مقاله ای که درزیر می آید مقاله ای است که درتاریخ ۳۱ ژانویه در نیویورک تایمز نوشته شده است که پیرامون انقلاب درمصر میباشد :
من در روز جمعه، “روز خشم“ همراه با تظاهر کنندگان در خیابانها بودم. دوستانم و من در یک تظاهرات صلحآمیز شرکت کردیم که از مسجد عمر بن العاص (amr ibn al-as) در قاهره قدیم در نزدیکی کلیسای سنت جرج (st. gorge) شروع میشد . ما شروع بهسر دادن شعار “خواهان سقوط رژیم هستیم“ نمودیم! “و با پرتاب رگباری از گاز اشکآور توسط پلیس از ما پذیرایی شد. ما تلاش کردیم با سر دادن شعارهای“صلح ، صلح“، به پلیس نشان دهیم که ما خواهان خشونت نیستیم و طلبی جز آزادی نداریم. این فقط موجب افزایش وحشیگریهای آنها شد. دامنه درگیری به خیابانهای اطراف محلi قدیمی که اکثراً قبطیها در آنجا هستند گسترش یافت.
من و دوستم به یک کوچه کوتاه پناه بردیم و از ما با گرمی بسیار استقبال شد. مردم محل از ما خواستند که تلاش نکنیم به ایستگاههای مترو برویم و مسیر دیگری را به ما نشان دادند؛ حتی برخی از آنها به تظاهرات پیوستند. در نهایت مردی با خودروی خود ما را به محل امنی برد.
روشن است که رایحه “ انقلاب یاسمن“ تونس به مصر رسیده است. بعد از آن اخراج موفقیتآمیز زین العابدین بن علی دیکتاتور تونس، فراخوانهایی در فیس بوک برای انقلاب مصر سر برآوردند که روز ۲۵ژانویه شروع میباشد.
مردم، جوانهایی که در توییتر و فیس بوک درخواست برای شرکت در تظاهرات نموده بودند را مورد استهزا قرار دادند؛ از کی تا بهحال تاریخ جرقه انقلاب از پیش تعیین شده که اکنون شود؟ آیا انقلاب مانند رفتن بر سر یک ملاقات رمانتیک تبدیل شده است؟
این نوع سوالها در شبکههای وب سایت بسیار وجود دارد؛ حتی بدبینان عیبجویی مثل خود من، وقتی که درخواستها زیادشدند، امیدوار شدم. در یک چشم به هم زدن، نسلهای توییتر و فیس بوک، توانستهاند صدها هزار را در حمایت از یک جنبش از سراسر کشور گردهم بیاورند. بیشتر آنها جوانانی هستند که بهلحاظ سیاسی فعال نبوده و به دوایر سنتی اپوزیسیون سیاسی تعلق ندارند. برخلاف ادعای رژیم، اخوان المسلمین در پشت این انقلاب مردمی نمیباشد. کسانی که این را شروع و سازماندهی کردند نسبت به پلیس بهخاطر ستم، سرکوبی، شکنجهیی که از طرف رژیم حسنی مبارک مقرر شده انجام بدهند، خونشان به جوش آمده است.
از همان ابتدا دولت تصمیم گرفت که با خشنترین و ظالمانهترین وجه با تظاهرات برخورد کند که مبادا تجربه تونس در مصر تکرار شود. چند روزی است که مردم بجای اکسیژن، گاز اشکآور تنفس میکنند. دود این گاز به قدری در فضا پراکنده بود که کودکان خردسال و سالخوردگان از آن خفه شدند. نیروهای امنیتی در قاهره قبل از بهکار گیری مهمات واقعی که به کشته شدن دهها تن گردید، شروع به شلیک با گلوله پلاستیکی به طرف تظاهر کنندگان نموده بودند.
در سوئز، جایی که تظاهرات بهغایت خشونتبار بود، از روز اول مهمات واقعی مرگبار علیه مردم استفاده میشد. یکی از دوستان من که در نزدیکی آنجا زندگی میکند برایم پیامیفرستاد که پنجشنبه صبح شهر مانند این بود که از یک جنگ ویژه ظالمانه سر برآورده است؛ خیابانها در آتش سوخته و نابود شده و اجساد در همه جا انداخته شده بودند؛ دوستم با جدیت گفت، ما هرگز شمار قربانیان که با تیر پلیس کشته شدند را نخواهیم دانست. …
ساعت به ساعت جمعه شب، نابسامانیها افزایش مییافت. ایستگاههای پلیس و افسران حزب دموکراتیک ملی حاکم در سراسر کشور به حملات خود ادامه میدادند. وقتی خبر آمد که ۳۰۰۰ (۳هزار) داوطلب از خود زنجیره انسانی اطراف موزه ملی درست کردهاند تا مانع از غارت و خرابکاری شوند، اشکهایم جاری شد. کسانی که این کار [از خودگذشتگی] را میکنند یقیناً افراد با تحصیلات عالی، با فرهنگ، نه مانند ویرانگران و غارتگران که نسلها به ویران کردن و غارت آثار هنری مصر متهم شدهاند. …
شنبه شب به سمت خیابان کورنیچ (corniche) جنب رودخانه نیل رفتم. از خیابان فرعی در محله عیان نشین گاردن سیتی (garden city) گذر کردم که در آنجا با خانمی روبهرو شدم که در حال گریه کردن بود. از وی پرسیدم که مشکل چیست، وی در پاسخ گفت که پسرش بهرغم اینکه در تظاهرات شرکت نکرده بوده و کارمند یک هتل لوکس میباشد، گلوله پلیس به گلویش اصابت کرده و فلج شده و اکنون در بیمارستان بستری است. وی میرفت که از محل کار فرزندش در خواست مرخصی پزشکی برای وی کند. من وی را در آغوش گرفتم که وی به تسلی دهم. وی در حالی که اشک میریخت گفت، “ما نمیتوانیم نسبت به آنچه که اتفاق افتاده است خاموش بنشینیم. سکوت یک جنایت میباشد. خون کسانی که ریخته شده، نبایستی به اتلاف برود“.
من هم با وی موافقم. سکوت یک جرم محسوب میشود. حتی اگر رژیم با گلولهها و گاز اشکآور به بمباران ما ادامه دهد و به مسدود کردن اینترنت و قطع تلفنهای همراه ادامه دهد، ما با این حال راهی را برای رساندن صدای اعتراض خود به جهان، برای مطالبه آزادی و عدالت، خواهیم یافت.