطار انقلاب ایران پیاده شدند، لائيک ها، فرقان، مجاهدين خلق، جنبش مسلمانان مبارز، احزاب ملیتها، سكولارها، سازمان های چپ و نهضت آزادی بودند. وجود کتابها و جزوات برخی از این گروهها در منازل افراد، "ادله محکمى" براى اعدام بخشىى از اعضا و هواداران برخی از این تشکلها به شمار رفت.
علت آن همه تضاد كه مشكل ساز شد، اختلاف عقيدتى اعلام گشت، هر چند که جاذبه ى قدرت و "كيش شخصيت" عامل اساسى اختلاف در عقايد مى شد.
قطار انقلاب
ليبرالها، چه با نام ملى گرا، چه به اسم ملى- مذهبى، چه به نام جنبش هاى اسلامى، خواسته و یا ناخواسته در اين يا آن نقطه از خط سیر قطار، از آن طرد شدند. حتى شخصيت هاى مستقل و معروفى در سطح بازرگان و بنى صدر از آتش تصفيه هاى ايدئولوژيک در امان نماندند.
اختلافات موجب شد كه حزب خلق مسلمان و پدر معنوى اش "آيت الله شريعتمدارى" با اتهاماتی که برای همه شناخته شده است، از ادامه همراهی باز مانند، و آيت الله شبير خاقانى رهبر دينى بسيارى از مردم عرب در جنوب غرب ايران و بخشى از شیعیان کشورهای عربی به قم تبعید شود.
در واقع، هريک از مراجع شیعه که مخالفتى با ايدئوژى حاکم داشتند، از قطار حيات سياسى طرد شدند. با اين حساب تكليف شخصيت هاى سنى مذهب از قبيل عز الدين حسينى رهبر مذهبى معروف كُرد روشن بود.
جالب آنکه "زاويه داشتن با رهبرى"، طى 33 سال گذشته، هميشه اتهامى به شمار می رفت که بر خلاف نص صريح قانون اساسى ايران، افراد و جريانات را از قدرت و گاه از زندگى مى انداخت.
رفسنجانی هم چنان به دنبال قطار نظام
تا همين سالهاى اخير کسى نمى توانست تصور کند که ايدئولوژى يا "كيش شخصيت" و يا حتى تضاد منافع در عرصه ى قدرت، موجب پياده کردن رفسنجانى از قطار شود. اما اين فرد شايد تنها كسى باشد كه توانسته است ماشين ديگرى کرايه کرده و به موازات اين قطار به حركت ادامه دهد تا شايد در ايستگاهى به آن بپيوندد.
ماجراى اصلاح طلبان در نظام ايران، به نوبه ى خود، به "داستانى پر آب چشم" تبديل شده است. اگر اشک خاتمى را يکبار همگان در جريان نامزدى دومش براى رياست جمهورى ديده اند، يا ناله او از پديده ى"هر 9 روز يک بحران توسط مخالفانش" را همگان شنيده اند، ياران و همراهان عقايدش، مخالفان خود را خون جگر کردند و البته، خود، تقاص مقاومت پس داده و مى دهند.
نبرد منافع و عقيده در نظامى که ايدئولوژى و قدرت درهم تنيده شده اند، هم چنان قربانى گرفته و مى گيرد.
جبهه بندی اصولگرایان
در انتخابات اخير مجلس شورا فقط اصولگرايان مانده بودند که با هم رقابت کنند. اما همين اصولگرايان نيز به دسته هاى مختلفى تقسيم شدند.
نيروهايى با محوريت مهدوى کنى تحت عنوان "جبهه متحد اصولگرايان"، نيروهاى گردآمده حول مصباح يزدى تحت عنوان "جبهه پايدارى"، نيروهاى جمع شده در کنار محسن رضايى زير عنوان "جبهه ايستادگى"، نيروهاى تجمع يافته حول على مطهرى با نام "صداى ملت" و جبهه ها و ائتلافات ديگرى از قبيل "جبهه بصیرت و بیداری اسلامی" و "ائتلاف فراگیر اصولگرایان" مهمترين اجزاء اصولگرايان حاكم را تشكيل مى دهند.
گفتنى است که هر يک از اينها ممکن است چند جمعيت و تشکل را در درون خود داشته باشند. مثلاً فقط جبهه ایستادگی (پيرامون رضايى) از یازده گروه تشکيل شده است: جبهه حامیان ولایت، حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی، جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی، جمعیت جوانان انقلاب اسلامی، جمعیت پیروان حضرت زینب، حزب سبز، حزب نیک اندیشان ایران اسلامی، انجمن بین المللی جنبش ضد صهیونیستی، مجمع اسلامی آرمان ملت ایران، خدمتگذاران ایران اسلامی و مجمع عالی نخبگان ایران.
"اصولگرايى" تنها ايدئولوژى مجاز در ايران
اين تشعبات، بيانگر اختلافات عقيدتى و بطور ضمنى تنازع بر سر قدرت يا در بهترين حالت "تفاوت در نحوه ى خدمت" است. در اين ميان، اختلاف ايدئولوژيکى – قدرتى جناح احمدى نژاد و مخالفانش همچنان بحث انگيز است.
جناح رئيس جمهورى از فرهنگ ايرانى مى گويد و فردوسى را ناجى تعاليم اسلام مى خواند و مخالفانش در طيفى گوناگون، تعابير و تعاريف مختلفى از رابطه اسلام و ايران دارند، هر چند همه ى اينها زمانى "خدمات متقابل ايران و اسلام" مرتضى مطهرى را مرجع خود دانسته اند.
اکنون یکی از مراجع ايران به صراحت مى گويد: "در برخی مواقع دیده میشود ارتباط بعضی از افراد با مرجعیت ضعیف است، شک نیست که اگر سپاه از مرجعیت جدا شود ضرر می کند".
اين هشدار، نشانه اى از عمق نفوذ شکافهاى ايدئولوژيک در نظام است. زيرا اکنون که "اصولگرايى" تنها ايدئولوژى مجاز در ايران شناخته شده است و اختلافات عقيدتى – سياسى در جريان انتخابات اخير، عمق خود را در ميان خود اصولگرايان آشکار كرده است، طبيعتاً اصولگرايان حاکم از ميان دو قشر روحانيت و سپاه، در معرض اين شکافها قرارگرفته اند.
آيت الله ناصر مکارم شيرازى ضمن تاکيد بر "ارزشى و دينى" بودن سپاه پاسداران، نسبت به گرايش به عرفان در ميان بعضى از عناصر سپاه هشدار داده است. او که در ايام فاطميه با تعدادى از پاسداران در شهر قم ديدار مى کرد، مشخصاً بر "تقويت انگيزه هاى دينى" تاکيد کرده و گفته است: "باید مرتب آموزشهای دینی و مذهبی داده شود تا روحیه اسلامی و فداکاری ناشی از آن در سپاه محفوظ باشد".
اين مقام مذهبى اظهارداشته است: "باید از آن روز ترسید که خدای ناکرده شبهات عقیدتی و مفاسد اخلاقی که دشمن بر روی آن فعالیت می کند ولو به صورت کم به سپاه سرایت کند".
نفوذ افکار عرفانی در سپاه
در حالى که بيش از سه دهه از پيروزى انقلاب ايران مى گذرد و طى همه ى اين سالها تاکيد بر هرچه اسلامى تر کردن نهادهاى حکومت وجود داشته است، اين آيت الله برجسته نگرانى خود را اين گونه ابراز مى کند: "نسل فعلی که در سپاه هستند غیر از فرماندهان، جوانانی هستند که دوران پیروزی انقلاب و جنگ را درک نکردهاند".
او بيش از همه نگران نفوذ افکار عرفانى است و مى گويد: "گاهی ممکن است برخی از سپاهیان گرفتار مکتبهای عرفانی کاذب شوند از این رو باید مراقب باشند که سپاهیان در دام آنها گرفتار نشوند".
حال اگر فرض كنيم عرفان، غالباً نوعى گريز به دين، بدون پناه بردن به متوليان آن است. مکارم شيرازى خود مى گويد: گاهی دیده میشود در برخی مواقع ارتباط بعضیها نسبت به مرجعیت تضعیف می شود. مبادا طوری باشد که اینها یک طرف قرار گیرند و آنها طرف دیگر.
او به سپاهيان هشدار مى دهد که "اگر سپاه از مرجعیت جدا شود ضرر میکند، چراکه تجربه نشان داده که مردم مرجعیت را رها نمی کنند".
اکنون که روحانيان و شخصيت هاى مذهبى بسيارى طى سالهاى متمادى، حساب خود را از حکومت "روحانيان" جدا کرده اند يا به وسيله ى لكوموتيوران از قطار رانده شده اند، و سپاه پاسداران، بازوى شريک روحانيت حاکم يا نيمه ى دوم قدرت در ايران نيز دچار نفوذ عرفان و امثال آن شده است، و نيز دسته بندى جبهه هاى مختلف در درون اصولگرايان، خبر از گسترش اختلافات فکرى مى دهد، به نظر مى آيد نبردعقيدتى در نظام ايدئولوژيک ايران، هم دامنه دار است و هم ادامه دار.
در آخرين اظهارات و تحولات عقيدتى در ايران، يک رهبر مذهبى معروف از ميان آيت الله هاى مقبول نظام، هشدار داده است که افراد "سپاه" با گرايشهاى عرفانى و غيره، از رهبرى و مرجعيت فاصله نگيرند.
هشدار روز سه شنبه 24-4-2012 آيت الله ناصر مکارم شيرازى مشخصاً بخش نظامی حاکمیت را مورد خطاب قرار داده است. او آن گونه که خبرگزارى مهر گزارش داده گفته است: "باید از آن روز ترسید که خدای ناکرده شبهات عقیدتی و مفاسد اخلاقی که دشمن بر روی آن فعالیت میکند ولو به صورت کم به سپاه سرایت کند."
در واقع، از زمانى که کتابهاى شريعتى، مطهرى، بازرگان، حلبى، سبحانى، جعفرى، مکارم، منتظرى، طالقانى، مجاهدين و ديگران، قشرهاى مختلف جوانان اسلامگرا را در این کشور به خود جلب کرد و آنها را پيش و پس از انقلاب 1979 به دسته ها و احزاب متباين و حتى متخاصم تبديل نمود، تا به امروز، حرکت قطارى ادامه دارد که پشت سر هم مسافرانش را بالاجبار و یا به اختیار پياده مى کند.
اولين مسافرانی که در نخستین ایستگاهها از قطار انقلاب ایران پیاده شدند، لائيک ها، فرقان، مجاهدين خلق، جنبش مسلمانان مبارز، احزاب ملیتها، سكولارها، سازمان های چپ و نهضت آزادی بودند. وجود کتابها و جزوات برخی از این گروهها در منازل افراد، "ادله محکمى" براى اعدام بخشىى از اعضا و هواداران برخی از این تشکلها به شمار رفت.
علت آن همه تضاد كه مشكل ساز شد، اختلاف عقيدتى اعلام گشت، هر چند که جاذبه ى قدرت و "كيش شخصيت" عامل اساسى اختلاف در عقايد مى شد.
قطار انقلاب
ليبرالها، چه با نام ملى گرا، چه به اسم ملى- مذهبى، چه به نام جنبش هاى اسلامى، خواسته و یا ناخواسته در اين يا آن نقطه از خط سیر قطار، از آن طرد شدند. حتى شخصيت هاى مستقل و معروفى در سطح بازرگان و بنى صدر از آتش تصفيه هاى ايدئولوژيک در امان نماندند.
اختلافات موجب شد كه حزب خلق مسلمان و پدر معنوى اش "آيت الله شريعتمدارى" با اتهاماتی که برای همه شناخته شده است، از ادامه همراهی باز مانند، و آيت الله شبير خاقانى رهبر دينى بسيارى از مردم عرب در جنوب غرب ايران و بخشى از شیعیان کشورهای عربی به قم تبعید شود.
در واقع، هريک از مراجع شیعه که مخالفتى با ايدئوژى حاکم داشتند، از قطار حيات سياسى طرد شدند. با اين حساب تكليف شخصيت هاى سنى مذهب از قبيل عز الدين حسينى رهبر مذهبى معروف كُرد روشن بود.
جالب آنکه "زاويه داشتن با رهبرى"، طى 33 سال گذشته، هميشه اتهامى به شمار می رفت که بر خلاف نص صريح قانون اساسى ايران، افراد و جريانات را از قدرت و گاه از زندگى مى انداخت.
رفسنجانی هم چنان به دنبال قطار نظام
تا همين سالهاى اخير کسى نمى توانست تصور کند که ايدئولوژى يا "كيش شخصيت" و يا حتى تضاد منافع در عرصه ى قدرت، موجب پياده کردن رفسنجانى از قطار شود. اما اين فرد شايد تنها كسى باشد كه توانسته است ماشين ديگرى کرايه کرده و به موازات اين قطار به حركت ادامه دهد تا شايد در ايستگاهى به آن بپيوندد.
ماجراى اصلاح طلبان در نظام ايران، به نوبه ى خود، به "داستانى پر آب چشم" تبديل شده است. اگر اشک خاتمى را يکبار همگان در جريان نامزدى دومش براى رياست جمهورى ديده اند، يا ناله او از پديده ى"هر 9 روز يک بحران توسط مخالفانش" را همگان شنيده اند، ياران و همراهان عقايدش، مخالفان خود را خون جگر کردند و البته، خود، تقاص مقاومت پس داده و مى دهند.
نبرد منافع و عقيده در نظامى که ايدئولوژى و قدرت درهم تنيده شده اند، هم چنان قربانى گرفته و مى گيرد.
جبهه بندی اصولگرایان
در انتخابات اخير مجلس شورا فقط اصولگرايان مانده بودند که با هم رقابت کنند. اما همين اصولگرايان نيز به دسته هاى مختلفى تقسيم شدند.
نيروهايى با محوريت مهدوى کنى تحت عنوان "جبهه متحد اصولگرايان"، نيروهاى گردآمده حول مصباح يزدى تحت عنوان "جبهه پايدارى"، نيروهاى جمع شده در کنار محسن رضايى زير عنوان "جبهه ايستادگى"، نيروهاى تجمع يافته حول على مطهرى با نام "صداى ملت" و جبهه ها و ائتلافات ديگرى از قبيل "جبهه بصیرت و بیداری اسلامی" و "ائتلاف فراگیر اصولگرایان" مهمترين اجزاء اصولگرايان حاكم را تشكيل مى دهند.
گفتنى است که هر يک از اينها ممکن است چند جمعيت و تشکل را در درون خود داشته باشند. مثلاً فقط جبهه ایستادگی (پيرامون رضايى) از یازده گروه تشکيل شده است: جبهه حامیان ولایت، حزب توسعه و عدالت ایران اسلامی، جمعیت آبادگران جوان ایران اسلامی، جمعیت جوانان انقلاب اسلامی، جمعیت پیروان حضرت زینب، حزب سبز، حزب نیک اندیشان ایران اسلامی، انجمن بین المللی جنبش ضد صهیونیستی، مجمع اسلامی آرمان ملت ایران، خدمتگذاران ایران اسلامی و مجمع عالی نخبگان ایران.
"اصولگرايى" تنها ايدئولوژى مجاز در ايران
اين تشعبات، بيانگر اختلافات عقيدتى و بطور ضمنى تنازع بر سر قدرت يا در بهترين حالت "تفاوت در نحوه ى خدمت" است. در اين ميان، اختلاف ايدئولوژيکى – قدرتى جناح احمدى نژاد و مخالفانش همچنان بحث انگيز است.
جناح رئيس جمهورى از فرهنگ ايرانى مى گويد و فردوسى را ناجى تعاليم اسلام مى خواند و مخالفانش در طيفى گوناگون، تعابير و تعاريف مختلفى از رابطه اسلام و ايران دارند، هر چند همه ى اينها زمانى "خدمات متقابل ايران و اسلام" مرتضى مطهرى را مرجع خود دانسته اند.
اکنون یکی از مراجع ايران به صراحت مى گويد: "در برخی مواقع دیده میشود ارتباط بعضی از افراد با مرجعیت ضعیف است، شک نیست که اگر سپاه از مرجعیت جدا شود ضرر می کند".
اين هشدار، نشانه اى از عمق نفوذ شکافهاى ايدئولوژيک در نظام است. زيرا اکنون که "اصولگرايى" تنها ايدئولوژى مجاز در ايران شناخته شده است و اختلافات عقيدتى – سياسى در جريان انتخابات اخير، عمق خود را در ميان خود اصولگرايان آشکار كرده است، طبيعتاً اصولگرايان حاکم از ميان دو قشر روحانيت و سپاه، در معرض اين شکافها قرارگرفته اند.
آيت الله ناصر مکارم شيرازى ضمن تاکيد بر "ارزشى و دينى" بودن سپاه پاسداران، نسبت به گرايش به عرفان در ميان بعضى از عناصر سپاه هشدار داده است. او که در ايام فاطميه با تعدادى از پاسداران در شهر قم ديدار مى کرد، مشخصاً بر "تقويت انگيزه هاى دينى" تاکيد کرده و گفته است: "باید مرتب آموزشهای دینی و مذهبی داده شود تا روحیه اسلامی و فداکاری ناشی از آن در سپاه محفوظ باشد".
اين مقام مذهبى اظهارداشته است: "باید از آن روز ترسید که خدای ناکرده شبهات عقیدتی و مفاسد اخلاقی که دشمن بر روی آن فعالیت می کند ولو به صورت کم به سپاه سرایت کند".
نفوذ افکار عرفانی در سپاه
در حالى که بيش از سه دهه از پيروزى انقلاب ايران مى گذرد و طى همه ى اين سالها تاکيد بر هرچه اسلامى تر کردن نهادهاى حکومت وجود داشته است، اين آيت الله برجسته نگرانى خود را اين گونه ابراز مى کند: "نسل فعلی که در سپاه هستند غیر از فرماندهان، جوانانی هستند که دوران پیروزی انقلاب و جنگ را درک نکردهاند".
او بيش از همه نگران نفوذ افکار عرفانى است و مى گويد: "گاهی ممکن است برخی از سپاهیان گرفتار مکتبهای عرفانی کاذب شوند از این رو باید مراقب باشند که سپاهیان در دام آنها گرفتار نشوند".
حال اگر فرض كنيم عرفان، غالباً نوعى گريز به دين، بدون پناه بردن به متوليان آن است. مکارم شيرازى خود مى گويد: گاهی دیده میشود در برخی مواقع ارتباط بعضیها نسبت به مرجعیت تضعیف می شود. مبادا طوری باشد که اینها یک طرف قرار گیرند و آنها طرف دیگر.
او به سپاهيان هشدار مى دهد که "اگر سپاه از مرجعیت جدا شود ضرر میکند، چراکه تجربه نشان داده که مردم مرجعیت را رها نمی کنند".
اکنون که روحانيان و شخصيت هاى مذهبى بسيارى طى سالهاى متمادى، حساب خود را از حکومت "روحانيان" جدا کرده اند يا به وسيله ى لكوموتيوران از قطار رانده شده اند، و سپاه پاسداران، بازوى شريک روحانيت حاکم يا نيمه ى دوم قدرت در ايران نيز دچار نفوذ عرفان و امثال آن شده است، و نيز دسته بندى جبهه هاى مختلف در درون اصولگرايان، خبر از گسترش اختلافات فکرى مى دهد، به نظر مى آيد نبردعقيدتى در نظام ايدئولوژيک ايران، هم دامنه دار است و هم ادامه دار.