مسعود رجوی - رهبر مقاومت ایران |
با درود به شهیدان و مجروحان خروش بهمن
پیام به جوانان اشرفنشان
و نیروهای انقلاب دموکراتیک مردم ایران
مرگ بر دعی بن الدعی سیدعلی خامنهای
زنده باد آزادی
مسعود رجوی- ۲۹بهمن ۱۳۸۹
پیام به جوانان اشرفنشان
و نیروهای انقلاب دموکراتیک مردم ایران
مرگ بر دعی بن الدعی سیدعلی خامنهای
زنده باد آزادی
مسعود رجوی- ۲۹بهمن ۱۳۸۹
ساعتی پیش فراخوان رئیسجمهور برگزیده مقاومت به مردم ایران برای ادامه خروش و خیزش و دعوت عموم اقشار و طبقات خلق به قیام منتشر شد.
این قیامی است تا پیروزی، در جنگ صد برابر برای سرنگونی. سرنگونی رژیم پلید ولایت به سرکردگی «دعی بن الدّعی» سیدعلی خامنهای که حکومت نامشروع او محصول تعرض و تجاوز خمینی لعنت شده، به حق حاکمیت مردم ایران، و جایگزین کردن آن با حاکمیت آخوندیست.
فرزندان دلاور و اشرفنشان میهن، به راستی از بهمن ماه خروش آزادی ساختند. کلید طلایی پیروزی را به دست گرفتند و با آن غیرممکن را، ممکن کردند.
نگاهی به آرایش نظامی و وضعیت امنیتی و تجهیزات و اقدامات دشمن در تهران از شروع دهه زجر رژیم تاکنون، این حقیقت را آشکار میکند. در این آرایش، علاوه بر نیروهای همیشگی، بیش از ۶۰هزار نفر برای کنترل تهران بهکار گرفته شدند. رژیم گمان میکرد به این ترتیب آب از آب تکان نخواهد خورد اما توفان قیام طومار حسابهای ارتجاعی را در هم پیچید. به گفته خرچنگ نظام ( آخوند دهان دریده احمد خاتمی را میگوییم) : جنس و سنخ اغتشاشات همان جنس روز عاشورا و همان کسانی بودند که «مرگ بر اصل ولایتفقیه» میگفتند:
«جنس اغتشاشات روز ۲۵بهمن، جنس اغتشاش روز عاشورا بود. یعنی همون جنایتکارانی که به عزاداران سید الشهدا حمله کردند، همون جنایتکارانی که مرگ بر اصل ولایتفقیه گفتند، همانها آفریننده جنایت ۲۵بهمن بودند، به همین دلیل است ما از مسئولان محترم نظام میخواهیم، برخورد قاطع، انقلابی، با همه جریانهای فتنه داشته باشند».
(تکبیر جمعیت: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر، خامنهای رهبر، مرگ بر ضد ولایتفقیه... .) - ( آخوند احمد خاتمی- تلویزیون رژیم ۱۳۸۹/۱۱/۲۷).
***
-به دستور خامنهای، در ستاد کل نیروهای مسلح رژیم، ستادی بهنام ”ستاد مقابله“ تشکیل شد.
-سپاه موسوم به ولی امر، حفاظت بیتالعنکبوت خامنهای و مقر ریاستجمهوری احمدینژاد را در خیابان پاستور و خیابانها و چهارراههای اطراف آن به عهده گرفت.
-سپاه پاسداران ۴۶هزار نفر را در قالب ۱۸۴گردان از ۲۳ ناحیه بسیج و از سپاه ضدمحمد در نقاط مختلف تهران مستقر کرد.
-سپاه ضدسیدالشهدا، مسئول حفاظت و کنترل ثابت از میدان آزادی و مناطق اطراف آن گردید.
-۳۰۰۰نفر از یکان ضربت موتوری و ۱۰۰۰نفر از یکان ضربت پیاده از سپاه ضدثارالله در خیابانها گشت میدادند.
- ۴۰۰۰ مأمور سرکوبگر نیروی انتظامی از شهرستانها به تهران منتقل شدند.
- ۱۵۰۰ مزدور از حزبالله لبنان به نیروی عملیاتی تهران افزوده شد که ۶۰۰نفر از آنها جدید الورود بودند.
- ۸۰۰ کماندوی شهری از نیروی تروریستی قدس برای کنترل اوضاع از میدان امام حسین تا میدان آزادی بهکار گرفته شدند.
-بسیجیان ناحیه مقداد و ناحیه ابوذر و همچنین بسیجهای دانشجویی و اصناف و ادارات با لباسشخصی در خیابانها و مناطق مختلف بهطور شبانه روزی پرسه میزدند.
- نیروی هوایی و هوانیروز و کلیه کلانتریها در آمادهباش کامل بودند
سپاه پاسداران ۵۵ دستگاه آبپاش با مخزن ۲۰۰۰۰ لیتری با موتور جت بهکار گرفت و قرار بر این شد در صورت نیاز ۱۵۰دستگاه از آتش نشانی امانت گرفته شود.
- ۳۰ دستگاه آبپاش دیگر برای پاشیدن مواد سوزان بهکار گرفته شد
-۸۰۰ دوربین مداربسته جدید با زاویه چرخش۳۶۰ درجه در نقاط مختلف تهران نصب گردید.
-به هر پایگاه ۱۰۰نفره بسیج، شوکر، گاز تهوعآور، و انواع گلولهها از جمله گلوله لاستیکی دادند.
- طرح پارازیت ماهوارهیی و اختلالات اینترنتی و موبایل به اجرا درآمد.
-بر کنترل ایمیل توسط افتا (امنیت فضای تبادل اطلاعات) و واجا (وزارت اطلاعات ج ا) و همچنین شنود کامل تلفنهای داخلی و خارجی و موبایل تأکید مؤکد گردید.
-و سرانجام دستور آتش به اختیار در صورت حمله مردم به مراکز حساس رژیم صادر شد.
***
اما بهرغم همه این لشگرکشی و این تجهیزات و اقدامات بازدارنده، فرزندان دلیر و اشرفنشان میهن، دیوار قطور اختناق را در ۲۵بهمن و روزهای بعد از آن، در جنگ صد برابر با شعار «بیا، بیا» و عزم حداکثر، درهم شکافتند. قیام فرو خفته، اینچنین از زیر خاکستر شعله کشید.
گفته بودیم که آتش قیام، دیگر بار میتواند و باید فروزان و شعلهور شود بهشرط اینکه بهای آن را هرچه که باشد بپردازیم.
اکنون برآنیم که این آتش ادامه و استمرار و گسترش یابد.
هدف، درهم شکستن زنجیرها و طلسم اختناق است. یک آزمایش تاریخی، که حالا دیگر، در این شرایط مشخص داخلی و منطقهای و بینالمللی، میتواند و باید، موفق و پیروزمند گردد. از اینرو تکرار میکنم که کلید پیروزی همان جنگ صد برابر با عزم حداکثر، با «بیا، بیا» و پرداخت بها، سنگینترین بها، با الگوی مجاهدان سوگند خورده اشرف است. پیشتازان وفا و صدق و فدا.
آنان که ۸سال است، بیسلاح و محصور و محبوس، ایستادهاند و جهانی را به ایستادگی برانگیختهاند. خانواده حقیقی آنان، نخستین اعدامیان قیام ۸۸ بودند.
حفرهها و کمبودهای قیام در این فاصله، با رنج و خون و محاصره آنان جبران گردید و اخگر قیام و ایستادگی این چنین در کانون استراتژیکی نبرد، حفظ و حراست شد.
***
در خروش بهمن حقایق مهمی به اثبات رسید:
۱-درهم شکستن طلسم ولایت بهمعنی هیمنه و هژمونی ولیفقیه ارتجاع بهگونهای بازگشتناپذیر و درمانناپذیر
۲-بینتیجه بودن و اثرات معکوس اعدامها و تشدید سرکوب و استمرار انقباض در درون و بیرون رژیم
۳-برباد رفتن تمام بافتهها و یاوهها و ترفندها و توطئههای یکساله خامنهای و احمدینژاد و تمامیت رژیمشان درباره عبور از «فتنه» و بحران و بیاثر بودن شعبدهها و نمایشاتی از قبیل ۲۲بهمن با گردآوری جمعیت انبوه و ساندیس خواران نظام.
۴-این وضعیت خواه و ناخواه به تعمیق و رادیکالیسم قیام راه میبرد. کفهای روی آب را کنار میزند و فرصت طلبان و سیاستبازان حرفهای را، گام به گام، ناگزیر از «انطباق» میکند.
۵-نتیجه اینکه رژیم ولایتفقیه، در تمامیت خود رفتنی و در مرحله پایانی است.
منتهای ترس و وحشت رژیم در این مرحله را میتوان از نسبت دادن قتل شهیدان قیام به مجاهدین، دریافت. رژیمی که ادعای ابرقدرتی و شراکت در مدیریت جهان دارد، بهرغم همه خط و نشان و شاخ و شانه کشیدنها، به آنجا رسیده است که از برعهده گرفتن شلیک به جانب حتی یکنفر در جریان تظاهرات، بهشدت میهراسد. در فضیحتی پر تعفن یک شبه از یک شهید قیام، بسیجی میسازد و برای او کارت بسیج جعل میکند.
پسر خاله اینجانب بدون اینکه من خبر داشته باشم داداشم شهید شده، به در منزل من میاد و ازم عکس صانع رو میخواد، ما هم بهخاطر فامیلی بهش دادیم. متاسفانه بعدازظهر ایشون این عکس رو به سایتهای خودشون میدن و اون رو بسیجی قلمداد میکنن. ولی خود من اون روز دیدم کارتشو درست کردن. خیلی ما رو تحت فشار گذاشتند گفتند آقا حرف نزنید و چه و از این چیزها. جنازشم به ما نمیدن. ما هنوز موندیم چهکار کنیم اگه جنازشو به ما ندن ما نمیریم، ما تو سرختم هم نمیریم – (قانع ژاله برادر صانع ژاله-۱۳۸۹/۱۱/۲۷)
این کارتی که الآن برای ایشون درست شد و تو تلویزیون پخش شد این کارت اون هم در عرض یک روز تهیه شده و حتی صحبتهایی که در مورد ایشون شده و گفتند که بسیجی هستند نخیر ایشون هیچ ربطی به بسیج ندارند چون من شناخت کلی دارم از ایشون و از نزدیک با ایشون بودم، میتونم بگم که چندین سال با ایشون بودم میتونم بگم از مخالفین بسیج بودن – (کامیار، رفیق صانع- ۱۳۸۹/۱۱/۲۷).
***
اشتباه مهلک و استراتژیک ولیفقیه فرتوت در این بود که غافل از قانونمندیهای دوران شکستن طلسم ولایت، با خام طمعی و پاچه ورمالیدگی آخوندی، از هول هلیم با خطبه خوانی به زبان عربی در دیگ مصر و تونس شیرجه زد اما جوشش قیام در ایران دامنگیر خودش شد.
بوی کباب شنید اما نمیدانست که دیکتاتور و ولیفقیه داغ میکنند!
اگر خامنهای هوشیار میبود، باید در این مقطع بالکل از قیامهای منطقه فاصله میگرفت و خودش را نخود این آش نمیکرد. قانونمندی دوران طلسم شکستگی، حرکت با احتیاط است. حرکت بیدنده و ترمز، کار دستش میدهد. زیادهطلبی و خیز برداشتن برای مصادره قیامها و سرقت انقلابهای سایرین، مناسب این روزگار نیست. چسبیدن قاچ زین در نظام زهوار در رفته کفایت است!
با اینحال خامنهای کرد آن غلطی را که نباید میکرد و آتش به قبایش افتاد. حالا در سراسر عالم بهخاطر نمایش رسوای یک بام و دو هوا، در مورد قاهره و تهران، زیرضرب است که چرا همان حق و حقوقی را که برای مردم مصر طلبکاری میکند، از مردم ایران دریغ میدارد!
الغرض، امروز، ولیفقیه بیچاره، مصر را بهدست نیاورده در عراق هم دارد تلوتلو میخورد.
سه ماه پیش، سفیرش در بغداد با صراحت پز میداد که مالکی را ما روی کار آوردیم. اما اکنون زمین در زیر پای آقای مالکی هم به لرزه درآمده و او دارد از ترس خیزشهای مردم عراق علیه دیکتاتوری و غارت و جنایت، قالب تهی میکند. با سبک مغزی، کماکان شاخ و شانه میکشد و تهدید به سرکوب تظاهرات میکند. روز در میان بر شمار بلندگوهای نظام در اطراف اشرف میافزاید بلکه فرجی حاصل شود! خامنهای و مالکی در این ایام، مانند دو جذامی هستند که در یک مداوای مشترک، به خاراندن پشت یکدیگر مشغولند! سرنوشت خود را به یکدیگر گره زدهاند ولی بعید است که در این معالجه مشترک، توفیق پیدا کنند.
به قسمتی از حرفهای پاسدار داناییفر، سفیر نورسیده رژیم در عراق و یک مهره دیگر رژیم در اواخر آبان ماه گوش کنید:
دانائیفر، سفیر رژیم در عراق: بله، من ابتدا لازمه بگم که یک ماراتن هشت و نیم ماههیی که خیلیها رو خسته کرد و احزاب و جریاناتی که بعد از انتخابات فکر نمیکردند یک همچی کار فشرده، پیوسته و این همه رایزنی و صحبتهای متعدد، مختلف با احزاب مختلف با همدیگه داشته باشند.
صلاحی: دردور قبل آقای مالکی در بعضی از حوزهها با آمریکاییها نزدیک بود، در انتخابات اونا آمدند در مقابل آقای مالکی ایستادند و جریان مقابل آقای مالکی رو تقویت کردند و آن انفجارها هم رو در عراق بالاخره بهوسیله نیروهایی که زیر سلطه و نفوذ آمریکاییها صورت گرفت. به نظر میرسه که آمریکاییها صحنه را کاملاً باختند، قافیه رو کلاً باختند و الآن خبرگزاریهای دنیا کلاً اینو مطرح میکنند که ایران پیروز این میدان بود. علتشم این بود که ایران بهدنبال خواست مردم عراقه، ایران اجازه نخواهد داد که در عراق یک حکومتی روی کار بیاد که هم برای مردم عراق مشکلزا باشه هم برای منطقه مشکلزا باشه هم برای کشور بزرگی مثل ایران که روابط بسیار سنتی و دیرینهای با عراق داشته و مردم اساساً ارتباطات فرهنگی و اعتقادی گستردهای با هم دارند. ایران اجازه نخواهد داد که همچین حرکتی را چه آمریکا و چه عربستان و چه دیگری در عراق انجام بده. بنابر اینم بحمدالله یک صحنه بزرگی، پیروزی بزرگی برای سیاست خارجی ما بود. در این دوره که من فکر کنم در داخل ایران خیلی روی این بحث صحبت نشد، کار نشد. به نظر من یک مقداری ظلم شد چون این دوره ۸ماهه که آقای سفیر محترم هم فرمودند یک جنگ سیاسی تمام عیاری بود. آمریکا عربستان و برخی کشورهای دیگر در آنطرف و جمهوری اسلامی ایران
اما نگاه بکنید به آمدن آقای نوری مالکی به تهران و نشستهایی که با مسئولین جمهوری اسلامی ایران داشتند. از مقام معظم رهبری تا رئیسجمهور و سایر مسئولین جملهای که عمدتاً مورد تأکید مسئولین جمهوری اسلامی در صحبت با آقای نوری المالکی این بود که ما خواهان عمران، آبادانی و سازندگی در عراق هستیم.
دانائیفر: اما دیگران و بهخصوص آمریکا بهدنبال این بودند کس دیگهیی بشود رئیسجمهور نه آقای طالبانی، کسی دیگهیی بشود بهعنوان نخستوزیر نه آقای مالکی، اما ما در عمل دیدیم که خوشبختانه این اتفاق افتاد – (تلویزیون رژیم۱۳۸۹/۰۸/۲۶).
***
و این هم تبریک و اعلام پیروزی وزارت اطلاعات آخوندها برای روی کار آوردن مالکی در عراق:
پیروزی ایران مبارک!
سرانجام پس از ماهها بلاتکلیفی سیاسی عراق، پارلمان تشکیل و با انتخاب رئیسجمهور، روند تشکیل دولت آغاز شد... ...
در این میان نوری المالکی هدف بیشترین حملات و تبلیغات قرار داشت و ماهها قبل از اتمام دوره نخست وزیریاش، تهاجم علیه وی آغاز گردید و بزرگترین ائتلاف از گروههای سنی با انگیزه مخالفت و کنار زدن وی شکل گرفت.
یکی از مهمترین برچسبهایی که بهدلیل شیعه بودن به وی زده شد ارتباط با ایران بود... ..
باند رجوی نیز آتشبیار این معرکه شد و با هدف تحریک آمریکا و با این عنوان که پیروزی مالکی، پیروزی ایران و باخت آمریکا در عراق خواهد بود به تبلیغ علیه وی پرداخت.
جنگ علیه مالکی که توسط رسانههای عربی و غربی نیز پشتیبانی شد، آرایش صحنه را به این شکل چید که مالکی مساوی است با ایران... .
سرانجام یک سال پس از جنگ بیوقفه و همهجانبه علیه مالکی، وی با توافق گروههای سیاسی عراق به نخستوزیری رسید که با توجه صفآرایی سیاسی و اتهامات و تبلیغات طراحی شده از سوی باند بعثی - مجاهدین علیه وی معنایی جز پیروزی ایران و گردن نهادن آمریکا و عربستان و گروههای سنی به آن ندارد... ... .
ایران در مصافی سیاسی و این بار در عراق، برنده شد. – (سایت اطلاعات آخوندی موسوم به ایراندیدبان ۱۳۸۹/۰۸/۲۲).
***
رژیم تا آنجا پیش رفت که اپوزیسیون عراق را بالکل ساخته و پرداخته مجاهدین توصیف کرد. پاسدار رضایی دبیر مصلحت نظام در این باره نوشت:
منافقین ۲۰ نشریه علیه مردم عراق منتشر کرد
سرکرده گروهک تروریستی منافقین در طول سالهای اخیر با هدف ماندن در عراق، سرمایهگذاری زیادی در این کشور انجام داد و با حمایت تشکیلاتی و مادی، علاوه بر اپوزیسیونسازی برای مردم عراق، بیش از ۲۰ نشریه و گروه سیاسی - اجتماعی به راه انداخت تا دولت مطلوب او در عراق بر سرکار بیاید.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانیهابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) این هزینهها اهمیت فوقالعادهای برای سرکردهاین گروهک تروریستی داشت، چرا که علاوه بر تلاش برای شکست نوری المالکی ـ نخستوزیر عراق ـ در شرایط ویژه وقتی فشار برای باز کردن درب پادگان اشرف بالا میرود، این نشریهها و گروههای ساختگی میتوانند تحت عناوین حقوقبشری از او حمایت کنند.
بر اساس این خبر، راهاندازی برخی خبرگزاریهای نیمه رسمی، تعدادی رادیو و تلویزیون، گسترش و فعال کردن پایگاههایی در اردن، عربستان، کویت، امارات، پاکستان و رژیم صهیونیستی نیز در همین رابطه بود ضمن اینکه فعالیتهای اروپایی و آمریکایی نیز در خدمت چنین سیاستی بود، به عبارتی نوک پیکان تمام تلاشهای منافقین به پادگان اشرف ختم میشد…
بیش از ۷۵ درصد هزینههای مادی و تشکیلاتی گروهک تروریستی منافقین در هشت سال گذشته صرف عراق شده است... .. (سایت پاسدار رضایی موسوم به تابناک ۱۳۸۹/۱۰/۲۶).
***
راستی که وقتی کار به مجاهدین میرسد، سراپای رژیم در هراس و وحشت فرو میرود. در نیمه بهمن دیلیتلگراف اسناد بسیار قابل توجهی را در این باره از ویکیلیکس منتشر کرد.
در این اسناد تصریح شده است که دولت انگلیس معتقد است که نگرانیهای رژیم تهران و جنون و سوءظن آن نسبت به سازمان مجاهدین خلق ایران تا آیندهیی نامحدود و بشکل شدیدی ادامه خواهد داشت و اضطراب شدید رژیم ایران در مورد روابط سازمان مجاهدین خلق ایران با دولتهای غربی بر روی مقامات رژیم، در مورد موضوعاتی از قبیل پرونده اتمی، تاثیرات منفی دارد.
سه روز پیش، در ادامه همین جنون و هراس و اضطراب شگفت انگیز، وزارت اطلاعات رژیم بار دیگر به عقده گشایی پرداخت. یکی از سخنگویان وزارت بدنام گفت «سران فتنه» همان حرفهای ۲۰-۳۰سال پیش مجاهدین را «تکرار میکنند». به گفته او:
- «جریان نفاق از روزی که این کشور اسلامی به وجود آمد کار خود را در ایران آغاز کرد و تا زمان ظهور امام زمان هم به فعالیت خود ادامه میدهد».
- «بنی صدر در دام منافقین افتاد»
- و «آیتالله منتظری... قائممقام رهبری این کشور که دارای سوابق فراوانی در انقلاب بود (نیز) در عرض کمتر از چهار سال آدم منافقین شد».
- «انتشار لیست جعلی کشته شدگان حوادث سال گذشته (هم) از سوی فرزند یکی از بزرگان انقلاب، در واقع... از طرف منافقین صادر شد و به دست این فرد رسیده بود که او هم بدون هیچ دقتی آن را منتشر کرد»
-از اینرو «تمامی حوادث سال گذشته دقیقاً ۳۰سال پیش توسط منافقین هم در کشور انجام شده بود و معلوم بود که صحنه گردان اصلی حوادث سال گذشته منافقین هستند».
- «امروز سران فتنه دقیقاً همان مطالبی را میگویند که مسعود رجوی سرکرده منافقین سالها است آنها را تکرار میکند».
-و ای دریغ که «امروز منافقین در خانههای ما نفوذ کردهاند و پیامکهای آنان در گوشیهای فرزندان ما وجود دارد و باید حواسمان را بیشتر جمع کنیم تا در دام منافقین نیفتیم» (هاشمی نژاد- خبرگزاری مهر، ۲۶بهمن۸۹).
به روشنی پیداست که جریان تعمیق و رادیکالیسم قیام، و پیشروی انقلاب دموکراتیک مردم ایران، تا کجا سردمداران و مهرههای رژیم را دچار وحشت و اضطراب و سوءظن کرده است.
اما حرف اصلی مجاهدین و مقاومت ایران با رژیم خمینی و ولایتفقیه، از روز اول یک چیز بیشتر نبوده و نیست. حرف در یک کلام، حاکمیت و رأی جمهور مردم است. آزادی است. فریاد هر ایرانی است. داستان انقلابی است که به سرقت بردند و به مسلخ کشاندند. اما، نه مرده، و نه خاکستر شده است. زنده و رویان است.۳۰سال است در کوران حوادث و آزمایشات بسیار، برجای مانده و تداوم یافته است. به یمن وجود مریم رهایی و انقلابش و زادگان آرمانی و گوهران بیبدیلش در صفوف مجاهدین پیش میرود، شاخ و برگ میگسترد و خود را در طول زمان، بیشتر و بیشتر اثبات میکند. این اثبات حق حاکمیت و بشارت پیروزی و آزادی مردم ایران است.
***
جباران و دیکتاتورهای قد و نیم قد تاریخ، از تونس و مصر تا عراق و ایران، همیشه در مرحله پایانی به یک دوراهی میرسند: عقبنشینی یا سرکوب خونین؟
بن علی و مبارک این شانس را داشتند که سریعاً عقب نشستند و به اراده خلقهایشان تسلیم شدند.
اکنون نوبت تصمیمگیری خامنهای است.
وزیر خارجه آمریکا اخیراً گفت «تاریخ نشان داده است که سرکوب، اغلب اوقات، نهایتاً بذرهای انقلاب را میپراکند» (هیلاری کلینتون-خبرگزاری فرانسه ۲۶/۱۱/۸۹)
انقلاب دموکراتیک مردم ایران پیروز میشود.
رودخروشان خون شهیدان در پرتو مهر تابان مقاومت و آزادی ایران
ضامن پیروزی محتوم خلق ماست
مرگ بر دعی بن الدعی، سیدعلی خامنهای
زنده باد ارتش آزادی
مسعود رجوی- ۲۹بهمن ۱۳۸۹