Montag, 27. Februar 2012

کنفرانس در واشنگتن: مسئوليت آمريکا و ملل متحد، در حفاظت و تضمين حقوق ساکنان اشرف (۱)

تهديد فزاينده رژيم ايران
گزينه های سياست برای ايالات متحده
مسئوليت آمريکا و ملل متحد
در حفاظت و تضمين حقوق ساکنان اشرف
25فوريه ۲۰۱۲ (6اسفند ۱۳۹۰)
قسمت اول


ريچارد ديلي
شهردار شيکاگو به مدت 22سال
عاليترين مدير شهری ايالات متحده- ۲۰۰۵
مدير کنفرانس شهرداران آمريکا - ۱۹۹۶
سفير فيليپ لادر
سفير آمريکا در انگلستان ۱۹۹۷ ـ ۲۰۰۱
معاون رئيس دفتر رئيس جمهور بيل کلينتون
عضو هيأت مديره صليب سرخ آمريکا
رودی جوليانی شهردار نيويورک در سال ۲۰۰۱
شهردار جامعه بين المللی در نيويورک
هوارد دين رئيس حزب دموکرات آمريکا۲۰۰۴ ـ ۲۰۰۹
کانديدای رياست جمهوری
تام ريج
وزير امنيت آمريکا ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵
فرماندار پنسيلوانيا ۱۹۹۵ـ ۲۰۰۱
پروفسور آلن درشويتز
معروفترين وکيل جهان در پرونده های جنايی
گلن کارل
معاون پيشين اطلاعات مرکزی آمريکا
آوی جوريش
مشاور پيشين وزارت دارايی آمريکا
و
تام تانکردو
نماينده پيشين کنگره آمريکا


تام تانکردو
با تشکر از همه شما. لطفاً بفرماييد و تشکر بسيار برای حضور امروزتان در اين جا
چند روز پيش و بدون تعجب هيچ کس ديگر، غير از وزارت خارجه!، رژيم ايران گفتگوها حول برنامه اتمی خود را قطع کرد. رهبران غربی اين تصميم را مورد انتقاد قرار دادند و فراخوانها برای تحريمهای اقتصادی سخت تر بالا گرفت.
در حالی که چشمان جهان روی اين چالش ديپلوماتيک متمرکز است، يک بازی بی سر و صدا ولی پرخطر در بيابانهای شرق عراق و در بغداد در حال اجراست.
يک جنايت ضدانسانی درباره هزاران نفر در خاورميانه در حال شکل گيری است ولی توجه کمتری به آن توسط جهان صورت می گيرد.
البته من دارم به ساکنان اشرف و کسانی که اکنون در جايی که به نحو متناقضی کمپ ليبرتی نامگذاری شده، ولی در يک وضعيت زندان هستند، اشاره می کنم.
اين افراد پايدارترين و مؤثرترين مخالفان رژيم تروريست حاکم بر ايران هستند. در يک رفتار متناقض ديگر توسط وزارت خارجه ما در آمريکا به مجاهدين برچسب تروريستی زده شده است.
اين ليست گذاری وضعيتی است که جان آنها را بخطر می اندازد، زيرا آنها اکنون مشروط به عملکرد دولت عراق هستندکه اکنون با رژيم ايران به طور مشترک توطئه می کند که زنان، مردان را در اشرف مورد اذيت و آزار قرار بدهد.
اکنون 400نفر از ساکنان اشرف که به يک بخش خيلی کوچک کمپ ليبرتی، با اين وعده که حضور آنها در آنجا کوتاه مدت خواهد بود منتقل شده اند، محلی که دارای حداقل امکانات است.
در واقع، شرايط آنجا نه تنها انزجارآور است، آنطور که شما خواهيد ديد و ساکنان نه تنها بايد در بدترين شرايط زندگی کنند، بلکه آنها بايد تحت کنترل مستمر توسط گاردهای مسلح عراقی باشند. جايی که قرار بود يک مأمن باشد به يک کابوس تبديل شده است.
لذا، ما امروز اين جا جمع شده ايم تا برای رهبران کشورهای جهان غيرممکن کنيم که از بهانه بی اطلاعی و چشم پوشی برای فرار از مسئوليتشان نسبت به اين وضعيت، سوء استفاده کنند.
اولين سخنران برجسته ما که درباره اين وضعيت صحبت می کند، پروفسور آلن درشويتز می باشد. او شايد به معرفی بيشتر از اسمش نياز نداشته باشد ولی من يک معرفی کوتاه دارم. در سال ۱۹۸۳، اتحاديه ضد برچسب زنی جايزه ای به آقای درشويتز به خاطر رهبری پرشفقت و حمايت مستمر مبارزه برای حقوق مدنی و بشری اهدا کرد و در زمان اهداء جايزه، الی ويزل گفت اگر تنها چند نفر مانند درشويتز در سالهای ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ حضور داشتند، تاريخ يهوديان در اروپا به نحو ديگر رقم می خورد.
آقای درشويتز

آلن درشويتز متشکرم.
من به اين پنل برجسته نگاه می کنم و با خودم فکر می کنم که رودی جوليانی چه واکنشی نشان می داد اگر به او می گفتند که يک شرکت، سهام خود را به بازار طوری عرضه نموده که کمپ ليبرتی آنطور عرضه شد، يعنی برخلاف واقعياتی که ما اکنون با آنها مواجه شده ايم. گردانندگان شرکت سريعاً به جرم کلاهبرداری و منحرف کردن توقعات مردم، زندانی می شدند. اين يک رسوايی است. يک کلاهبرداری است. يک کلاهبرداری، که موضوع آن پول نيست، بلکه تهديد جان انسانها است.
ما فوراً به يک کميسيون حقيقت ياب نياز داريم که چگونگی ارتکاب اين کلاهبرداری را کشف کند. چه کسی اين جهنم و زباله دان را تأييد نمود؟ چه کسی مدعی شده که وضعيت آنجا منطبق با استانداردهای سازمان ملل متحد است؟
کسی وجود دارد که مسئول ارتکاب اين کلاهبرداری است و 400 انسان بيگناه را مجبور کرده که زندگی خود را به خطر بيندازند و سلامت آنها را تهديد کرده است، چرا که آنها را در معرض محيطی آلوده به زباله و عوامل ديگر قرار داده است. ما بايد در اين باره تحقيق کنيم.
من اين گونه تصميمات را نمی گيرم، اما باور ندارم که کسی مجبور شود در چنين شرايطی زندگی کند و تا وقتيکه اين 400نفری که آنجا هستند به نقاط امن خارج از عراق منتقل نشده اند، يعنی نقاطی که هيچ کس به دولت عراق اعتماد نداشته باشد که از آنها حفاظت کند، هيچ کس ديگر نبايد مجبور شود که از امنيت و زيبايی کمپ اشرف، که به دست خود ساکنان محلهای استقرار، دانشگاه و تأسيسات ورزشی و غيره را ساخته اند، به اين مکان خيلی مخوف منتقل شود.
ببينيد، اگر اين مکان به طور واقعی يک کمپ ترانزيت است و طوری طراحی شده که افراد را چند روز در آنجا نگه دارند تا به مناطق امن تری منتقل شوند، شايد بتوان شرايط را درک و حتی توجيه کرد. اما اين مکانی است که از افراد انتظار زندگی در آنجا را دارند.
خدای من! اين چه انسانيتی است که افرادی را که طبق قوانين ملل متحد، حفاظت شده محسوب می شوند و آمريکا به آنها قول مقدس حفاظت را داده است مجبور کرده که آنجا را محل استقرار خود بدانند. اين يک محل استقرار نيست. جايی نيست که از کسی بتوان خواست که در آنجا زندگی کند.
اما بگذاريد به شما بگويم که جريان چيست. موضوع بسيار جدی تر از اين است، چون من بارها به صورت تلفنی با مقامات وزارت خارجه و سازمان ملل متحد ارتباط داشته ام و ما می دانيم که آنها تقصير را به گردن قربانيان می اندازند.
آنها گزارشاتی را صادر می کنند مبنی بر اينکه، بله، اين قربانيان بودند که زباله ريختند! اين قربانيان بودند که شير آب را باز کردند و منابع آب را تمام کردند! و اين قربانيان بودند که اين مکان را غيرقابل سکونت کردند! اين قديمی ترين بهانه در جهان است.
نگاه کنيد به آنچه که آنها وقتی امکانش را داشتند در کمپ اشرف ساختند و بعد نگاه کنيد به آنچه حالا در اختيار آنها قرار داده شده است. تقصير را به گردن قربانی نيندازيد.
ما اکنون دو موضوع اضطراری داريم. اولاً با وضعيت اضطراری موجود در خود آن تأسيسات (ليبرتی) مواجه شده ايم. اما هم چنان با وضعيت اضطراری انسان دوستانه نيز روبه رو هستيم
ما ديده ايم که دولت عراق ظرفيت چه نوع اقداماتی را دارد. حالا که دولت عراق اساساً مطيع رژيم ايران است، و اکنون که مالکی گوش به فرمان ملايان است، ما می دانيم که ملايان اگر دستشان به ساکنان برسد چه کار خواهند کرد، بنابراين شرايط جايی را برای اعتماد کردن باقی نمی گذارد.
هر دو اين بحرانهای انسان دوستانه با اين حقيقت بغرنج تر شده اند که نام سازمان مجاهدين خلق هم چنان در ليست باقی مانده است.
وزارت امور خارجه آمريکا پيامهای متناقضی می فرستد. از يک طرف ما از سفير فيريد و سايرين می شنويم (و من حرف او را باور می کنم) که ما واقعاً قصد کمک به ساکنان کمپ اشرف را داريم و می خواهيم آنها را از آنجا خارج کنيم و اين هدف وزارت خارجه است. اما از طرف ديگر وزارت خارجه از لغو نامگذاری امتناع ورزيده است. يک سال و نيم است که حکمی از طرف دادگاه پيش روی آنها وجود دارد و وزارت خارجه از عمل کردن به آن طفره می رود.
آنها خواست کنگره که مدت زمان مشخصی را برای تصميم گرفتن تعيين کرده بود زيرپا گذاشته اند و در رابطه با اين حکم تصميمی نگرفته اند.
اما مشکل ابعاد وسيعتری دارد. دولت ايالات متحده امروز در رابطه با رژيم ايران موضع دوگانه دارد. از يک طرف می گويد ما تسليحات اتمی را تحمل نخواهيم کرد و از طرف ديگر می گويد شايد رژيم ايران هنوز واقعاً تصميم ساخت بمب اتمی را اتخاذ نکرده است.
ما صداهای متناقضی را می شنويم که (به رژيم ايران) چراغ سبز نشان می دهند که به کارتان ادامه بدهيد، تغيير نکنيد و ما اصلاً يک راه کار واحد نداريم.
بگذاريد به شما بگويم که يکی از بزرگترين امتيازات حرفه من که نيم قرن است به آن مشغولم، انجام همين کاری است که در همين جا می کنم. يعنی نمايندگی گروهی از موکلينم که بهترين موکلين من در طول اين مدت بوده اند. من از وزير سابق دادگستری آمريکا، شهردار سابق نيويورک، فرماندار سابق پنسلوانيا و وزير امنيت ملی و ژنرالهای مختلف دفاع می کنم.
ما تصميم گرفته ايم که لايحه يی را در دادگاه ثبت کنيم. يعنی اين موکلين تصميم گرفتند و من وکيل آنها هستم. آنها موکلين من هستند و يکصدا و همدل هستند. پيامی که آنها به دادگاه می فرستند و پيامی که به وزارت خارجه و کل جهان می فرستند اين است که سازمان مجاهدين خلق يک سازمان تروريستی نيست و نامگذاری آن بايد فوراً ملغی شود.
من وکيل اين افراد برجسته هستم، کسانی که با شايستگی به کشور ما خدمت کرده اند، برخی از آنها در جبهه های جنگ و برخی نيز در بالاترين سطوح دولتی. آنها يکصدا هستند و من مفتخرم که می توانم از آنها دفاع کنم.
اما من همچنين وکيل ديگران نيز هستم. من می توانم به نمايندگی از الی ويزل صحبت کنم، دوست عزيزم که اخيراً با او در رابطه با اين موضوع صحبت کردم و او گفت به شما و به جهان بگويم که به اين موضوع انسان دوستانه تعهد دارد و گفت تا زمانيکه مطمئن نشود اين افراد در امن و امان هستند از پا نخواهد نشست.
الی ويزل کسی است که خانواده خود را از دست داد چرا که ما نتوانستيم از نسل کشی سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ ممانعت کنيم.
اين يک فرصت نادر در دست مدافعان حقوق بشر است که بتوانند در جايگاهی باشند که از آسيب رساندن به ديگران جلوگيری کنند. اين يک اتفاق نادر است. چون معمولاً ما بعد از وقوع فاجعه وارد می شويم.
به نسل کشيهايی که در رواندا و دارفور اتفاق افتاد نگاه می کنيم. به آنچه در سوريه می گذرد نگاه می کنيم و با خود می گوييم که نمی شود کاری کرد و بعد از اين که اين وقايع رخ می دهد گله و ناله می کنيم و به دنبال حسابرسی می رويم و پای برخی را برای محاکمه به دادگاه بين المللی جنايی می کشانيم.
اما اکنون فرصتی داريم تا از وقوع يک فاجعه انسانی پيشگيری کنيم. مگر در زندگی چند بار می توان به چنين فرصت نادری دست يافت؟
همان طور که قبلاً به شما گفته ام، هم در تورات و هم در قرآن آمده است که اگر کسی فقط جان يک نفر را نجات دهد همانند آن است که جان همه انسانهای دنيا را نجات داده است.
ما در اين جا فرصت داريم تا جان بيش از ۳۰۰۰ انسان را نجات دهيم. نمی توانيم در اين مسير شکست بخوريم. بايد اعمال فشار را حفظ کنيم.
برخی در دولت از ما به خاطر فشار آوردن به آنها انتقاد کرده اند. ولی، اين اعمال فشار مابه آنها سلاح دموکراسی است. اين يعنی دموکراسی.
همه سخنرانان جلسه با تمام وجود خود بر اين باورند که آمريکا نقض عهد کرده است. آمريکا بايد به قول خود وفادار بماند. ما بايد به اعمال فشار ادامه دهيم. اين بنياد دموکراسی است که دولت خود را وادار به جبران نارضايتی و شکايت کنيم. وقتی به نارضايتی و شکايت خودمان می رسد اين کار ساده ای است. اما امر بسيار مقدس تر و مهمتر و مؤثرتر اين است که به نمايندگی از کسان ديگر اين کار را انجام دهيم و ما امروز در اين جا بايد از دولت خود بخواهيم که به شکايت ساکنان کمپ اشرف و کمپ ليبرتی پاسخ دهد و مهمتر از همه اين که از يک بحران انسانی وسيعتر پيشگيری کند. بنابراين به اعمال فشار ادامه دهيد. از همه شما بسيار متشکرم.

تام تانکردو و حالا فرصتی داريم که بشنويم رودی جوليانی در اين شرايط دقيقاً چکار خواهد کرد چون البته او سخنران بعدی ماست.
آقای جوليانی به عنوان 107 مين شهردار شهر نيويورک انتخاب شد و در سال ۱۹۹۷ مجدداً انتخاب شد. در شناسايی رهبری او بعد از حملات تروريستی 11سپتامبر ۲۰۰۱، مجله تايم آقای جوليانی را مرد سال ۲۰۰۱ ناميد. من اين فرصت را داشتم که دفعه پيش که با هم روی صحنه بوديم، هر دو در پی به دست آوردن نامزدی جمهوريخواهان برای رياست جمهوری ايالات متحده بوديم. او بسيار موفق تر از من بود ولی در هر صورت بسيار خوشوقتم که مجدداً با او امروز اينجا باشم. آقای جوليانی.

جولياني
بسيار متشکرم تام. متشکرم.
همان طور که آلن درشويتز گفت بسيار مفتخرم که به خاطر اين هدف امروز اينجا باشم. من نمی توانم در حال حاضر هدفی بهتر از اين پيدا کنم که کسی سعی کند اول از همه از اين افراد بی گناه حفاظت کند که تا الآن حدود 40نفر از اعضايشان همين سال گذشته توسط مالکی و دولت عراق به نيابت از رژيم ايران کشتار شدند و صدها مجروح داشتند. بنابراين اجازه بدهيد اگر بتوانم خلاصه کنم که چرا ما اينجا هستيم و پيشنهادات سياسی درباره آنچه می توانيم بکنيم ارائه کنم.
ما به سه دليل اينجا هستيم. حداقل من به اين دلايل اين جا هستم:
اولاً: اطمينان يافتن از اين که کشور من، ايالات متحده آمريکا، به قولش عمل می کند. بالاخره يک قول، ضمانت شخصی است و همين برای يک ملت هم درست است. اگر ملتی قولی می دهد و بعد از آن قولها عقب نشينی می کند، بر سر اعتبار ايالات متحده و اعتبار کشور من چه خواهد آمد؟
بله من عميقاً نگران جانها و امنيت افراد اشرف هستم، همان طور که شما هستيد، ولی در ضمن نگران اعتبار و کرامت ايالات متحده آمريکا هم هستم.
ما به اين افراد قول داديم که وقتی سلاحهايشان را تسليم کردند از آنها محافظت می کنيم و ما متعهديم. ما اينجا هيچ تبعيضی نداريم. ما متعهديم که قولمان را عملی کنيم و من نمی خواهم کشورم با عقب نشينی از اين قول شرمسار شود. بنابراين شايد اين اولين و مهمترين دليلی است که من اينجا هستم.
ايالات متحده آمريکا به افراد اشرف پشت کرده است. هيچ طور ديگری نمی شود آن را توصيف کرد. کاش می توانستم چيز متفاوتی بگويم. من به اين دليل بسيار ناراحتم و خجالت زده ام و متأسفم چون متنفرم که اين را درباره کشورم بگويم.
ما به اين افراد قول حفاظت داديم و از آن زمان (47) نفر از آنها کشتار شده اند چون ما به آنها پشت کرديم.
زمان آن است که ديگر حرف نزنيم، ديگر هرگز اجازه نخواهيم داد که افراد اشرف کشته شوند يا شکنجه شوند يا توسط مالکی مورد آزار قرار گيرند.
ثانياً: ما اينجا هستيم که از وزارت خارجه بخواهيم به تعويق انداختن را متوقف کند و برای خارج کردن مجاهدين از ليست اقدام کند. خدای من. آنها قرار بوده ظرف 180روز عمل کنند. حالا يک سال و نيم گذشته است. يک سال و نيم از وقتی که دادگاه به وزارت خارجه دستور داد تصميم بگيرد. يک سال و نيم برای وزارت خارجه که واقعيتها را در نظر بگيرد. باور کنيد اين يک شرايط دشواری نيست.
تاريخچه مجاهدين روشن است. صدها نفر، اگر نگوييم هزاران نفر، آن را بررسی کرده اند و به اين نتيجه گيری رسيده اند که مجاهدين يک سازمان تروريستی نيست. انگلستان اين تصميم گيری را کرد. اتحاديه اروپا اين تصميم گيری را کرد. رؤسای سابق اف.بی.آی، اطلاعات مرکزی، سازمانهای نظامی ما و بيشمار ساير افراد، دادستان سابق کل آمريکا پيش آمده اند و اين را گفته اند.
رئيس سابق اف.بی.آی گفت آنها از اول هم نبايد در ليست قرار می گرفتند. چرا اين قدر طول می کشد که اين تصميم گيری را بکنيد؟ اين يک تصميم ساده است. من در تعجبم که چرا اين تصميم گيری انجام نشده است. ولی فکر می کنم می دانم. يک سوءظنی دارم که چرا تصميم گيری نشده است و اين در واقع دليل سومی است که من اينجا هستم.
زمان آن است که دولت من بس کند که التماس کننده به خامنه ای و ملاها باشد. زمان آن است که ما از گدايی از آنها برای مذاکره با ما و اين که با ما خوب باشند را متوقف کنيم. اين پوچ است و فراتر از پوچ، خطرناک است. من يک کتاب در مورد رهبری نوشتم و يکی از فصلهای آن می گويد شما بايد در برابر قلدرها بايستيد چون اگر در برابر قلدرها نايستيد آنها را تشويق می کنيد و آنها از شما سوء استفاده می کنند. بهترين نمونه آن البته حوادث منتهی به جنگ جهانی دوم، چمبرلين و هيتلر است. ما داريم دوباره تاريخ را تکرار می کنيم. بنابراين من اينجا هستم که بگويم زمان آن است که در برابر رژيم ايران بايستيم و زمان متوقف کردن گدايی از آنها و متوقف کردن التماس و درخواست از آنهاست و زمان آن است که برای تغيير رژيم در ايران بايستيم.
بگذاريد به طور خلاصه به هر سه مورد نگاه کنيم. اول از همه، همه افراد اشرف سلاحهايشان را مدتها پيش تحويل داده اند. به آنها قول داده شد که صدمه ای به آنها وارد نمی شود. صدمه ای به آنها وارد نمی شود. اين قول از طرف يک سازمان انتزاعی داده نشده بود. اين قول از طرف ايالات متحده آمريکا داده شد. حالا 400نفر از آنها به به اصطلاح کمپ ليبرتی رفته اند. حالا ما تصاوير را می بينيم و البته تحليلها را ديده ايم. کمپ ليبرتی آب ندارد، برق در شب ندارد. کمپ ليبرتی برای اين طراحی نشده که بيش از يکی دو روز آنجا بمانند. کمپ ليبرتی برای من و فکر می کنم برای بسياری از افراد اين پنل و افرادی که به اين موضوع در گذشته نگاه کرده اند چطور به نظر می آيد؟ به دلايل متفاوت آلن درشويتز و من در زندانهای زيادی بوده ايم. درسته آلن؟
بعضی اوقات در طرفهای متقابل که چرا فلان شخص در زندان است. اين يک کمپ جابه جايی نيست. من کمپهای جابه جايی را ديده ام. من می دانم کمپهای جابه جايی چگونه هستند. و می دانم زندان چگونه است. اين يک زندان نيست. يک اردوگاه کار اجباری است. دقيقاً همين. يک اردوگاه کار اجباری. بگذاريد اسمش را همان که هست بناميم. اين بدتر از هر مجتمعی است که من ديده ام با توجه به اين که زمانی من مسئول دفتر فدرال زندانها بودم و زمان ديگری مسئول سيستم زندان نيويورک، رايکرز آيلند از نظر مادی بهتر از اين بود. اين يک اردوگاه کار اجباری است. چرا ما اجازه می دهيم که افرادی که تحت حفاظت ما هستند به يک اردوگاه کار اجباری بروند و اين سؤالی است که من را آزار می دهد، چرا ما اصلاً داريم آنها را جابجا می کنيم؟
اگر هدف اين است که آنها را به کشورهای ديگری بفرستيم که آنها را به عنوان پناهنده می پذيرند چرا نمی توانيم آن را از کمپ اشرف انجام دهيم؟
اشرف به طور کامل همه تأسيسات را دارد. سازمان ملل متحد کاملاً قادر است که افرادش تقاضاها را آنجا در اشرف بررسی کنند. همه اين افراد تا همين الآن تقاضا داده اند. بنابراين، اين نبايد يک روند وقت گيری باشد. قاطعانه هيچ دليلی وجود ندارد، هيچ دليل خوبی وجود ندارد که آنها را بايد به جای ديگری منتقل کرد، چه برسد به اردوگاه کار اجباری. چکار کرده اند که بايد در اردوگاه کار اجباری منتقل شوند؟ اگر اصلاً کسی بايد به چنين اردوگاهی فرستاده شود. بنابراين معذرت می خواهم اگر سوءظن دارم که چرا مالکی دارد اين کار را می کند. چون توسط ملاها، خامنه ای و احمدی نژاد و همه اين فناتيکها در رژيم ايران به او گفته شده اين کار را بکند.
خدای من آنها در طرف ما عليه رژيمی هستند که يکی از بدترين رژيمها در جهان است و آنها برای اين اعتقاد با خون خود بها پرداخته اند. بنابراين ديگر چه می خواهيم؟ و من واقعاً از وزير کلينتون که برای او احترام زيادی قائلم و کسی که فکر می کنم به عنوان وزير خارجه خوب کار کرده است می پرسم. و من معمولاً اين را درباره دموکراتها نمی گويم و مطمئن نيستم که همين چيز را در مورد رئيس جمهور بگويم. ولی درباره وزير خارجه می گويم. و در اين مورد در حيرتم، نمی فهمم. وزير کلينتون اين خيلی بديهی است. آنها را از ليست خارج کنيد. اين تنها يک موضوع تکنيکی نيست و موضوع در مورد جمع آوری پول در آمريکا نيست. اين درباره زندگی و مرگ اين افراد در اشرف است. چون اين واقعيت که آنها ليست گذاری شده اند يکی از بهانه هايی است که مالکی برای قتل عام آنها استفاده می کند. بنابراين اين يک بخش از کل فرآيند قتل افراد است. من نمی فهمم منتظر چه هستند. ولی شکی دارم و اين موضوع سومی است که می خواهم به آن اشاره کنم. من می ترسم اين بخشی از اين تفکر غيرمنطقی باشد که ما می توانيم با رژيم ايران مذاکره کنيم. اين که می توانيم با رژيم ايران صحبت کنيم. اين که می توانيم رژيم ايران را استمالت کنيم. بالاخره رئيس جمهور اوباما دارد برای خامنه ای نامه می نويسد. من از رئيس جمهور می خواهم که ديگر به او نامه ننويسد.
آيا هنوز اين را نگرفته ايد؟ من دقيقاً می دانم چکار کنم. چطور در برابر او بايستيم. بايد اين حماقت را رها کنيم که رژيم ايران يک عامل منطقی است؟ من احترام زيادی برای کسی که اين را گفت قائلم ولی شک دارم که در نوشيدنی صبحش چيزی ريخته اند که اين منطق را بگويد. رژيم ايران يک بازيگر منطقی نيست. رژيم ايران صدها هزار نفر يا ميليونها نفر از جمله افراد شما را که عکسهايشان در کتابی که خانم رجوی به من نشان داد من به چهره های آنها نگاه کردم، من خانواده های آنها را ديده ام، من افرادی را که کشتار کرده اند را ديده ام، خيلی بيشتر از اينها کشتار کرده است. اين رژيمی است که آمريکاييها را گروگان گرفت. رژيمی است که آمريکاييها را کشته است. رژيمی است که فعالانه سربازان آمريکايی را می کشد که خانواده هايشان از غم از دست رفتن عزيزانشان رنج می کشند. رژيمی است که همين چند ماه پيش توسط دولت اوباما به خاطر تلاش برای قتل سفير سعودی درست اينجا در پايتخت کشور متهم شد. اين يک اقدام جنگی است. و ما آنها را عاملان منطقی می خوانيم؟
اين کابوس بزرگ من است. سابقاً در دوره جنگ سرد، کابوس، بودن سلاحهای هسته يی در دست افراد ديوانه بود. متأسفم! تلاشهای زيادی شده است که مرا متقاعد کنند که خامنه ای و احمدی نژاد افراد منطقی هستند. اين افراد، افراد منطقی نيستند. متأسفم، اينها پيش درآمد خوبی ارائه می کنند که ديوانه اند. پيش درآمد خوبی ارائه می کنند که فناتيک هستند. تکذيب هولوکاست، خواستار قتل عام مردم اسراييل شدن، قتل سربازان آمريکايی، و خواستار قتل سفير عربستان سعودی در اين شهر شدن. آيا بايد به اين افراد اجازه داد سلاح هسته يی داشته باشند؟ به هيچ وجه، اصلاً ، هرگز.
زمان رونالد ريگان است نه نويل چمبرلين. باور کنيد اگر ما اين کار را بکنيم، احتمال مجبور شدن به استفاده از نيروی نظامی به طور زيادی کاهش پيدا می کند چون قلدرها اگر در برابر آنها بايستيد و اگر نگذاريد از شما سوء استفاده کنند ممکن است وحشت کنند. من می ترسم دليل اين که اين نامگذاری را تغيير نمی دهند اين است که اين فکر غيرمنطقی را دارند که می توانند با رژيم ايران مذاکره کنند. آنها نمی توانند با رژيم ايران مذاکره کنند. رژيم ايران تنها بکارگيری قدرت آمريکا و قاطعيت آمريکا و استحکام آمريکا را می فهمد. و اگر زمانی چنين بشود در آن صورت خواهد بود که ما در طرف حق و عدالت باشيم و سعی کنيم زندگی افراد را نجات دهيم.
بنابراين از حمايت شما متشکرم و متشکرم که من را هم شامل اين قضيه کرديد