اسماعيل آقا, سلامنوشتهات را خواندم از لطفي كه در نوشتهات بمن كردهاي و از اينكه پيشگام علم كردن پدر و مادر احمدرضا شدي تشكر ميكنم. هنگام خواندن ابتدا اين سوال بذهنم زد كه رسم مروّت اين نبود كه در اينمورد سوالي هم از خود ما ميكردي كه باعث شود برايت خيلي چيزها روشن شود؟ اما ميخواهم چند نكته را دست نويس يادآوري كنم
1 – كاش با من مكاتبه يا با تلفن حول چند و چون مساله صحبت ميكردي و در جريان قرار ميگرفتي تا بقول معروف گز نكرده پاره نكرده باشي تا رژيم و وزارت اطلاعات مربوطه روي احمدرضا, اضافه تر و با استفاده از حرفهاي تو تيز و طمع كارتر نشود.
در نوشتهات احساس كردم كه در وسيله قرار دادن جوانان مظلوم و معصوم براي فروكردنشان به پهلوي ما جوش آوردهاي, و گفتم كاش همين امروز به دعوت من بلند ميشدي و اينجا ميامدي كه قطعا با در جريان قرار گرفتن مسايل طور ديگري مينوشتي و حداقلش اين بود كه از قاطي كردن بريده يا جدا شده و انشعاب كرده پرهيز ميكردي
اگر يادت باشد از قديم شاخص بريده وكسي كه ياراي تحمل شرايط سخت و كار طاقت فرسا و طولاني را نداشت و ميخواست دنبال زندگياش برود,بيان صادقانه همين حقيقت و پرداخت همين حداقل قيمت بود كه تضمين شرافت انساني خود او هم هست، كسي كه اين قيمت حداقل را نميدهد و ميخواهد به حساب ديگري مصادره كند و تحت عنوان جدا شده توجيه ديگري بتراشد در همين نقطه عدم صداقت خواه و ناخواه به كيسه رژيم مي ريزد.
2-حداقل در مورد احمدرضا هيچ كمكي نيست كه شخصا فروگذار كرده باشم و نميدانم چرا كمك خواستن از ديگران را توي سر ما ميزني, بخصوص وقتي كه سازمان اعلام كرده كه اگر پاسپورت و ويزا ميدادند, پول هواپيماي بريدگان را هم ميداد كه به هر كشوري كه پناهندگيشان را ميپذيرد بروند. چه اينكه خودت, بعد از جريان موشك در سال 65 و نيز بعد از كويت, تجربهاش را داري كه سازمان در اين مورد و خصوصا با خودت رفتار كرد.
روزگاري شاعر مقاومت بودي سعي كن آنقدر فاصله نگيري كه فرهنگ بريدگي را توجيه كني آنهم با سُس ”جداشده“. بيادت بياور كه براي بسياري از فدائيان و مجاهدان شهيد در همين 19بهمن شعر سرودهاي كه آن موقع چه بسا در سنين كمتر از اينان و يا مشابه اينان بودند, اگر آنها بجاي ايستادگي خود را به دامن خارجي ميانداختند (كه تو ظاهراً هيچ كاري با آن و هيچ اشرافي نسبت به آن نداري) و پس از تخليه كامل اطلاعاتي برگي ميشدند در دست ارتجاع و ..... براي فشار آوردن روي مجاهدين, آنوقت چه ميشد؟
رنگ باختن مرز مقاومت با اپورتونيسم و رنگ باختن مرز مقاومت با ضدمقاومت را ديگر در نوشتهات تا اينقدر انتظار نداشتم.
3- لابد انفجار ايستگاه پمپاژ آب و انفجارهاي قبلي و آدمربايي و حتي كشتن كارگران را شنيدهاي. آيا بلند كردن پرچم ندامت در وسط يك جنگ و كارزار تاريخي و ولدادگي و انداختن خود به دامان خارجي, و انواع كاسه ليسيها عليه مجاهدين, مظلوميت و معصوميت است؟ اگر مقصود تو اين است، من عكس پسرم را نميتوانم دست به گردن اجنبي بپذيرم. اين را ديگر از ما نخواه. اما تو اصرار در تئوريزه كردن آن كرده اي!! در كجاي تاريخ ايران چنين نمونهاي بوده كه آدم همه چيزش فراهم باشد و بعد چنين كاري بكند؟ آنهم وقتي كه به بريده ميگويند آقا جان صبر كن تا راه باز شود و خودمان شما را بفرستيم، همچنانكه قبلا ميكرديم. شايد خبر نداري كه چه گذشت و چه ميگذرد. همچنانكه خبر نداري كه ما از هيچ چيزي در مورد هيچكس فروگذار نكردهايم. اما تو گويا عمد داري كه علاوه بر بمباران نيروهاي ائتلاف و چنگال رژيم, انگشت بريدگان جنگ را هم در چشمان ما فرو كني.
در بحبوحه يك مبارزه ضدفاشيستي آن هم با نوع عمامهدارش, ترك ميدان و دست تسليم بلند كردن و اعلام ندامت و توبه و برائت و تبديل شدن به عامل فشار و اطلاعات عليه مجاهدين براي دريافت پناهندگي بشرط محكوم كردن رزمندگان آزادي و بشرط اثبات فاصله بازگشت ناپذير با آنان, اسمش چيست؟ اسمش تيفي مقاوم است؟!! اسمش جدا شدن از يك سازمان سياسي است؟ چه اسم شيكي؟ كاش جولان دادن مزدوران اطلاعات آخوندي با شعارهاي ”مرگ بر منافق“ و همچنين اطلاعية ممنوعيتهاي آميزشهاي جنسي را هم كه نيروي آمريكايي به تيف ابلاغ كرده ميديدي و بيشتر در باغ مي آمدي كه موضوع چيست!
4- جهت اطلاعت فعلا ما از چند سو زير تيغ هستيم، اما از تمركز روي تضاد اصلي يعني رژيم آخوندي دست برنميداريم. هرچند كه اين امر ميتواند امر را در سواحل امن بر عدهاي مشتبه كند و (حتما فاز سياسي و مشتبه كردن امور توسط تودهاي يادت هست را بخاطر مياوري) . اگر روزي از بين چكش و سندان در آمديم, گفتنيها زياد است و در تاريخ ثبت ميشود. الان هم هر كس دم درقرارگاه ميايد و كمك ميخواهد, سازمان حداقل 1500 دلار هزينه سفرش را ميدهدكه البته حاصل كار طاقت فرساي توليدي بچه هاست و خوب است بيايي و كارگاهها و صنايع توليدي را در اين جا به چشم ببيني. قاچاقچيهاي ترانزيت نفرات را هم كه آلوده به نفر رژيم هستند سازمان به هر كس كه بخواهد, معرفي كرده است تا كسي ضربه نخورد. نمونه لسه پاسه و كارت يو ان و سند پناهندگي افرادي هم كه تيف را ترك ميكنند موجود و قابل ا نتشار است.
ضمنا نيروي چند مليتي, از افراد قبل از ترك تيف, نامه و فيلم و مصاحبه ضبط شده ميگيرند تا روشن باشد كه داوطلبانه اقدام كرده است.
5- در مورد احمدرضا هم فقط جهت اطلاعت بگويم كه سرپرست قبلي او آماده شد به اينجا بيايد او را ببرد. همچنين از مدتها قبل او پيش من بود و در تشكيلات مجاهدين نبود و كار او تصميم خودش بود.
اسماعيل جان, اگر باور ميكني كه من پس از 46 سال تجربه و مبارزهاي كه خودت به آن گواهي دادهاي, برايت جز خير و نيكي و نام نيك نميخواهم, اين را از من بشنو كه محيط فرنگ جاي شناخته شدهاي است. تو هم كه اسمت و رسمت را و هويت و پناهندگيات را بهتر ميداني كه تماماً از خون رزمندگان و شهيدان داري. بنابراين از من به تو نصيحت و به عنوان شرط بلاغ ميگويم كه هوشيار باش كه وقتي عمر به پايان ميرسد, خداي ناكرده نگويند كه رفيق نيمه راه بود و مغلوب تعادل و شرايط سخت شد و به افسانه بد مبدل شد، باز هم براي تغيير فضا و آشنايي با واقعيتها دعوتت ميكنم كه اگر مايلي عيد نوروز به اينجا بيايي. خدانگهدارت.
مهدي فيروزيان 25-11-86