Donnerstag, 6. Januar 2011

یکی دیگر از آثار حذف یارانه: تبدیل کتابفروشی به کبابی

پنج‌شنبه، ۱۶ دی ۱۳۸۹ / ۰۶ ژانویه ۲۰۱۱

كتابخانهخبرگزاری حکومتی مهر روز ۱۵ دیماه، از تعطیلی چندین کتابفروشی در خیابان کریمخان زند خبر می دهد.
مهر می نویسد: راسته کریمخان نزدیک به دو دهه‌ای می‌شود که فروشگاههای کتاب را در خود جای داده است؛ فروشگاههایی که سعی کرده‌اند گام به گام خود را با سلیقه روز مخاطب همراه کرده و تنها به شیوه سنتی کتابهایشان را ارائه نکنند. به گزارش مهر، تعدادی از فروشگاههای مطرح این خیابان از جمله کتابفروشی‌ آبی، ثالث و ویستار قرار است ساختمانشان را به فروش گذارند و این به معنای تعطیلی این کتابفروشیهاست، بنا به این گزارش، به غیر از این سه فروشگاه کتاب، کتابفروشی بزرگ دیگری از همین راسته درحال مذاکره با بانک دیگری برای واگذاری است.

به گزارش مهر، محمدحسن طباطبایی مدیر انتشارات آبی که یکی از قدیمیترین کتابفروشیهای خیابان کریمخان را در طول ۱۸ سال اخیر مدیریت کرده است، تصمیم برای فروش ساختمان کتابفروشی آبی را تایید می‌کند و می‌گوید: "متاسفانه این خبر درست است. من قریب به ۱۸ سال است که این کتابفروشی را در خیابان کریم‌خان دایر کرده‌ام پیش از آن هم در خیابان سنایی بودیم که آنجا هم مشکلات خود را داشت ولی روال اقتصادی که بر فروشگاه فعلی حاکم است بیش از توان من است.

بیش از توانم هم تاکنون استقامت کرده‌ام و دیگر نمی توان ادامه داد. من از اول هم می‌دانستم که کتابفروشی درآمدزا و سودده نیست و در همه این سال‌ها هم سودی از کتابفروشی به دست نیامده است و این نه فقط مشکل من و چند کتابفروشی دیگری که قرار است ساختمانشان را بفروشند، است بلکه کلا کار کتابفروشی به تنهایی سود ندارد و اگر ما هم در کتابفروشی آبی تا امروز دوام آورده‌ایم به دلیل کار نشر بوده است و از آن طریق توانسته‌ام حقوق پرسنل را پرداخت کنم.

کتابفروشی در این سالها برای شخص من جز ضرر چیزی نداشته است ولی به دلیل عشق و علاقه‌ای که به این کار وجود دارد استقامت کرده بودیم. من خودم بیش از همه متاسفم که این اتفاق می‌افتد. چندی پیش سفر کوتاهی بودم وقتی برگشتم و دیدم فروشگاه نیمه خالی است واقعا از لحاظ روحی به من فشار آمد و اگر بگویم گریستم خلاف نگفته‌ام. ولی چه می‌شود کرد که با عشق و احساسات نمی توان حقوق کارکنان را پرداخت و زندگی را اداره کرد.

من سالهاست که اینجا هستم و با خشت خشت آن احساس انس و الفت می‌کنم و می دانم اگر کسی اینجا را بخرد آن را تبدیل به مکانی چون ساندویچ‌فروشی یا فست فود می‌کند و این برای همه ما و فضای فرهنگی جای تاسف دارد. در همین روزها که بحث فروش جدی‌تر شده است چندین نامه از مشتریان ثابتمان داشته‌ایم که سعی داشتند ما را از این کار منع کرده و یا ابراز تاسف کرده بودند ولی چه می‌شود کرد! فقط می‌توان ابراز ناراحتی کرد که مکانی یک زمانی داشت به راسته دوم کتابفروشی تهران بزرگ تبدیل می‌شد حال با تعطیلی چند فروشگاه دچار سرنوشت غم‌انگیزی می‌شود."

طباطبایی در پایان صحبتهایش اشاره می‌کند که فعلا قصد ندارد کتابفروشی جدیدی تاسیس کند و اگر قرار بود این کار را ادامه دهد مکان فعلی را به فروش نمی‌گذاشت. البته این به معنای تعطیلی فعالیت‌های انتشارات آبی نیست بلکه بخش نشر همچنان به فعالیت خود با رویکرد پیشین ادامه می‌دهد.

از سوی دیگر فرخنده حاجی‌زاده مدیر نشر ویستار نیز از تصمیمش برای فروش ساختمان کتابفروشی ویستار می‌گوید. او که این ساختمان را با پشت‌سر گذاشتن مسائل و مشکلات زیاد حفظ کرده بود حال امروز از فروش آن به دلیل فشارهای اقتصادی خبر می‌دهد.

حاجی‌زاده در همین رابطه به خبرنگار مهر می‌گوید: "آن دلیل عمده‌ای که مرا وادار کرد کتابفروشی را برای فروش بگذارم، تنگنای مالی بود. دیگر همکارانم هم در دیگر کتابفروشی‌ها که اقدام مشابهی می‌کنند حتما دلایل خاص خودشان را دارند که مشکلات مالی یکی از آنها است و برای هر فرد شدت و ضعف خاصی دارد ولی برای من مهم‌ترین دلیل مشکلات اقتصادی بود.

این اتفاق غم‌انگیزی است، برای من که از کودکی تا بزرگی خودم و بچه‌هایم به این کار عشق ورزیده‌ام، کنار گذاشتن آن آسان نیست. از لحاظ روحی به هم می‌ریزی ولی آنقدر شرایط اقتصادی تو را تحت فشار می‌گذارد که دیگر نمی‌توانی ادامه دهی.

هم برای من، هم برای پژمان سلطانی مدیر فروشگاه و دیگر بچه‌ها اتفاق دردناکی است. من غم را در چشمان پسرم (پژمان سلطانی) می‌بینم. او و دیگر همکارانمان به این فروشگاه و کارشان عشق می‌ورزند."

از او درباره همسایه‌شان که این روزها یک کبابی است و چندی پیش یک کتابفروشی بود می‌پرسم. می‌گوید: "اول آنجا کتابفروشی پارت بود که اجاره دادند به کتابفروشی اندیشه مثبت و یک روز هم شد کبابی"شب‌های تهران". روزی که این تابلو بالا رفت من دیدم پشت ویترین ما هم رمان "شب‌های تهران" غزاله علیزاده است و حس غریب و غمناکی به من دست داد."

حاجی‌زاده در پاسخ به این پرسش که آیا جای دیگر و در زمان دیگر باز هم کتابفروشی دایر خواهد کرد؟ می گوید: این اتفاق بستگی به خیلی چیزها دارد که از الان نمی‌توان درباره آن قطعی حرف زد. مکث می‌کند. گویا دلش نمی‌آید یک "نه" قاطع بگوید. می‌گوید: "این کار عشق من است مگر می‌توانم از اصلم برای همیشه دور شوم. از اینجا کنده شوم باز هم به هر حال دوباره به همین سمت می‌آیم."

از سویی دیگر، این‌روزها کتابفروشی نشر نی هم دقیقا در زیر پل کریمخان زند، خواب روزهای خوشی را می‌بیند که لبریز از کتاب بود اما اکنون میهمان گرد و غبار و سکوت است.هرچند که شاید دلایلی دیگر باعث بسته شدن پلک‌های این کتابفروشی شده باشند.