مهدی سامع
در میان رویدادهای مهم ماه قبل سخنرانی ولی فقیه رژیم جای مهمی در تحلیلهای سیاسی به خود اختصاص نداد. جنبش دانشجویی در 16 آذر، قیامهای پراکنده سراسری در روز عاشورا، برکناری حقارت آمیز متکی، عملیات تروریستی در چاه بهار و متعاقب آن اعدام وحشیانه و شتابزده 11 تن از هموطنان بلوچ، دستگیریها و اعلام محکومیتهای ظالمانه و همزمان مقاومت دلیرانه زندانیان سیاسی و بالاخره اجرایی شدن قانون حذف یارانه ها از جمله رویدادهای مهم در آذر ماه بودند. شاید حجم رویدادها به گونه ای بود که این سخنرانی که به گمان من پیام مهمی در آن وجود دارد مورد توجه قرار نگرفت.
آیت الله خامنه ای در سه شنبه شب 9 آذر در نخستین نشست اندیشه های راهبردی در حضور عده ای از نخبگان ولایتش طرح جدیدی برای پیشبرد سیاستهای نظام ولایت فقیه ارایه داد که متن سخنرانی اش روز بعد(10 آذر) در سایت ولی فقیه انتشار یافت.
در مورد تدارک این نشست، واعظ زاده به عنوان دبیر این نشستها گفت:«ایده اولیه تشکیل نشستهای راهبردی حدود ده ماه قبل از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی ارائه شد که بعد از تشکیل دبیرخانه و رایزنی با اندیشمندان، اساتید، فضلا، و صاحبنظران دارای تجربه، موضوع اولین نشست از سلسله نشستهای راهبردی «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» انتخاب شد.»
با این توضیح روشن می شود که خامنه ای پس از 22 بهمن سال قبل دستور تشکیل این نهاد جدید را صادر کرده است. او خود این سوال را مطرح می کند که «چرا این مقطع زمانی برای تدوین این الگو انتخاب شده است»، و پاسخ می دهد که «تجربه های متراکم و معرفتهای انباشته شده در سی سال گذشته نشان می دهد که مقطع فعلی، زمان مناسبی برای آغاز این راه است.» زمان مناسب به طور سَرسَری و بُلهوسانه انتخاب نشده است. بسیج گله های سرکوبگر در 22 بهمن سال قبل و جلوگیری از گسترش جنبش توده ای در ابعاد وسیع، برای غلیه بر بحران غیرقانونی کافی نیست. تا وقتی شکاف در بالا به شکل حاد وجود دارد و در شرایطی که هر روز خشم و نفرت مردم انباشت می شود، باید به فکر خانه تکانی کامل بود. باید طرحهای قبلی دور ریخته شود تا سلطنت مطلقه بتواند امنیت خود را تامین کند. گماشته ولی فقیه بیهوده نگفته بود که «جهان در حال احمدی نژادی شدن» است. برای چنین جهانی ولی فقیه باید در ابتدا محیط زیست ایران را احمدی نژادی کند و بر این مبنا تمامی طرحهای قبلی را بُر بزند تا بازی به شکل مورد دلخواه حاکم مستبد جریان یابد.
خامنه ای در این سخنرانی حرف اسفندیار رحیم مشایی را به شکل دیگر تکرار کرد و «مبانی، ویژگیها و ابعاد الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» را توضیح داد. رحیم مشایی از «مکتب اسلام ایرانی» صحبت کرده بود که موجی از خشم در بین روحانیت، پاسداران نظام و سُفلگان دین فروش برانگیخت و خامنه ای از «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» صحبت کرد و همه آنهایی که علیه رحیم مشایی غوغاسالاری کرده بودند، حقیرانه سکوت کردند. نه آقای جنتی حرفی زد و نه پاسدار فیروزآبادی. برای جیره خواران قدرت، البته این یا آن برداشت از دین و مذهب مهم نیست. آنانی که حیات ننگین خود را در بقای سلطنت مطلقه خامنه ای می دانند، آگاهند که کجا باید عربده کشی کنند و در کجا باید سر خم کنند.
اما نکته مهم در سخنرانی آقای خامنه ای موضوع «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» و یا به قول اسفندیار رحیم مشایی «مکتب اسلام ایرانی» نبود. او در سخنرانی خود در مورد اُلگوی راهبردی مورد نظرش حرف زد و با تاکید و تکرار گفت «این الگو، سندی بالادستی برای همه اسناد برنامه ای و چشم اندازی کشور خواهد بود.»
سند بالادستی، اسم رمزی برای بی خاصیت کردن «مجمع تشخیص مصلحت نظام» به ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی است. این نکته اصلی در سخنرانی خامنه ای بود که بر اساس آن و به گفته خودش «تعیین مسیر و نوعی ریل گذاری برای آینده کشور[بخوانید ولایت خامنه ای] است.
خامنه ای در تعریف اُلگوی راهبردی آن را مساوی «نقشه جامع» دانست و گفت «بدون نقشه جامع، همچون برخی مسائل فرهنگی یا اقتصادی 30 سال گذشته، دچار حرکتهای گاه متناقض خواهیم شد.» این دومین نکته مهم در طرح خامنه ای است که بر اساس آن به تمامی شرکای قبلی پیام می دهد که دوران 30 ساله «حرکتهای گاه متناقض» در حال پایان یافتن است. در ادامه سخنرانی ، خامنه ای این حرف را صریح تر بیان می کند و می گوید:«در اسلام [بخوانید ولایت خامنه ای] کسی که اهل استعلا و برتری طلبی است و یا همه چیز را برای خود می خواهد حق ندارد قدرت را قبول کند و مردم نیز حق ندارند چنین شخصی را انتخاب کنند.» بنابرین در ریل گذاری جدید در سلطنت مطلقه آقای خامنه ای همان میزان بسیار محدود و در چارچوب نظام که طی 30 سال گذشته اجرا شده به پایان می رسد و سلطان مطلق العنان حکم می کند که «مردم نیز حق ندارند» کسی را که نمی خواهد گماشته دربار خامنه ای باشد را انتخاب کنند. از این صراحت کلام در نفی حق مردم نباید تعجت کرد زیرا دیکتاتورها در تکامل حاکمیت خود به نقطه ای می رسند که ناچارند به طور شفاف قَدَرقُدرتی خود را به رُخ همگان بکشند.
خامنه ای به همین میزان خط و نشان کشیدن برای نهادهای دوران 30 ساله قبلی هم قناعت نمی کند و شکل سازمانی برای پیشبرد طرح خود را مشخص کرده و می گوید:«تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت، به علت ماهیت بالا دستی این الگو، در دولتها و مجالس امکان پذیر نیست» و بنابرین لازم است «مرکز و ستادی که برای پیگیری این کار تشکیل می شود با حمایت و پشتیبانی از نخبگان و صاحبنظران، مسیر دستیابی به هدف بسیار مهم تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت را تسهیل» کند. آیا می توان تردید کرد که هدف خامنه ای چیزی جز بی خاصیت کردن مجلس و مجمع تشخیص است. مگر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین برنامه های سیاسی اقتصادی به عهده مجمع تشخیص و مجلس نیست؟ ولی فقیه با دور زدن این نهادها دوران جدیدی را بشارت می دهد و البته این که بتواند به این هدف نائل شود و یا نتواند موضوع جداگانه ای است. تدبیر آقای خامنه ای برای غلبه و یا حداقل مهار بحران غیرقانونی این است که کل قانون را ملغی کند و با موقعیت فرا قانونی خود هر قانون دست و پاگیر را به سطل زُباله بریزد تا اگر بتواند به عنوان آخرین راهکار برای حفظ ولایت بر «حرکتهای گاه متناقض» 30 ساله گذشته غلبه کند.
خامنه ای در سخنرانی اش فراموش نمی کند که با ایده «توسعه» که در عصر کنونی بدون دمکراسی و حکومت عرفی قابل اجرا نیست هم مرزبندی کند. او می گوید:«کلمه توسعه، یک اصطلاح متعارف جهانی، با بار معنایی و ارزشی و الزامات خاص خود است که ما با آنها موافق نیستیم، بنابراین از کلمه «پیشرفت» استفاده شد ضمن این که وام نگرفتن از مفاهیم دیگران، در طول انقلاب اسلامی سابقه داشته است.» ولی فقیه به درستی بر متعارف و جهانی بودن کلمه توسعه تاکید می کند تا خود را از شر هر بحثی که پشتوانه عِلمی و عَملی جهانی دارد خلاص کند. او می خواهد در ریل گذاری جدید برای ولایت مطلقه اش با دست باز اُلگو سازی کند و با اُلگوی «اسلامی–ایرانی پیشرفت» و با تکیه بر پاسداران سرکوبگر و اراذل و اوباش بسیجی، جامعه ایران را به سوی تباهی سوق دهد.
*
در ماه گذشته طی یک عملیات انتخاری در چاه بهار تعدادی از شهروندان ایرانی به قتل رسیدند. پیرامون این رویداد فاجعه بار نوشته کوتاهی با عنوان «رژیم ایران پدر خوانده تروریسم است» برای تلویزیون آسوسات ارسال کردم که در برنامه های این تلویزیون پخش گردید. متن کامل آن نوشته به قرار زیر است.
روز چهارشنبه 24 آذر برابر با 15 دسامبر طی یک عملیات تروریستی و ضد انسانی در شهر فقر زده چاه بهار در استان سیستان و بلوچستان شماری از شهروندان غیر نظامی کشته و مجروح شدند. مسئولیت این عملیات انتحاری که همزمان با مراسم عزاداری در روز تاسوعا(9 محرم) صورت گرفت را گروه جندالله به عهده گرفت. تردیدی نیست که این گونه اقدامات نفرت انگیز که منجر به کشته و زخمی شدن شهروندان غیرنظامی می شود نمی تواند به سود مبارزه آزادیخواهان هیچ بخش از مردم ایران باشد و به شدت محکوم است. استبداد مذهبی حاکم بر ایران که خود پدر خوانده تروریسم در جهان است با دستاویز قرار دادن چنین اقداماتی می کوشد چهره سیاه و دستان خون آلود خود را پنهان کرده و تبعیض ملی و مذهبی را موجه جلوه دهد. رژیم ولایت فقیه که بنیاد آن نفی حاکمیت مردم است برای جان شهروندان ایران کوچکترین ارزشی قایل نیست و آن چه بر مردم محروم و ستمدیده سیستان و بلوچستان می گذرد نمونه کاملی از ظلم و ستمی است که از جانب حکام جنایتکار تهران بر مردم وارد می شود. جمهوری اسلامی در نقش پدر خوانده تروریسم بین المللی مشوق تمامی انواع تروریسم است و طی 8 سال گذشته به فجیع ترین صورت عملیات تروریستی در عراق را هدایت کرده است.
بر اساس اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا که توسط پایگاه اینترنتی ویکی لبکس انتشار یافته گزارش شده که رژیم ایران از سال 2003 تاکنون 182 خلبان عراقی را کشته است.
علاوه بر این بیش از صَد تَن از شهروندان ایرانی در قتلهای زنجیره به دست ایادی همین رژیم در داخل ایران ترور شده اند.
صدها تَن از ایرانیان در خارج از مرزهای ایران به دستور عالی ترین مقامات رژیم ایران ترور شده اند که یک دادگاه در شهر برلین به یک نمونه آن که قتل چهار ایرانی در رستوران میکونوس بود رسیدگی کرد و علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، ولایتی و علی فلاحیان را به عنوان آمران این جنایت تروریستی معرفی کرد.
بیلان اقدامات تروریستی رژیم ولایت فقیه در داخل و خارج از ایران، طی سی سال گذشته بدون گوچکترین اغراق به هزاران مورد می رسد. اما جمهوری اسلامی و نظریه پردازان آن با دروغگویی و دَغَلکاری برای پنهان کردن چهره جنایتکار خود نَعل وارونه می زنند.
محمدجواد لاریجانی در سمت دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه رژیم ایران که وظیفه اش ردگم کردن و آدرس غلط دادن در مورد تروریسم دولتی جمهوری اسلامی است، اخیرا در مصاحبه ای گفته است:«بنده معتقدم مرکزیت واحدی در غرب نقشه تروریستی میکشد و افرادی را مشخص و اهداف را تعیین و سپس با کمال سبعیت آن را به مرحله اجرا میگذارد. در این راستا ما نباید دنبال هیچ مسأله فرعی برویم؛ زیرا کاملا روشن و واضح است که مسئولیت چنین جنایاتی بر عهده آمریکا و دول اروپایی بهخصوص انگلستان است.»
آن چه در این گفته لاپوشانی شده عملکرد تروریستی نظام حاکم بر ایران است که هزاران ترور در پرونده اش به ثبت رسیده است.
با محکوم کردن عملیات تروریستی در چاه بهار با تاکید باید گفت که مسئول همه فجایعی که در کشور ما می گذرد رژیم حاکم بر ایران است و با وجود این رژیم استبدادی مردم بی گناه ایران هر روز بیش از روز قبل قربانی می شو
آیت الله خامنه ای در سه شنبه شب 9 آذر در نخستین نشست اندیشه های راهبردی در حضور عده ای از نخبگان ولایتش طرح جدیدی برای پیشبرد سیاستهای نظام ولایت فقیه ارایه داد که متن سخنرانی اش روز بعد(10 آذر) در سایت ولی فقیه انتشار یافت.
در مورد تدارک این نشست، واعظ زاده به عنوان دبیر این نشستها گفت:«ایده اولیه تشکیل نشستهای راهبردی حدود ده ماه قبل از جانب رهبر معظم انقلاب اسلامی ارائه شد که بعد از تشکیل دبیرخانه و رایزنی با اندیشمندان، اساتید، فضلا، و صاحبنظران دارای تجربه، موضوع اولین نشست از سلسله نشستهای راهبردی «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» انتخاب شد.»
با این توضیح روشن می شود که خامنه ای پس از 22 بهمن سال قبل دستور تشکیل این نهاد جدید را صادر کرده است. او خود این سوال را مطرح می کند که «چرا این مقطع زمانی برای تدوین این الگو انتخاب شده است»، و پاسخ می دهد که «تجربه های متراکم و معرفتهای انباشته شده در سی سال گذشته نشان می دهد که مقطع فعلی، زمان مناسبی برای آغاز این راه است.» زمان مناسب به طور سَرسَری و بُلهوسانه انتخاب نشده است. بسیج گله های سرکوبگر در 22 بهمن سال قبل و جلوگیری از گسترش جنبش توده ای در ابعاد وسیع، برای غلیه بر بحران غیرقانونی کافی نیست. تا وقتی شکاف در بالا به شکل حاد وجود دارد و در شرایطی که هر روز خشم و نفرت مردم انباشت می شود، باید به فکر خانه تکانی کامل بود. باید طرحهای قبلی دور ریخته شود تا سلطنت مطلقه بتواند امنیت خود را تامین کند. گماشته ولی فقیه بیهوده نگفته بود که «جهان در حال احمدی نژادی شدن» است. برای چنین جهانی ولی فقیه باید در ابتدا محیط زیست ایران را احمدی نژادی کند و بر این مبنا تمامی طرحهای قبلی را بُر بزند تا بازی به شکل مورد دلخواه حاکم مستبد جریان یابد.
خامنه ای در این سخنرانی حرف اسفندیار رحیم مشایی را به شکل دیگر تکرار کرد و «مبانی، ویژگیها و ابعاد الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» را توضیح داد. رحیم مشایی از «مکتب اسلام ایرانی» صحبت کرده بود که موجی از خشم در بین روحانیت، پاسداران نظام و سُفلگان دین فروش برانگیخت و خامنه ای از «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» صحبت کرد و همه آنهایی که علیه رحیم مشایی غوغاسالاری کرده بودند، حقیرانه سکوت کردند. نه آقای جنتی حرفی زد و نه پاسدار فیروزآبادی. برای جیره خواران قدرت، البته این یا آن برداشت از دین و مذهب مهم نیست. آنانی که حیات ننگین خود را در بقای سلطنت مطلقه خامنه ای می دانند، آگاهند که کجا باید عربده کشی کنند و در کجا باید سر خم کنند.
اما نکته مهم در سخنرانی آقای خامنه ای موضوع «الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» و یا به قول اسفندیار رحیم مشایی «مکتب اسلام ایرانی» نبود. او در سخنرانی خود در مورد اُلگوی راهبردی مورد نظرش حرف زد و با تاکید و تکرار گفت «این الگو، سندی بالادستی برای همه اسناد برنامه ای و چشم اندازی کشور خواهد بود.»
سند بالادستی، اسم رمزی برای بی خاصیت کردن «مجمع تشخیص مصلحت نظام» به ریاست علی اکبر هاشمی رفسنجانی است. این نکته اصلی در سخنرانی خامنه ای بود که بر اساس آن و به گفته خودش «تعیین مسیر و نوعی ریل گذاری برای آینده کشور[بخوانید ولایت خامنه ای] است.
خامنه ای در تعریف اُلگوی راهبردی آن را مساوی «نقشه جامع» دانست و گفت «بدون نقشه جامع، همچون برخی مسائل فرهنگی یا اقتصادی 30 سال گذشته، دچار حرکتهای گاه متناقض خواهیم شد.» این دومین نکته مهم در طرح خامنه ای است که بر اساس آن به تمامی شرکای قبلی پیام می دهد که دوران 30 ساله «حرکتهای گاه متناقض» در حال پایان یافتن است. در ادامه سخنرانی ، خامنه ای این حرف را صریح تر بیان می کند و می گوید:«در اسلام [بخوانید ولایت خامنه ای] کسی که اهل استعلا و برتری طلبی است و یا همه چیز را برای خود می خواهد حق ندارد قدرت را قبول کند و مردم نیز حق ندارند چنین شخصی را انتخاب کنند.» بنابرین در ریل گذاری جدید در سلطنت مطلقه آقای خامنه ای همان میزان بسیار محدود و در چارچوب نظام که طی 30 سال گذشته اجرا شده به پایان می رسد و سلطان مطلق العنان حکم می کند که «مردم نیز حق ندارند» کسی را که نمی خواهد گماشته دربار خامنه ای باشد را انتخاب کنند. از این صراحت کلام در نفی حق مردم نباید تعجت کرد زیرا دیکتاتورها در تکامل حاکمیت خود به نقطه ای می رسند که ناچارند به طور شفاف قَدَرقُدرتی خود را به رُخ همگان بکشند.
خامنه ای به همین میزان خط و نشان کشیدن برای نهادهای دوران 30 ساله قبلی هم قناعت نمی کند و شکل سازمانی برای پیشبرد طرح خود را مشخص کرده و می گوید:«تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت، به علت ماهیت بالا دستی این الگو، در دولتها و مجالس امکان پذیر نیست» و بنابرین لازم است «مرکز و ستادی که برای پیگیری این کار تشکیل می شود با حمایت و پشتیبانی از نخبگان و صاحبنظران، مسیر دستیابی به هدف بسیار مهم تدوین الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت را تسهیل» کند. آیا می توان تردید کرد که هدف خامنه ای چیزی جز بی خاصیت کردن مجلس و مجمع تشخیص است. مگر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین برنامه های سیاسی اقتصادی به عهده مجمع تشخیص و مجلس نیست؟ ولی فقیه با دور زدن این نهادها دوران جدیدی را بشارت می دهد و البته این که بتواند به این هدف نائل شود و یا نتواند موضوع جداگانه ای است. تدبیر آقای خامنه ای برای غلبه و یا حداقل مهار بحران غیرقانونی این است که کل قانون را ملغی کند و با موقعیت فرا قانونی خود هر قانون دست و پاگیر را به سطل زُباله بریزد تا اگر بتواند به عنوان آخرین راهکار برای حفظ ولایت بر «حرکتهای گاه متناقض» 30 ساله گذشته غلبه کند.
خامنه ای در سخنرانی اش فراموش نمی کند که با ایده «توسعه» که در عصر کنونی بدون دمکراسی و حکومت عرفی قابل اجرا نیست هم مرزبندی کند. او می گوید:«کلمه توسعه، یک اصطلاح متعارف جهانی، با بار معنایی و ارزشی و الزامات خاص خود است که ما با آنها موافق نیستیم، بنابراین از کلمه «پیشرفت» استفاده شد ضمن این که وام نگرفتن از مفاهیم دیگران، در طول انقلاب اسلامی سابقه داشته است.» ولی فقیه به درستی بر متعارف و جهانی بودن کلمه توسعه تاکید می کند تا خود را از شر هر بحثی که پشتوانه عِلمی و عَملی جهانی دارد خلاص کند. او می خواهد در ریل گذاری جدید برای ولایت مطلقه اش با دست باز اُلگو سازی کند و با اُلگوی «اسلامی–ایرانی پیشرفت» و با تکیه بر پاسداران سرکوبگر و اراذل و اوباش بسیجی، جامعه ایران را به سوی تباهی سوق دهد.
*
در ماه گذشته طی یک عملیات انتخاری در چاه بهار تعدادی از شهروندان ایرانی به قتل رسیدند. پیرامون این رویداد فاجعه بار نوشته کوتاهی با عنوان «رژیم ایران پدر خوانده تروریسم است» برای تلویزیون آسوسات ارسال کردم که در برنامه های این تلویزیون پخش گردید. متن کامل آن نوشته به قرار زیر است.
روز چهارشنبه 24 آذر برابر با 15 دسامبر طی یک عملیات تروریستی و ضد انسانی در شهر فقر زده چاه بهار در استان سیستان و بلوچستان شماری از شهروندان غیر نظامی کشته و مجروح شدند. مسئولیت این عملیات انتحاری که همزمان با مراسم عزاداری در روز تاسوعا(9 محرم) صورت گرفت را گروه جندالله به عهده گرفت. تردیدی نیست که این گونه اقدامات نفرت انگیز که منجر به کشته و زخمی شدن شهروندان غیرنظامی می شود نمی تواند به سود مبارزه آزادیخواهان هیچ بخش از مردم ایران باشد و به شدت محکوم است. استبداد مذهبی حاکم بر ایران که خود پدر خوانده تروریسم در جهان است با دستاویز قرار دادن چنین اقداماتی می کوشد چهره سیاه و دستان خون آلود خود را پنهان کرده و تبعیض ملی و مذهبی را موجه جلوه دهد. رژیم ولایت فقیه که بنیاد آن نفی حاکمیت مردم است برای جان شهروندان ایران کوچکترین ارزشی قایل نیست و آن چه بر مردم محروم و ستمدیده سیستان و بلوچستان می گذرد نمونه کاملی از ظلم و ستمی است که از جانب حکام جنایتکار تهران بر مردم وارد می شود. جمهوری اسلامی در نقش پدر خوانده تروریسم بین المللی مشوق تمامی انواع تروریسم است و طی 8 سال گذشته به فجیع ترین صورت عملیات تروریستی در عراق را هدایت کرده است.
بر اساس اسناد محرمانه وزارت امور خارجه آمریکا که توسط پایگاه اینترنتی ویکی لبکس انتشار یافته گزارش شده که رژیم ایران از سال 2003 تاکنون 182 خلبان عراقی را کشته است.
علاوه بر این بیش از صَد تَن از شهروندان ایرانی در قتلهای زنجیره به دست ایادی همین رژیم در داخل ایران ترور شده اند.
صدها تَن از ایرانیان در خارج از مرزهای ایران به دستور عالی ترین مقامات رژیم ایران ترور شده اند که یک دادگاه در شهر برلین به یک نمونه آن که قتل چهار ایرانی در رستوران میکونوس بود رسیدگی کرد و علی خامنه ای، هاشمی رفسنجانی، ولایتی و علی فلاحیان را به عنوان آمران این جنایت تروریستی معرفی کرد.
بیلان اقدامات تروریستی رژیم ولایت فقیه در داخل و خارج از ایران، طی سی سال گذشته بدون گوچکترین اغراق به هزاران مورد می رسد. اما جمهوری اسلامی و نظریه پردازان آن با دروغگویی و دَغَلکاری برای پنهان کردن چهره جنایتکار خود نَعل وارونه می زنند.
محمدجواد لاریجانی در سمت دبير ستاد حقوق بشر قوه قضاييه رژیم ایران که وظیفه اش ردگم کردن و آدرس غلط دادن در مورد تروریسم دولتی جمهوری اسلامی است، اخیرا در مصاحبه ای گفته است:«بنده معتقدم مرکزیت واحدی در غرب نقشه تروریستی میکشد و افرادی را مشخص و اهداف را تعیین و سپس با کمال سبعیت آن را به مرحله اجرا میگذارد. در این راستا ما نباید دنبال هیچ مسأله فرعی برویم؛ زیرا کاملا روشن و واضح است که مسئولیت چنین جنایاتی بر عهده آمریکا و دول اروپایی بهخصوص انگلستان است.»
آن چه در این گفته لاپوشانی شده عملکرد تروریستی نظام حاکم بر ایران است که هزاران ترور در پرونده اش به ثبت رسیده است.
با محکوم کردن عملیات تروریستی در چاه بهار با تاکید باید گفت که مسئول همه فجایعی که در کشور ما می گذرد رژیم حاکم بر ایران است و با وجود این رژیم استبدادی مردم بی گناه ایران هر روز بیش از روز قبل قربانی می شو