Dienstag, 12. März 2013

اندر آداب و احوال دمکراسی

زهره محسنی پور

 چند روز پیش حوالی عصر بود که زنگ تلفن ما به صدا در آمد. یکی از آشنایان به نام «زهیرالدموکراتیه» ملقب به «مودب الآداب» (وبلاگ نویس و نویسنده و روشنفکر و زندانی سیاسی سابق و فعال سیاسی امروز و فعال حقوق بشر و فعال دمکراسی از روز تولد اجدادش به مدت صد سال تا همین حالا) بود که بعد از مدتها نمی دانم چی شده بود که یادی از ما کرده بود. در حین سلام و احوالپرسی متوجه شدیم که داد می زند. پرسیدیم حالا چرا داد می زنید والله ما صدایتان را خوب می شنویم. فرمودند پوزش می خواهم گوشم تقریبا کر شده، چون من و دوستانم آنقدر برای فهماندن معنای دمکراسی به این خلق فریاد زده ایم که حنجره مان پاره شده. با عرض پوزش، نه صدای شما را خوب می شنوم و نه صدای خودم را، اینهم بها و تاوانی است که ما دموکراسیون برای اشاعه دموکراسی می پردازیم. عرض کردیم خوب لااقل بخاطر خودتان هم که شده کمتر حنجره پاره کنید تا هم گوش مبارک خودتان و هم گوش دیگران در امان بماند. پاسخ دادند: بله. کاملا درسته. اصلا هیچ حرف و صدایی به گوش اینها فرو نمی رود انگاری کر هستند. باور بفرمایید ما جماعت دمکراسیه همیشه صادقانه و به دوراز هرگونه سیاست ورزی و دورویی تمام همّ وغمّ خودمان را روی نقد خط و خطوط «سر»ان آنها گذاشته ایم، البته بدون آنکه به بدنه کاری داشته باشیم و پوزش می خواهم تازه کلی هم برایشان حرص و جوش می خوریم و همیشه هم برای دفاع از حقوقشان سینه سپر می کنیم چون حساب سر از بدنه جداست. البته بعضی ازنقد و انتقادهایمان را در مقالات مان روی وبلاگ ها و سایت هایمان می آوریم و بعضی حرف هایمان را در مصاحبه با کانالهای تلویزیونی آنطرفی یا روی فیس بوک هایمان که بُرد بیشتری دارد می زنیم؛ چون جناب حافظ می فرماید هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد و یقین داشته باشید که دمکراسیون این فرموده حافظ را به شدت رعایت می کنند. ضمنا باید به عرضتان برسانم که شاید فقط سی درصد ازنوشته هایمان رویهم رفته، در مورد رژیم و گروه های دیگر و اوضاع جهانی و منطقه ای باشد، هفتاد درصد دیگر را روی سران آنها و استراتژی غلط شان و نصیحت کردن شان متمرکز کرده ایم، حالا یکی از دوستان کمتر یکی بیشتر. اما خوب مثل حکایت خر عیسی، کیه که بفهمه و از ما قدردانی کنه.

عرض کردیم راستش ما از جماعت شما بیشتر تخطئه و مغلطه و نسبت های ناروا مثل نسبت ولی فقیه و امام و سربازان گمنام و نفهم و بی شعور و حزب اللهی وغیره توام با تحقیر و تنفر خوانده ایم تا نقد. تا آنجا که ما می دانیم به اینجور چیزها نقد نمی گویند. مودب الآداب گفت بله بله. من گفته شما را تمام و کمال تصدیق می کنم. پوزش می خواهم همچین که ما یک تحلیل یا نقدی از روی دلسوزی می کنیم، هوادارنشان با یک فرهنگ پلشت و پلید و بی ادبانه و نابخردانه سریعا شروع به فحاشی و نوشته های انزجار آور می کنند و به دوستان ما برچسب خائن و مزدور اطلاعات و چه و چه می چسبانند. البته ما هم دوستانی داریم که بلافاصله پشت ما وارد میدان نقد می شوند و تلفنی یا وبلاگی و سایتی گفته های منزجرکننده آنان را محکوم می کنند. هوادارانی هم در فیس بوک در لیست دوستانمان داریم که با کامنت های آنچنانی که نگو و نپرس از ما حمایت می کنند.
عرض کردیم بله ما آن زمانی که در فیس بوک بودیم با دوستان وهواداران فیس بوکی جماعت شما و کامنت هایشان کاملا آشنا شدیم. حداقل یکی را می دانستیم که بریده تیف است و به خدمت وزارت اطلاعات در ایران هم مشرف شد و بعد به خارجه پرتابش کردند. همین آدم دو بار هم درخواست دوستی در فیس بوک برای خود ما فرستاد که ما آن را رد کردیم و بعد از باردوم اورا بلوکه کردیم. خلاصه وقتی کامنت آنها را می خواندیم، به یاد کانالهای اضداد و سلطنت طلب و سایت های زنجیره ای وزارت اطلاعات می افتادیم. در ضمن ما متوجه شدیم که بعضی از دوستان شما علاوه بر آنکه با آی دی اصلی خودشان در فیس بوک حضور دارند، چند آی دی جعلی هم درست می کنند و زیر پست های خودشان کامنت می نویسند. جالب این بود که نه تنها نگارش و ادبیات تمام این کامنت گذاران یکی بود بلکه استدلالاتشان و نحوه طرح مطلب هم یکی بود اما با کلمات متفاوت. آقای مودب الآداب گفتند خدا اموات تان را بیامرزد که درست تشخیص داده اید و حرف حساب می زنید. ما هم همین را می گوییم. دموکراسی آن است که همه حرف بزنند و نظر بدهند و کامنت برای ما بنویسند حالا هر کس با هر گرایش و خطی باشد. بعد به ما تهمت می زنند که صفحه فیس بوک ما لانه اطلاعاتی ها شده است. پوزش می خواهم مگر ما به غیر از تعهد به دمکراسی و آزادی بیان و عمل به دموکراسی چه کرده ایم؟ معصیت کرده ایم یا گناه کبیره مرتکب شده ایم؟
عرض کردیم دوست گرامی تا آنجا که سواد ما قد می دهد دموکراسی واژه ای است که در حوزه «حاکمیت سیاسی» مطرح می شود و مرتبط با شکل یک «حاکمیت سیاسی» است نه در خارج از این حوزه وهمچنین در جبهه جنگ یک ارتش با یک دشمن غدار که اصلا موضوعیت پیدا نمی کند. اینهم همانقدر خنده دار است که گفته شود چرا در ارتش دموکراسی نیست. دموکراسی در ارتش مساوی با از هم پاشیدگی آن ارتش است. چرا شما مسائل را قاطی می کنید؟ زهیرالدموکراتیه پاسخ داد: بله. جان کلام را شما گفتید. دموکراسی باید همه جا حضور داشته باشد. خانه، مدرسه، کودکستان، کلانتری، ژاندارمری، ارتش و نیروی زمینی و هوایی و دریایی و غیره. ما حتی در خانه خودمان دموکراسی را کاملا برقرار کرده ایم. باور کنید که حتی بچه هفت ساله من هم حق اظهار نظر و مخالفت و برگزاری آکسیون و راه انداختن فراخوان دارد و یا ...
دیدیم خیر، فایده ای ندارد هر چه ما می گوییم ایشان جور دیگری می شنوند پس به ایشان عرض کردیم:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
و گوشی تلفن را سرجایش گذاشتیم.
24 فوریه 2013


http://mehre-iran.blogspot.de/