بتدریج، به دومین سالگرد انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران و همچنین دومین سالگرد برگزاری راهپیمایی های خرداد ماه هشتاد و هشت که در اعتراض به انتخابات
مخدوش ریاست جمهوری برگزار شده بود، نزدیک می شویم. خانواده های کشته شدگان بحران انتخاباتی سال هشتاد و هشت همچنان پیگیر پرونده قضایی شهدای خود هستند و کماکان اعلام می کنند که اگر چه بعد از گذشت نزدیک به دو سال هیچ پاسخی از سوی مقامات رسمی به آنان داده نشد، اما این دلیلی بر توقف پیگیری های آنان نخواهد بود.
برادر کیانوش آسا یکی از جان باختگان راهپیمایی اعتراضی ۲۵ خرداد از جمله این خانواده هاست که بارها به دلیل پیگیری پرونده ی برادر، زندانی و احضار شده است اما باز هم امیدوارانه پیگیر این پرونده است و می گوید « ما تا روزی که زنده باشیم این جنایت بزرگ که منجر به پایمال شدن حقوق اولیه یک انسان شده است را پیگیری خواهیم کرد و مطمئن هستیم که در دراز مدت به نتیجه خواهیم رسید» .
کیانوش آسا دانشجوی سال آخر رشته ی مهندسی شیمی در مقطع کارشناسی ارشد و از نخبگان دانشگاه علم و صنعت ایران، کرد و از اقلیّتهای مذهبی بود که در جریان تظاهرات میلیونی و مسالمتآمیز دوشنبه ۲۵ خرداد در میدان آزادی، مورد اصابت گلوله قرار گرفت .
به تازگی خانواده کیانوش آسا و همچنین هم دانشگاهی ها، مردم و همراهان جنبش سبز مراسم جداگانه ای را به مناسبت تولد و همچنین شب عید بر سر مزار وی و همچنین در دانشگاه علم و صنعت برگزار کرده اند.
جرس به سراغ برادر کیانوش آسا رفته و در مورد این مراسم، و همچنین پیگیری های دو ساله پرونده قتل کیانوش آسا و فشارهایی که برخی از خانواده های کشته شدگان انتخابات با آن مواجه هستند گفتگویی انجام داده است که در پی می آید:
آقای کامران آسا ممکن است در مورد مراسمی که به مناسبت تولد برادرتان برگزار کرده اید مختصری توضیح بدهید؟
روز پنج شنبه بر سر مزار کیانوش جمع شدیم البته هم صبح و هم بعد از ظهر. در بعد از ظهر جمعیت زیادی از جاهای مختلف بر سر مزار کیانوش آمدند. از شهرستان سنقر دوستانی که از فعالین ستاد آقای موسوی بودند و از دانشجویان علم و صنعت و افراد مختلفی بر سر مزار آمدند و در کنار ما بودند.
از حضور گسترده دوستداران کیانوش گفتید، پس از گذشت بیش از یک سال و نیم همدلی و همراهی مردم چگونه بود؟ .
این را از ته دل و از سوی تمام اعضای خانواده می گویم بعد از مسئله کیانوش، اصلی ترین مسئله ای که ما را با این فاجعه عظیم و مصیبت بزرگ و علی رغم فشارهای مستقیم و غیرمستقیمی که خیلی از آن مسائل بنابدلایلی در اخبار نیامده است، تنها دلیلی که ما را سر پا نگه داشته و باعث شده که بتوانیم این دردها را تحمل کنیم حضور مردم، جامعه دانشگاهی، هم دانشگاهیان کیانوش، گروههای سبز چه هواداران جنبش سبز و چه گروههای محیط زیست (کیانوش از فعالین محیط زیست بود)، اقلیت مذهبی یاران اهل حق که ما خودمان جز همین اقلیت هستیم و دوستان دور و نزدیک بوده است.
آقای آسا ظاهرا به سنگ مزار کیانوش هم تعرض شده است، در این مورد لطفا توضیح می دهید؟
سال گذشته که پس از پایان مراسم سالگردی که در منزل برگزار کرده بودیم از طریق دوستان با خبر شدیم که روی سنگ مزار کیانوش اسید پاشیده اند و سنگ مزار آسیب دیده است. بعد از آن ما هم از دوستان خواستیم سر مزار نروند. ما یک رسمی داریم که وقتی عزیزانمان را از دست می دهیم یک درخت بر سر مزار او می کاریم. این درخت جمعه ی آخر سال توسط مادرم کنار مزار کیانوش کاشته شد اما شب یلدا به ما خبر دادند درخت را هم از جا کنده اند که احتمالا توسط همان افراد صورت گرفته است. اما جمعه آخر سال امسال دوستانی که از سنقر آمده بودند اینبار درخت دیگری بر مزار برادرم کاشته اند.
این دومین نوروزی است که کیانوش در جمع خانواده حضور ندارد از احساس خانواده و بویژه مادرتان بگویید.
کیانوش هر سال کارهای مربوط به سفره هفت سین و مراسم عید را انجام می داد علی رغم اینکه بخاطر تحصیلات دانشگاهی از همه اعضای خانواده گرفتارتر بود اما به این مسائل خیلی اهمیت می داد و حساسیت خاصی به این مراسم داشت و همیشه پیشرو بود. ما این دوسال بر سر مزار کیانوش به یاد او سفره هفت سین می چیدیم. که اتفاقا شب بیست و نهم اسفند روز تولد کیانوش هم بود که ما همزمان مراسم تولد و شب عید را هم بر سر مزار برگزار کردیم .
آیا در مراسمی که برای کیانوش می گرفتید ماموران حضور داشتند؟
در همین جمعه آخر سال تردد ماموران امنیتی بشدت محسوس بود و به شکل لباس شخصی بودند و حتی به بهانه های مختلف سر قبر کیانوش هم می آمدند و ما را زیر نظر می گرفتند…
آیا در این زمینه با مشکل یا تذکری هم مواجه شده اید؟
در این دو و سه ماه اخیر تهدیدی نشدیم اما سال گذشته بصورت مستقیم و غیرمستقیم تهدید می شدیم. حتی خواهر و برادرم را در محل کار خود به شکلهای مختلف تهدید می کردند و برادرم توسط حراست اداره بارها احضار شد و به او تذکر دادند. در یکی دو باری هم که من خودم بازداشت شدم بطور غیر مستقیم تهدید می شدم مثلا یکی از بازجوها به من گفت مادرت به عزای کیانوش نشسته است طوری رفتار نکنید که به عزای فرزندان دیگرش هم بنشیند.
آقای آسا شما از جمله خانواده های شهدای پس ازانتخابات هستید که بارها دستگیر، احضار و تحت فشار قرار گرفته اید، ممکن است در مورد برخی از این فشارها توضیح دهید که دقیقا خواسته شما، خانواده و دوستان و بستگان تان چه بوده است و برخوردهای صورت گرفته در برابر این خواسته ها چه بود؟
به عنوان مثال بعد از شهادت کیانوش افرادی که نمی دانیم وابسته به چه ارگانی هستند هر زمانی که عکسی از کیانوش یا حرفی از کیانوش در میان دوستان و آشنایان و حتی کرمانشاه ببینند، افراد را تحت فشار قرار می دهند، در واقع توسط نیروهای لباس شخصی مورد حمله قرار می گیرند که چرا عکس کیانوش را با خود دارند. حتی اگر عکسی از کیانوش در مغازه یکی از آشنایان باشد به مغازه حمله می کنند و آن جا را بهم می ریزند و شدیدا با آنها برخورد می کنند.مثلا نیروهای لباس شخصی به مغازه پسر عمه من حمله کردند و به علت اینکه عکس کیانوش در مغازه بوده همه چیز را به هم ریختند. یا یکی از بستگان ما که با یک نفر به صورت شریکی یک مغازه داشت و یک عکس از کیانوش در مغازه ی آنها بود، برایش همین مشکل به وجود آمد که نیروهای لباس شخصی به آن مغازه حمله می کنند و هم فامیل ما و هم شریکش که اصلا نسبتی با ما نداشت را دستگیر می کنند که با خواهش همسایه ها در نهایت دستبندشان را باز کردند. خواسته آنها مگر چه بود؟ گذاشتن یک عکس در محلی که کار می کنند. واقعا سوال اینجاست که این افراد که حمله کردند چه کسانی بودند و این دو نفر را کجا می خواستند ببرند؟ چرا؟ مگر داشتن عکس کیانوش جرم است؟ حتی تلفنها را هم کنترل می کنند و تلفن یکی از بستگان را که با دوستش در مورد کیانوش حرف می زد را گوش کرده و سپس با او تماس گرفتند و گفتند اگر یکبار دیگر اسم کیانوش را بیاورید همان بلایی که سر کیانوش آوردیم سر شما هم خواهیم آورد. همه را تحت کنترل گرفته اند تا کسی اسم کیانوش را به زبان نیاورد.
از فرجام پرونده کشته شدن برادرتان بگویید. آیا تاکنون در خصوص نامه هایی که به نهادهای مختلف جهت روشن شدن ابهامات قتل کیانوش ارسال کرده بودید پاسخی گرفته اید؟
ما سال گذشته چندین نامه به شکل مجزا و تفکیک شده برای مقامات مختلف ارسال کردیم و به دلیل اینکه این نامه سیاسی تلقی نشود تفکیک شده و همراه با ضمیمه هایی از طریق پست ارسال کردم به جهت اینکه افرادی که این نامه ها بدستشان می رسد با دقت بیشتری به آنها رسیدگی کنند. اما چیزی که از این نامه عاید ما شده فقط برگه ای بوده که از سوی رئیس مجلس این نامه را پی نوشت کرده و به قوه قضاییه ارجاع داده بود. بنابراین هیچ ارگانی به ما پاسخ نداد.
از سوی قوه قضاییه هم هیچ پاسخی به خواسته های شما داده نشد؟
قوه قضاییه هم کاری صورت نداد و فقط یکبار که من در زندان قزل حصار کرج بودم خواهرم را احضار کرده بودند، آن هم نه برای پیگیری پرونده بلکه در خصوص مراحل پرونده کیانوش یکسری سوالات کلی از وی و وکیل پرونده پرسیده بودند. در واقع نه تنها پاسخی به سوالات ما ندادند بلکه از ما سوال هم کردند. پیگیری های خود ما هم به هیچ نتیجه ای نرسیده ایم و اینکه پرونده در چه مرحله ای است هیچ اطلاعی نداریم و آنچه که تحویل ما دادند یک چیزی در حد “صفر” بوده است.
رسیدگی های وکیل پرونده برادر شما چطور؟ آیا آن هم به نتیجه ای نرسید؟
وکیل کیانوش هم مدام پیگیر پرونده بوده است و یکماه پیش هم که با وکیل صحبت می کردم می گفت تا الان هیچ نتیجه و پاسخی عایدش نشده است. طبیعی است اوایل انتظار نداشتیم این پرونده یک ماهه یا دوماهه جواب بدهد. برای همین به اندازه کافی صبر کردیم و حالا انتظار داریم بعد از این همه مدت حداقل به یک نتیجه روشن رسیده باشیم.
می توانید در خصوص ابهامات پرونده کیانوش بگویید؟
به یقین اطلاع داریم که کیانوش روز بیست و پنج خرداد از ناحیه پهلو با اصابت گلوله زخمی می شود و احتمالا به بیمارستان برده می شود اما بعد از اینکه او را سوار ماشین یا آمبولانس می کنند ما هیچ اطلاعی از او نداریم. ما بیمارستانهایی که آن زمان زخمی ها را به آنجا می بردند سر زدیم اگرچه به نتیجه ای نرسیدم اما به نکاتی پی بردیم. وقتی به بیمارستان رسول اکرم مراجعه کردیم از یکی از مسئولین بیمارستان خواهش کردیم اطلاعات را در اختیار ما بگذارد. نکته ای که آن شخص به ما گفت این بود که چند ساعتی زخمی ها آنجا بودند بعد آنها را از بیمارستان برده اند که اسم کیانوش در بین آنها نبود. یا شاید جزو مجهول الهویه ها بوده است و بعد گفت هیچ اطلاع دیگری نداریم اما پس از خواهش و اصرار ما گفت در همین حد اطلاع داریم افرادی که زخمی ها را در روز بیست و پنجم خرداد از بیمارستان رسول اکرم بردند با لباس شخصی آمده بودند و مشخص نبودند که وابسته به چه ارگانی هستند. در واقع اگر هم مسوول مربوطه اطلاع داشت که افراد منتقل کننده ی زخمی ها متعلق به کجا هستند اطلاعتی بیش از این در اختیار ما قرار نداد. بعدها در پزشکی قانونی هم متوجه شدیم یک گلوله هم به پایین گردن کیانوش کرده اصابت است.
آیا متوجه شدید که در این مدت چهار روز از فاصله انتقال تا زمان پزشکی قانونی کیانوش کجا بوده و گلوله دوم چطور به او خورده است؟
در واقع طبق شواهد و توضیحات پزشک قانونی که روز بیست و نهم خرداد جسد برادرم تحویل پزشکی قانونی داده شد در پیگیری هایمان در طول این یکسال و نیم معلوم نشد که در این چهار روز کیانوش کجا بوده و چه بلایی به سرش آمده است. حالا ابهام اینجاست که اگر گلوله دوم همزمان با گلوله اول به کیانوش خورده بود که همان غروب دوشنبه باید جانش را از دست می داد. و اینکه اگر گلوله دوم همزمان یا با فاصله گلوله اول به او اصابت کرد پس چرا در همان مرحله به پزشک قانونی منتقلش نکردند؟
حالت دیگر این است که گلوله دوم بعد از اصابت گلوله اول در میدان آزادی، و در مکانی دیگر به او اصابت کرده است. ابهام اصلی ما در واقع همینجاست که کیانوش کجا گلوله خورده است؟ که باز این سوال مطرح است که آیا کیانوش به جای اینکه در بیمارستان مورد مداوا قرار گیرد در جای دیگری بود و برایش اتفاق ناگوار دیگری افتاده است؟ این توسط چه کسی و برای چه؟ و اصلا چه اتفاقی افتاده است؟
ابهام دیگر این است که اگر زخمی بوده، در بیمارستان رسول اکرم نگهداری می شد؟ چرا از آنجا منتقلش کرده اند؟ چه دلیلی دارد که یک زخمی را از محیط بیمارستان و از زیر دست پزشکان خارج کنند. یا اگر روز سه شنبه جانش را از دست داده، در آن زمانی که کیانوش نه در بیمارستان بوده و نه در پزشکی قانونی کجا بوده است؟
شما موفق شده اید پرونده پزشکی برادرتان را هم ببنید؟
روی پرونده کیانوش در بیمارستان، مهر محرمانه خورده است حتی به ما که خانواده اش هستیم هیچ پاسخی نمی دهند. چرا؟ کسانی که در این قضیه مسئول هستند به جای اینکه پاسخ سوالات ما را بدهند از ما سوال می کردند که برای چه این اطلاعات را می خواهید؟ یعنی خانواده کیانوش نباید بدانند چه اتفاقی برای کیانوش افتاده است؟
ناگفته ی دیگری اگر باقی مانده است بفرمایید.
از سال گذشته یکی از مشکلاتی که برای ما ایجاد شده مسئله کرد بودن ماست. چه زمانی که من در زندان بودم و چه زمانی که پیگیر پرونده برادرم بودم. به دلیل اینکه ما کرد هستیم واکنش آنها با ما بسیار بد است. به چشم یک آدم گناهکار به ما نگاه می کنند در حالیکه در ایران چند میلیون نفر جمعیت کرد است. حتی وقتی در دادگاه انقلاب در نوبت ایستاده ایم در تمام رفتارهایشان یک نوع بد رفتاری در مقایسه با دیگرانی که مراجعه می کنند وجود دارد این مسئله واقعا ما را آزار می دهد.
نکته دیگر اینکه بعضی اوقات مطالبی در برخی از سایت ها و روزنامه نوشته می شود که آدم از شدت دروغ هایی که می نویسند شرم می کند. ما خط و خطوط سیاسی نداریم و متاسفانه در رسانه ها مطالبی سراسر دروغ در خصوص قتلهای بعد از انتخابات نوشته می شود که آدم را زجر می دهد. چیزی که مربوط به ما می شود این است که بطور مستقیم و غیر مستقیم دروغهایی می گویند از جمله اینکه مسئول حراست دانشگاه علم و صنعت ایران جایی در مورد خانواده کیانوش گفته است که خانواده کیانوش آسا برای بسیج و سپاه کار می کنند و خیلی از افراد دیگر دروغهای دیگری گفته اند. اما ما یک سوال داریم و آن اینکه الان که عصر ارتباطات و رسانه ها است و حقایق در همه منتشر می شود چطور مسئول حراست دروغی به این بزرگی می گوید؟!
شاید در کوتاه مدت بشود با دروغ واقعیت را کتمان کرد اما با گذشت زمان، حقیقت چیزی نیست که با دروغ گفتن چند سایت و روزنامه در تاریخ پنهان بماند. ما تا روزی که زنده باشیم این جنایت بزرگ که منجر به پایمال شدن حقوق اولیه یک انسان شده است را پیگیری خواهیم کرد و مطمئن هستیم که در دراز مدت به نتیجه خواهیم رسید.
این را هم در پایان اضافه کنم که در روند پیگیری ها، قاضی پرونده به ما گفت به نتیجه نمی رسید و عکسی هم که به دیوار بیرونیِ منزل زده بودیم را پاره کردند، اینطور که معلوم است بعید نیست فردا به داخل منزل هم بیایند و عکسهای کیانوش را پاره کنند.