Sonntag, 29. Mai 2011

ژنرال وسلی کلارک:رویدادهای اشرف مشخصات یک جنایت جنگی را دارد!

شنبه، ۰۷ خرداد ۱۳۹۰ / ۲۸ می ۲۰۱۱

پس از وقایع ۸ آوریل، کسانی در درون دولت آمریکا شروع به صحبت پیرامون جا به جایی در داخل عراق به عنوان یک راه حل موقت کردند تا یک راه حل برای انتقال به خارج از عراق پیدا شود. من از تلاش پارلمان اروپا و هیأت نمایندگی آن و استرون استیونسون برای هدایت این تلاشها و از پدی اشدون هم برای کمک به عملی شدن آن تقدیر می کنم.همچنین میخواهم دوباره بر ضرورت تحقیق نه تنها توسط ایالات متحده و مقامات بین المللی بلکه توسط دادگاه کیفری بین المللی جهت بررسی آنچه در کمپ اشرف روی داده، تأکید کنم.

سخنرانی ژنرال وسلی کلارک: فرمانده ناتو در اروپا ۱۹۹۷– ۲۰۰۰ در کنفرانس در پارلمان اروپا
بسیارمتشکرم آقای ویدال کوادراس. ابتدا مایلم بگویم که بسیارخوشوقتم اینجا درکنار این گروه برجسته از آمریکاییان و برخوردار از مهمان نوازی پارلمان اروپا بوده و فرصتی دارم تا درباره موضوعی که به نظر من یک مسأله بسیار فوری و مهم و یک فرصت حساس برای غرب است، صحبت کنم.
ابتدا مایلم با بیان همدردیم با کسانی که در کمپ اشرف بوده اند و نیز عزیزانشان صحبتم را شروع کنم. من این ویدیو را سه بار دیده ام. هیچ بار نشده است که من را به شدت تحت تأثیر قرار ندهد. من ۳۸ سال در یونیفورم بوده ام. درمذاکرات منتهی به موافقتنامه صلح بوسنی درکنار هال هولبروک شرکت داشته و فرمانده ناتو بوده ام و لذا فکر می کنم وقتی یک جنایت جنگی می بینم میتوانم آن را تشخیص دهم. به نظر من دادگاه کیفری بین المللی باید به فوریت برای تحقیق درباره آن چه در اشرف روی داده اقدام کند. بالاتر و فراتر از هرچیز دیگر، این رویدادها ظاهر و مشخصات یک جنایت جنگی را دارد و باید با آن به نحو درست و قانونی برخورد شود. همان طورکه هر دولت دیگری مسئولیتهایی دارد، دولت عراق هم باید پاسخگو باشد. اینها سربازان عراقی بودند. لذا هربار که این نوار را می بینم احساس سنگینی در این باره به من دست میدهد. آقای ویدال-کوادراس گفت که این یک مسابقه با زمان است، اما به نظر من، در ضمن نبردی علیه استبداد جبار هم هست و فکر میکنم هرچند که ملاحظات بشردوستانه مسأله غالب این مرحله است، نمیتوانیم الزامات استراتژیک موجود پیرامون این مسأله را کنار بگذاریم.
ماجرا را همه می دانند. درسال ۲۰۰۳ هنگامی که نیروهای ایالات متحده وارد [عراق] شدند، ما میدانستیم سازمان مجاهدین خلق چیست. با آنها ارتباط برقرارکردیم. به آنها در ازای تحویل دادن سلاح قول محافظت دادیم. آنها هم سلاحهایشان را تحویل دادند و در موقعیت افراد حفاظت شده زیر نظر ایالات متحده و تحت اوتوریته سازمان ملل متحد قرارگرفتند. ما مدارک و شواهدی ندیده ایم دال براینکه این یک سازمان تروریستی است. من درخواست دیدن چنین مدارکی را کرده ام، اما چیزی ارائه نشده است. من دلیلی نمی بینم که آنها در لیست نگاه داشته شوند، هیچ دلیلی نمی بینم.
پس از وقایع ۸ آوریل، کسانی در درون دولت آمریکا شروع به صحبت پیرامون جا به جایی در داخل عراق به عنوان یک راه حل موقت کردند تا یک راه حل برای انتقال به خارج از عراق پیدا شود. خوب، آن راه حل پیدا شده که همین طرح اروپاست که به نظر من باید مورد حمایت قرارگیرد، نه تنها از سوی دولتهای اروپایی، بلکه همچنین ازسوی ایالات متحده. من از تلاش پارلمان اروپا و هیأت نمایندگی آن و استرون استیونسون برای هدایت این تلاشها و از پدی اشدون هم برای کمک به عملی شدن آن تقدیر می کنم.
من همچنین ایده اعزام یک تیم سازمان ملل متحد را تأیید میکنم و مایلم بگویم که این یک فرصت ایده آل برای اتحادیه اروپا خواهد بود تا رهبری اقدام برای تأمین امکانات و منابع برای این تیم را به دست گیرد.
همچنین میخواهم دوباره بر ضرورت تحقیق نه تنها توسط ایالات متحده و مقامات بین المللی بلکه توسط دادگاه کیفری بین المللی جهت بررسی آنچه در کمپ اشرف روی داده، تأکید کنم.
امیدوارم دولت ایالات متحده در راستای حمایت از طرح اتحادیه اروپا حرکت کند.
مسائل درمان پزشکی، تأمین حفاظت و تحقیق [درباره ۸ آوریل] باید حل شود تا ساکنان کمپ اشرف از درمان پزشکی و حفاظت برخوردار گردند و مسئولان وقایع ۸ آوریل نیز پاسخگو باشند.
که این مرا به مسأله استراتژیک می رساند. همه میدانند دولت ایران دستهای بسیار بسیار بلندی دارد. مخالفان ایرانی طی سالیان به صورت ادواری در نقاط مختلف جهان ترور شده اند. اقدامات دولت ایران در خاورمیانه بیرون از مرزهای ایران نیز شناخته شده است و این واقعاً پرسشی است که انسان باید از خود بکند که چگونه یک گروه ۴۰۰۰ نفره زن و مرد که بدون سلاح در کمپی در عراق سکونت دارند، آن چنان توجه رژیم ایران را به خود جلب کرده که این همه فشار در سراسر جهان وارد می آورد تا به این گروه حمله شود؟
من سه هفته پیش در کنفرانسی در لس آنجلس شرکت داشتم. درآنجا یک نماینده غیر رسمی رژیم ایران، یا دستکم این طورکه خودش را به من معرفی کرد، نزد من آمد و به من علیه این گروه هشدارداد. یک کارزار جهانی علیه این گروه درجریان است. حال به عنوان یک استراتژیست باید از خود بپرسید دلیل این امر چیست؟ چه طوراین گروه میتواند آن قدر نیرومند باشد، اگر کسی در ایران اعتقادی به آنان ندارد و کسی از آنها حمایتی نمی کند؟ پس چرا دولت ایران خیلی ساده به آنها بی اعتنائی نمیکند؟ این همه تقلا برای چیست؟ پس این حرفها صحت ندارد.
این گروه میتواند کلید گشودن راه حل سوم در برخورد با بحران ایران باشد که بی تردید در راه است.
حفاظت از آنان همراه با شناسایی نفوذ خارق العاده یی که دارند به وضوح نه تنها یک الزام بشردوستانه بلکه یک الزام استراتژیک است. متشکرم.»