Donnerstag, 30. Dezember 2010

شرح آخرین لحظات وصحبت های زندانی سیاسی اعدام شده علی صارمی

پنج‌شنبه، ۰۹ دی ۱۳۸۹ / ۳۰ دسامبر ۲۰۱۰

آنچه مبخوانید آخرین صحبت ها و لحظات آقای علی صارمی زندانی سیاسی اعدام شده از زبان شاهدین است :صبح زود دنبال علی آقا رفتند که اورا برای اعدام ببرند . گفت که : میخواهم نماز بخوانم .
برایش مهر آوردند که گفت : من مهر شمارا نمیخواهم . همینجا روی زمین میخوانم و مهر را نگرفت . میخواستند چشمانش را ببندند که گفت : چشمانم را نبندید . میخواهم با چشمان باز بروم .

میخواهم خودم نظاره گر صحنه واعمال شما باشم. سربازی که مامور اجرای حکم بود به او گفته است که : مرا ببخشید من سربازم و مامور که علی قهرمان به او گفته است که : تو کار خودت را بکن . من از تو ناراحت نیستم . سپس شهادتین خودرا گفته است و سه بار یاحسین ، یاحسین ، یاحسین گفته است .


همان صدایی که خانواده اش بیرون از اوین آنرا شنیده بودند و بدنشان از آن صدای بلند برخود لرزیده ، اما نمیخواستند باور کنند که پدرشان از بینشان به پرواز درآمده بدون آنکه اورا دیده باشند .
همچنین همسر علی صارمی نیز در بیان خاطره ای گفته است:یکی از همبندیهای او وقتی که دیده است علی آقا همراه آنها به بند ۳ نرفته است از من خواست که به او بگویم که به علی آقا بگوید که درخواست بدهد که نزد آنها ببرندش . اما وقتی به علی آقا گفتم : خیلی ناراحت شد و گفت که : من از این جنایتکارا ن درخواست کنم ؟ من هیچ درخواستی ازآنها ندارم . هیچوقت تا به الان هیچ درخواستی ازآنها نداشتم و درخواستی هم نمیکنم .