مقامات ارشد نظامی، سیاسی و آکادمیک از دولتهای اوباما، بوش و کلینتون، علیه جابجائی ساکنان اشرف در داخل عراق فراخوان داده و بر مسئولیت آمریکا در حفاظت اشرف و ضرورت خروج مجاهدین از لیست وزارتخارجه تاکید ورزیدند. در روز شنبه ۲۵ تیرماه، ۱۶ ژوییه بمناسبت سالگرد حکم دادگاه استیناف واشنگتن مبنی بر نقض حقوق مجاهدین در لیست گذاری توسط وزارت خارجه و دستور دادگاه برای بازبینی جدید، مقامات ارشد نظامی، سیاسی و آکادمیک دولتهای اوباما، بوش و کلینتون در یک سمپوزیوم تحت عنوان «بهار خاورمیانه و ایران - موانع و فرصتها و سیاست آمریکا» سخنرانی کردند. سخنرانان بر ضرورت حذف نام مجاهدین از لیست وزارت خارجه آمریکا و مسئولیت ایالات متحده برای حفاظت از اشرف تاکید کردند.
به متن سخنرانی ها توجه کنید:
سفیر میچل ریس - مدیر سیاستگذاری وزارت خارجه ۲۰۰۳ ـ ۲۰۰۵
روز بخیر. من میچل ریس هستم و رئیس کالج واشینگتن می باشم. عنوان برنامه امروز خاورمیانه، بهار ایران، موانع، فرصتها و سیاست آمریکا میباشد. امروز، ما بار دیگر جمع شدهایم که شهادت بدهیم و در دفاع از ساکنان اشرف و مبارزه مستمر آنها برای آزادی و شرف و عدالت صحبت کنیم.
ظرف چند ماه گذشته، ما شاهد افزایش نفوذ رژیم ایران در منطقه و در داخل عراق بودهایم و ما همچنین شاهد کاهش نفوذ آمریکا بر دولت مالکی در حالی که ایالات متحده نیروهای خودش را تا پایان دسامبر امسال بیرون می کشد، بودهایم.
اما، ظرف چند ماه گذشته ما همچنین شاهد تحولات امیدوار کننده ای نیز بوده ایم. تحولاتی که به ما اجازه میدهند این امید را در قبلمان زنده نگاه داریم که ساکنان اشرف بزودی آزادیها و کرامت و عدالتی را که شایسته آن هستند بدست خواهند آورد.
ما شاهد بوده ایم که کنگره آمریکا فعالتر و مستقیمتر درگیر این موضوع شده است. ما شاهد برگزاری جلسات استماع و تعهد تحقیقات ادامه یابنده در مورد رفتار خشونتبار با ساکنان اشرف توسط دولت عراق و نیز خروج نام مجاهدین از لیست تروریستی بودهایم.
ما مشاهده کردهایم که یک دادگاه اسپانیا توجهات را به مقامات عراقی که مسئول کشتار در اشرف در آوریل گذشته بودهاند، جلب کرده است. ما شاهد توجهات بیشتری توسط جامعه بینالمللی به این موضوع بوده ایم که مذاکرات با رژیم ایران در مورد برنامه اتمی بیهوده هستند.
ما شاهد تمایل بیشتری از سوی برخی مقامات آمریکایی بوده ایم که مسئولیت مستقیم را متوجه رژیم ایران بخاطر عملکردهایش شناختهاند، ازجمله اخیراَ دریاسالار مایک مولن، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا گفت، «رژیم ایران به نحو بسیار مستقیمی درگیر حمایت گروههای شیعه افراطی است که سربازان ما را میکشند».
و بالاخره، همه ما اینجا در این پنل و در این جمعیت، مصمم هستیم که نبرد را برای دفاع از ساکنان اشرف به پیش ببریم.
همانطور که من قبلاَ گفتهام، این یک موضع حزبگرایانه نیست. ما در این پنل، که در برابر شما قرار دارند، یک گروه بینظیری از مقامات متعهد را از تمامی طیفهای سیاسی و از تمامی بخشهای دولت آمریکا مشاهده میکنیم. تعلقات سیاسی ما هرچه که باشد، امروز هیچ تأثیری در مواضعمان ندارد زیرا ما همگی شانه به شانه در تلاشهایمان برای تصحیح این تصمیم غلط و پایان دادن به نامگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران و کمک به ساکنان اشرف، متحد هستیم.
اولین سخنران ما، ژنرال هیو شلتون است. ژنرال شلتون چهاردهمین رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح امریکا در اکتبر ۱۹۹۷ می باشد و در سمت مشاور اصلی نظامی در دو دروه روسای جمهور کلینتون و بوش انجام وظیفه کرد.
ژنرال شلتون مدال طلای کنگره و همچنین چهار مدال خدمت ممتاز دفاع ملی دریافت کرده است، که دو مدال خدمت ارتش ، مدال لژیون شایستگی و مدال ستاره برنز برای شجاعت و قلب بنفش می باشد.
علاوه بر آن، در سال ۲۰۰۱ ، الیزابت دوم ملکه انگلستان به او نشان شوالیه اعطا نمود.
خواهش می کنم به همراه من به ژنرال شلتون خوشامد بگویید.
ژنرال شلتون رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا ۱۹۹۷-۲۰۰۱
بسیار متشکرم آقای سفیر و از استقبال شما هم متشکرم. واقعاً عالی است که امروز در کنار شما در واشینگتن و در کنار این گروه از همکاران برجسته خود هستم.
اجازه بدهید به ساکنان کمپ اشرف که ممکن است ما را چه بهطور مستقیم و چه در آینده ببینند نیز درود بفرستم.
میدانید که از آخرین باری که با شما در اواخر ماه مه صحبت کردم برخی تغییرات اساسی در صحنه سیاسی و در چالشهایی که ساکنان کمپ اشرف با آنها مواجهند ایجاد شده است. اما در برخی از موارد هیچ چیزی تغییر نکرده است.
نخستین مورد تضمین آمریکا برای حفاظت از ساکنان کمپ اشرف است که چیزی در این زمینه تغییر نکرده است. این تعهدی است که ما بعنوان یک ملت اعلام کرده ایم و تعهدی است که باید به آن پایبند باشیم تا از اعتبار خود بعنوان یک ملت بزرگ و مورد اعتماد نسبت به تعهداتش حفاظت کنیم.
همانطور که میدانیم ساکنان کمپ اشرف افرادی هستند که در جریان جنگ با عراق و در مهمترین مقاطع زمانی، اطلاعات ذیقیمتی را افشا کردهاند. آنها افرادی هستند که نه تنها خود بلکه خانوادههای خود را نیز در معرض ریسک بزرگی قرار دادهاند و داوطلبانه تسلیحات خود را هنگامیکه آمریکا تقاضا نمود تحویل دادند. در آن زمان آنها از تضمین حفاظت از طرف ما برخوردار بودند.
و باید بخاطر سپرده باشیم که به مثابه یک سازمان، آنها کسانی هستند که برای نخستین بار ما را از وجود برنامه هسته ای ملاها مطلع نمودند. و بنابراین چنانچه کمک آنها در میان نبود, چه بسا ملاها میتوانستند همین امروز به چنین تسلیحاتی مجهز باشند.
دومین نکته ای که دستخوش تغییر نشده است این است که رژیم فعلی حاکم بر ایران هنوز بزرگترین صادرکننده تروریسم در دنیا و بزرگترین تهدید علیه صلح و ثبات در سراسر منطقه است.
رژیم حاکم بر ایران, همانطور که میدانیم, یک رژیم سرکوبگر است. رژیمی است که نظام استبداد مذهبی را با حکومت مطلقه و ایدئولوژی افراطی و سلطهجو ادغام نموده است. این رژیم همچنان با جامعه بینالمللی نیز مقابلهجویی میکند.
نیت و قصد رژیم ایران محروم نمودن شهروندان از آزادیهایی است که آنها خواهان و مستحق آن هستند.
آمریکا طی هر عملیاتی که در طول ۲۵ سال گذشته جریان داشته است عناصری از این رژیم را تشویق نموده است. این رژیمی است که نمیخواهد به کشور دیگری برای کسب آزادی کمک کند؛ بلکه میخواهد خواستههای خود را در هر کجا که میتواند اعمال نماید.
اخیراً وزیر دفاع «پانتا» در مورد دخالت رژیم ایران در دولت مالکی در عراق ابراز نگرانی نمود. بنابراین، بهنظر من دو شخصیت در پنتاگون در هیأت دریاسالار «مایک مولن» و وزیر دفاع «لئون پانتا» وجود دارند که از تهدید رژیم ایران برای منطقه و منافع ایالات متحده درک کامل دارند.
سومین نکته ثابت، اعمال سرکوب و تبعیض زنان از سوی رژیم ایران است که تغییر نکرده و این رقت انگیز است. ما میدانیم که زنان خواهان برابری, احترام, و حق شراکت در کلیه پهنههای اجتماعی و اقتصادی میباشند. آنها شایسته برخورداری از یک زندگی مولد و شرافتمندانه هستند که متأسفانه در ایران امروز دارای چنین سرنوشتی نیستند.
استبداد مذهبی حاکم، زنان را از نظر فکری و جسمی در مقامی پایینتر از مردان میپندارد و این با حقوق و توقعات زنان متغایر است.
متأسفانه عامل دیگری که تغییر نکرده است حفظ نام بزرگترین و سازمانیافتهترین نیروی مقاومت ایران علیه رژیم, یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران, در لیست سازمانهای تروریستی خارجی در آمریکاست.
متحد بزرگ ما کشور انگلستان در سال ۲۰۰۸ نام این سازمان را از لیست خود حذف کرد و اتحادیه اروپا نیز مدت کوتاهی بعد در سال ۲۰۰۹ همین کار را انجام داد. در آمریکا, سفیر دل دیلی, همکاری که بعنوان هماهنگ کننده بخش ضدتروریسم در وزارت امور خارجه و کسی که ستاد فرماندهی عملیات ویژه مشترک را فرماندهی میکرد و بیش از هر کس دیگری در وزارت امور خارجه در رابطه با تروریسم و سازمانهای مختلف اطلاعات دارد نیز قبلاً توصیه نمود که نام مجاهدین از لیست سازمانهای تروریستی حذف شود.
کنگره آمریکا قطعنامه ای را تصویب کرده است که از وزارت امور خارجه میخواهد تا نامگذاری مجاهدین را لغو کند. در این پروسه ما همچنین شاهد بودهایم که وزارت امور خارجه هنوز قادر نبوده, بهرغم درخواستها, هیچگونه اطلاعات محرمانه یا غیرمحرمانه ای ارائه دهد که توضیح دهد چرا اصلاً نام مجاهدین باید برای اولین بار در لیست گنجانده میشد.
آنها همچنین مهلت ۱۸۰ روزه ای که بنابر حکم دادگاه داشتند تا شواهدی را برای توجیه نامگذاری مجاهدین ارائه دهند از دست دادند.
من به وزارت امور خارجه می گویم از خواب بیدار شوید و نام مجاهدین را همین امروز از لیست تروریستی حذف کنید.
ما در آمریکا هنوز به تعهدات خود برای تضمین امنیت ساکنان اشرف گردن نگذاشته ایم. در پس این بهانه ضعیف پنهان شده ایم که حالا دیگر این موضوع به عراق مربوط است.
جیمز جفری، سفیر آمریکا در عراق ایده ای را مطرح کرد بدون تضمین و نگرانی و اینکه بگوید چرا این ایده خوبی است. او تنها به این بسنده کرد که آنها دورتر از مرز ایران و عراق خواهند بود. این ایده وحشت آوری است و این سؤال را در ذهن من متبادر می کند که آیا این شخص خیالاتی شده است؟
امروز نفوذ رژیم ایران در دولت مالکی به ما نشان داده است که دولت مالکی قادر به تأمین حفاظت از ساکنان اشرف نیست.
نشان داده است که دولت مالکی ساکنان اشرف را سرکوب می کند، چرا که ما شاهد رفتار ضدانسانی روزانه با ساکنان اشرف هستیم که شامل بلندگوهای قوی, جنگ روانی که ادامه دارد و همچنین ممانعت از امکانات پزشکی مناسب برای ساکنان اشرف میشود.
و البته ما همه دیدیم که چگونه نیروهای تحت امر مالکی به ساکنان غیرمسلح کمپ اشرف یورش برده, آنها را کشته و مجروح کردند.
ما یا باید سفیر جدیدی به عراق بفرستیم که دارای شهامت اخلاقی باشد و تعهدات قبلی آمریکا را درک نماید, یا باید نظارت و هدایت بهتری از طرف واشینگتن نسبت به این سفیر صورت گیرد.
آنچه برای من به همان میزان وحشتناک است این حقیقت است که ما از ابزار قدرت ملی خود استفاده نکرده ایم تا اطمینان حاصل کنیم که ساکنان اشرف به امکانات پزشکی مناسب دسترسی دارند و این بغایت حیرت انگیز است.
نباید فراموش کنیم که سازمان مجاهدین سازمانیافتهترین و بزرگترین اپوزیسیون علیه رژیم فعلی ایران است. این سازمان در ۳۲سال گذشته مقابل بزرگترین دولت حامی تروریسم در جهان ایستاده است. بهنظر من سازمان مجاهدین است که الهام بخش مردم ایران است. امیدی که میدهد بسیار بیشتر از چیزی است که ما در آمریکا یا متحدین ما میتوانند از طریق یک مداخله مستقیم کوتاه ارائه دهند.
وقتی به برنامه حقوق بشر ۱۰ماده ای که توسط رئیسجمهور منتخب مقاومت، خانم رجوی منتشر شده است نظر بیفکنید, خواهید دید که قضیه بسیار روشن است. این برنامه همان آزادیهای مذهبی و جنسیتی را مورد تأکید قرار می دهد که وزارت امور خارجه روی آنها تأکید دارد و تبلیغ میکند.
سفیر جفری یا هر فرد دیگری تا چه حد میتواند ابله باشد که از این چنین سازمانی بخواهد که خود را متلاشی کند. درحالیکه در سرتاسر جهان ما از گروههایی حمایت میکنیم که علیه دیکتاتورهای حاکم ایستادهاند, دیکتاتورهایی که تهدیدشان برای ایالات متحده بسیار کمتر از آن چیزی است که از رژیم ایران نشأت میگیرد و در در واقع دیکتاتورهایی که در مواردی هم بعنوان دوستان آمریکا شمرده میشدند.
چرا ما نخواهیم که وزن و قدرت کشور را پشت این سازمان بگذاریم که میدانیم مبلغ همان اصولی است که ما از آن حفاظت میکنیم و بهترین سازمان از نظر قدرت تشکیلاتی و رهبری است که با رژیم فعلی ایران مقابله میکند؟ اصلاً قابلفهم نیست.
توصیه من این است که اول- قبل از هرچیز نام مجاهدین از لیست حذف شود.
دوم - اینکه ما باید بهیاد داشته باشیم که ساکنان اشرف بخشی از گروهی هستند که آمریکا بعنوان افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو آنها را بهرسیمت شناخت و ما خود حفاظت آنها را بهمدت شش سال تأمین کردیم.
سوم - ما باید به دولت عراق فشار آوریم تا کلیه آزار و اذیتها و اعمال سرکوبگرانه علیه ساکنان اشرف را همین امروز خاتمه دهد.
چهارم - با توجه به اینکه ساکنان اشرف با نقل مکان به خارج عراق بعنوان یکی از گزینهها موافقت کردهاند, ما باید بسیار صریح, یعنی از طریق آنچه من بعنوان «دیپلوماسی اجباری» تلقی میکنم, به دولت عراق اطلاع دهیم که جابجایی اجباری در داخل عراق کاملاً غیرقابل قبول است.
ما باید از ابزارهای قدرت ملی خود و بخصوص ابزارهای دیپلوماتیک و اقتصادی استفاده کنیم تا مطمئن شویم اگر خودمان این کار را انجام نمیدهیم اما دولت عراق به تعهداتی که ما در قبال ساکنان اشرف پذیرفتهایم پایبند خواهد بود.
پنجم - ما در آمریکا باید مسئولیتهای خود را انجام دهیم و تا زمانیکه ساکنان اشرف به کشورهای ثالث منقل نشدهاند از آنها بطور موقت حفاظت کنیم.
اجازه بدهید اینطور خلاصه کنم که ما میدانیم که ایرانیان حس ملیگرایی بسیار قویتر و متمرکزتری در مقایسه با سایر کشورهای خاورمیانه دارد. ما میدانیم که بسیاری از کشورهای خاورمیانه به رژیم ایران بعنوان یک تهدید نگاه میکنند و دلایل خوبی هم دارند.
ما همچنین میدانیم که سازمان مجاهدین بهترین مسیر برای تغییر را ارائه میدهد و به همین دلیل هم رژیم ایران مجاهدین را بعنوان یک خطر جدی تلقی می کند.
من از وزیر کلینتون و وزیر پانتا دعوت میکنم که به تعهدات آمریکا, به وعدهها و قراردادی که ما با ساکنان اشرف در رابطه با ارائه حفاظت منعقد کردیم پایبند باشند. بیایید دیگر پشت این توجیه ضعیف موضع نگیریم که اکنون این یک موضوع عراقی است و این به ما اجازه میدهد که دخالت نکرده و فقط نظارهگر باشیم. این توجیه اصلاً قابل قبول نیست.
مجدداً میگویم که از ابزاری که اکنون موجود است استفاده کنید. ما از ابزار بسیار قوی اقتصادی برخورداریم و همچنین ابزار دیپلوماتیک که میتوانیم از آنها برای تغییر دیدگاه و عملکرد مالکی نسبت به ساکنان اشرف استفاده کنیم.
همانطور که قبلاً گفتم آمریکا ملت بزرگی دارد اما چنانچه به حرف خود عمل نکنیم و چنانچه به تعهدات و وعده های خود پایبند نباشیم دارای چنین جایگاهی در نظر سایر دنیا نخواهیم بود.
به نظر من این برای آمریکا مایه شرم است. اگر مالکی آنقدر ضعیف است که قادر به کنترلکردن نیروهای مسلح خود نیست یا از نیروهای مسلح خود برای یورشبردن و اذیت و آزار و کشتار ساکنان اشرف استفاده میکند, همانطور که در آوریل اتفاق افتاد, پس این دلیل روشنی است که او هیچ چیزی جز یک دستنشانده رژیم ایران نیست.
امروز روشن است که رژیم فعلی ایران باید تغییر کند و سازمان مجاهدین بهیمن برنامه سیاسی برای حقوق بشر و برابری زن و مرد تنها چیزی است که وحشت آنها را برمیانگیزد.
ما باید به متحدین خود در انگلستان و اروپا بپیوندیم و نام سازمان مجاهدین را از لیست تروریستی حذف کنیم تا آنها بتوانند برای اعمال بیشترین میزان فشار به رژیم فعلی ایران، کمک کنند.
این امر, در کنار قدرت و شهامت آن دسته از افرادی که امروز در داخل ایران خواهان آزادی هستند, مخصوصاً زنان و جوانان آن کشور, بزرگترین فرصت را ارائه میدهد تا دولتی در ایران سر کار آید که پاسخگوی نیازهای مردم ایران باشد و بزرگترین فرصت برای تمام شهروندان ایرانی که از همان حقوق و آزادیهایی برخوردار باشند که سایر جهان آزاد از آنها برخوردار است. بسیار از شما متشکرم.
سارا سیوال عضو هیئت سیاست گذاری - وزارت دفاع
برای من یک افتخار است که این جا باشم و تا این حد در مورد موضوعات مورد نگرانی همه ما که در این سالن جمع شده ایم، بیاموزم.
در آغاز لازم میدانم به خاطر آنکه قبلاً فرصت آنرا نداشته ام، تسلیتهای خودم را به همه قربانیان تروریسم و خشونت رژیم ایران و بطور ویژه به قربانیان در قرارگاه اشرف و خانواده های آنها که اینجا امروز حضور دارند، تقدیم کنم.
فکر میکنم به خاطر اینکه به مدت شش سال به عنوان مشاور ارشد سیاست خارجی سناتور جرج میچل در سنای آمریکا کار کرده ام، درک خوبی از سیاست در امر چالشهای بین المللی دارم.
در مورد مسأله دموکراسی در ایران و حقوق بشر در ایران بسیار جالب است این است که در اغلب اوقات، در ایالات متحده، ما یک تعارض قابل ملاحظه ای در سیاست خارجی خودمان بین ارزشهایی که برای آمریکا بسیار گرامی هستند و در واقع آمریکا بر روی آنها بنا شده و بین منافع ایالات متحده در حالیکه سیاست خارجی خود را ترسیم می کند و به اداره امور کشور می پردازد، مشاهده می کنیم.
چیزی که در مورد این دسته از موضوعات فوق العاده است این است که به نحو بسیار مهمی، ارزشها و منافع در یک چارچوب مشترک برای برخورد به سؤالات مربوط به ایران، دموکراسی و حقوق بشر، به هم پیوسته اند.
در نتیجه این تخاصم که من اغلب اوقات آنرا در نحوه پیش بردن سیاست خارجی تدریس می کنم و در اغلب موارد منجر به تغییر موضع میشود و اتهام دورویی و نقاق را تولید میکند، در حقیقت فرصتی است تا بتوانیم این تعارض را در چارچوب موضوعات بحث امروزمان برطرف نماییم.
این به نحو زیادی، بزرگترین نقطه قوت این جمع است به این معنی که افرادی که اینجا جمع شده اند به این خاطر گردهم آمده اند که میخواهند اقدامات را سرجمع کرده و توجهات را به چالشهای قابل ملاحظه در سیاست خارجی آمریکا جلب کنند. ولی این به آن معنی نیست که مسیر عملی الزاماً سهل و ساده است.
در این چارچوب، بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم وقتی در مورد موضوعاتی که به ما انگیزه می دهند صحبت میکنیم، ایالات متحده در دوره ای است که شروع به درونگرایی کرده است.
و لذا، کشورما به این بحثها از نقطه نظر شک و تردید نگاه میکند، بخصوص در مورد استدلالهای مربوط به تغییر رژیم، شک و تردید نسبت به استفاده از قدرت نظامی، شک و تردید نسبت به حمایت از متحدانش به خاطر این ترس ناچیز که این تعهد در طول زمان گسترش یابد. و ما باید نسبت به این مسائل در حالی که سعی می کنیم از ایالات متحده بخواهیم که کار درست را در این ظرف انجام دهد، آگاه باشیم.
لذا، در این راستا، من میخواهم در مورد دو موضوع عام صحبت کنم. ابتدا میخواهم در مورد مشکل ایران صحبت کنم و سپس میخواهم به چالش بشردوستانه در قرارگاه اشرف بپردازم.
همانطور که گفتم، در فرصت جالبی که ما داریم، زمین حاصلخیزی در مباحثات سیاسی آمریکا شکل گرفته است، به این معنی که هیچ اختلاف نظری در مورد ماهیت رژیم ایران وجود ندارد. ماهیت آن تنفربرانگیز است و نه نتها از نقطه نظر ارزشی تنفربرانگیز است، یعنی بخاطر نقض گسترده حقوق بشر و ماهیت سرکوبگرانه حاکمیت. بلکه یک تهدید جدی برای امنیت آمریکا محسوب میشود و یک تهدید برای امنیت بسیاری از دوستان ما و صلح وثبات بین المللی.
لذا، یک توافق قوی در مورد این واقعیت وجود دارد. ولی بسیاری رژیمهای دیگر هم هستند که در چارچوب مشابهی از تنفرانگیز بودن و ایجاد تهدید برای صلح و امنیت بین المللی قرار دارند. و به صرف این که ما میتوانیم یک رژیم را به عنوان یک مشکل شناسایی کنیم، به سادگی بیانگر این نیست که درست ترین و مؤثرترین راه حل برای این مشکل چیست.
لذا یکی از نکات ظریفی را که میخواهم توصیه کنم این است که وقتی در باره یک ایران آزاد، یک ایران دموکراتیک، صحبت میکنیم، وقتی شما از منظر تاریخی به تجربه آمریکا در مورد تغییر رژیم نگاه میکنید، ما الگوهای بسیار بسیار متفاوتی را داریم.
ما الگوی جنگ سرد را داریم که در آن آمریکا سیاست بازدارنده پیش گرفت و تصمیم گرفت تا بطور نیابتی عمل کند و مدتها به انتظار نشست.
اگر در رابطه با چارچوب سیاسی فکر کنید که سفیر ریس در ایرلند شمالی در آن کار میکرد, ما با یک اختلاف طولانی مدتی مواجه بودیم که دارای ابعاد سیاسی و نظامی بود که آمریکا, جامعه ASPR, در آن نقش مهمی داشتند. این موضوع مدت زیادی به طول انجامید و سرانجام به یک راه حل از طریق مذاکره راه برد.
و در آخر, همانطور که اشاره کردم, در چارچوب تغییر رژیم به زور نتایج بسیار نامعلومی بدست میآید. فکر میکنم آمریکا هم در افغانستان و هم در عراق آموخته است که جنگ معمولاً دارای عواقب پیش بینی نشده است بنابراین یکی از چالشهای پیش روی این جمع و همه ما در آینده این است که با خلاقیت در رابطه با راه حل سوم فکر کنیم.
پس یکی از چالشها ارائه توضیحات بیشتر در این مورد است که عواقب درجه دوم و سوم و خصوصیات و ویژگیهای دستیابی به این راه حل چیست, یعنی ساختار و زمینه ای برای پیشروی. این آلترناتیو بازگوکننده این است که واشینگتن امروز در چه مقطعی قرار دارد و آینده پراگماتیک و الهام بخشی را برای جنبش شما, اهداف شما و ایرانیانی که در این کشور و در سراسر جهان هستند ترسیم می کند.
نکته دوم اینکه من فکر می کنم مسائل انساندوستانه موضوعاتی هستند که در آنها اتفاق نظر وسیع وجود دارد و مجدداً باید گفت که یک سری از راه حلهای ساده برای آنها وجود ندارد.
بنابراین شخصیت آکادمیک من که بدنبال تداوم است و می خواهد به منانفع طولانی مدت نهفته در مسیرهای مختلف عملی نگاه کند, به ما هشدار میدهد که در رابطه با کمپ اشرف به پیچیدگیهایی که شما همواره با آنها مواجهید کم بها ندهیم, اما از اساس این موضوعات بسیار ساده هستند.
من فکر میکنم این مهمترین نکته برای پیشروی در این مقطع است, چراکه ما با خطر یک بحران فوق العاده انسانی تا اواخر امسال مواجه هستیم مگر اینکه بتوانیم جامعه بین المللی را بسیج کنیم تا دست به اقدام بزند.
آمریکا در این باره مسئولیت ویژه دارد. به نظر نمیرسد که ما بتوانیم صرفنظر از قانون، در پس استدلال حاکمیت عراق پنهان شویم تا از تعهدات اخلاقی که از تاریخچه ما با کمپ اشرف برمیآید فرار کنیم. این یک نگرانی عمده است.
کشتار افراد غیرمسلح کار نادرستی است, صرفنظر از اینکه در کجا اتفاق بیفتد و چه کسی مرتکب آن شود. به زبان ساده نادرست است. ضددموکراتیک, ضدآمریکایی و مغایر با قوانین بین المللی است. نادرست است. بنابراین این وجه از موضوع بسیار بسیار ساده است.
مقدار زیادی از فعالیتهای من بر روی ممانعت از کشتار جمعی متمرکز بوده است.
کشتار جمعی به قتل رساندن شهروندان غیرمسلح است. این چیزی است که در کمپ اشرف رخ داد و عمل نادرستی است.
من به شما پیشنهاد میکنم به کتاب کوچکی را در رابطه با عملیات واکنشی در برابر کشتار جمعی که من و برخی از همکارانم در انستیتوی حافظ صلح آمریکا آن را نوشتهایم مراجعه کنید. این کتاب در اینترنت نیز موجود است. این کتاب در رابطه با چالشهای پیش روی واکنش نسبت به کشتار جمعی است. در اینجا ما باید آستینها را بالا زده و تحقیق کنیم.
این ابزار بسیار قدرتمندی برای متمرکز کردن توجهات و بسیج امکانات و تعهدات است. بحران محتمل کمپ اشرف در اینجا نیازمند تحلیل است و از شما دعوت میکنم بطور بسیار واقعی و ملموس کمی وقت خود را صرف این فکر کنید که در نبود یک راه حل سیاسی قبلی چه کارهایی ضرورت خواهد یافت.
در انتها باید بگویم که من یک مسئولیت ویژه برای آمریکا میبینم تا امنیت ساکنان اشرف تا مشخص شدن وضعیت نهایی آنها را تضمین کند. واضح است که مشخص شدن وضعیت نهایی باید در اولویت قرار گیرد و ما باید نه تنها با متحدین سابق خود و دولت عراق که این جنایتها را مرتکب شده است، بلکه با دوستان اروپایی و جامعه بین المللی نیز کار کنیم.
اعمال حاکمیت یک ارزش مهم است اما تنها ارزش نیست. عملکرد سیاست خارجی سازش بین ارزشهای مختلف است. در این مورد مشخص, تا آنجا که به منافع و ارزشهای انساندوستانه ما بر میگردد, بسیار روشن است که نیاز است اقدام کرده, توجهات را به این موضوع جلب نموده و این کار را همین حالا انجام دهیم.
اگر ارزشها و منافع در نقطه ای تلفیق شوند و قویترین فراخوان برای اقدام را شکل دهند, آنگاه شما روایت فوق العاده ای برای بازگو کردن خواهید داشت. باید طوری آن را باز کرد که شهر یا کشوری که با بسیاری از چالشهای دیگر دست و پنجه نرم می کند آن را بشنود. اما شما استدلالات انساندوستانه در طرف خود دارید و آنها به اقدام در راستای منافع بسیار روشن آمریکا فراخوان میدهند یعنی در نهایت تغییر ماهیت رژیم ایران و ایجاد امکان رشد دموکراسی و آزادی برای مردم ایران.
بنابراین من از ادامه گفتگو با شما استقبال میکنم.
بسیار متشکرم.
لوئیس فری رئیس اداره تحقیقات فدرال ۱۹۹۳-۲۰۰۱
بسیار متشکرم. از میچل ریس بسیار متشکرم و از شما جامعه ایرانیان شمال کالیفرنیا نیز تشکر میکنم که این جلسه بسیار مهم را برگزار کردید.
من اخیراً در انگلستان بودم و مخفیگاه وینسنون چرچیل در زمان جنگ را دیدم و مطمئنم که برخی از شما هم آن را دیده اید. او می گفت هرگز, هرگز, هرگز تسلیم نشوید.
و خانم رجوی من می خواهم از شما, همکارانتان و بخصوص ساکنان اشرف و شهیدان در اشرف, قدردانی کنم. شما مبارزه برای آزادی در ایران را رهبری می کنید.
شما در کانونهای بسیار دشوارتر و خطرناکتری به مبارزه خود ادامه می دهید و ما شجاعت شما را تحسین می کنیم. ما همدردی خود را نسبت به فداکاریهای همه شما ابراز می کنیم و همچنین شما را در این راه تشویق می کنیم.
چرچیل همچنین میگفت که میتوان روی آمریکاییها اتکا کرد که بعد از اینکه تمام راههای ممکن را امتحان کردند در نهایت کار درست را انجام دهند. این موضوعی است که من میخواستم بطور مختصر با شما در مورد آن صحبت کنم.
آشنایی من با این موضوع به سال ۱۹۹۶ و بمبگذاری در برج خوبر برمیگردد, که شما به یاد دارید در ایالت شرقی عربستان سعودی صورت گرفت.
در آن زمان, نوعی تغییر سیاست در دولت آمریکا نمایان شد و آن این بود که رئیسجمهور جدید «مدره» در تهران روی کار آمده و آمریکا تلاش جدی خواهد نمود که روابط را بهبود بخشد.
ما در اف.بی.آی (اداره تحقیقات فدرال آمریکا) تدریجاً دستوراتی را در این زمینه دریافت کردیم که آنها را پذیرفتیم. برای مثال, روزی وزیر امور خارجه به من تلفن زد و شکایت کرد که چرا اف.بی.آی از کشتی گیران ایرانی که به آمریکا می آیند در بدو ورود عکسبرداری و انگشت نگاری می کند.
و بعد بمبگذاری در برج خوبر اتفاق افتاد. ۱۹ آمریکایی در آن کشته شدند. ژنرال شلتون و من پس از آن واقعه در جلسات مربوط به این موضوع در اطراف همین شهر حضور داشتیم. ما افسران پلیس و بازرس هستیم. سیاستمدار و دیپلومات نیستیم.
و بسیار زود پس از شروع تحقیقات روشن شد که اگرچه این عملیات توسط حزب الله در عربستان سعودی صورت گرفت اما توسط سپاه پاسداران سازماندهی, طراحی, تأمین مالی و اجرا شد. آنها پاسپورتهای خود را هم دریافت کرده بودند. آنها از پول نقد استفاده میکردند. ژنرال سپاه که مسئول این پروژه بود در سفارت رژیم در دمشق بود و این پاسپورتها را به آنها واگذار کرد.
بنابراین ما تمام این اطلاعات را گرفتیم ـ یعنی طی سالهای ۱۹۹۶ و بعد ۱۹۹۷ و به دولت آمریکا ارائه دادیم. من در حقیقت آن را در اختیار مشاور امنیت ملی قرار دادم. من در طول نه سالی که رئیس اف.بی.آی بودم عکس العملهای زیادی را در واشینگتن دیده بودم اما عکس العمل او جالبترین آنها بود. وقتی به او گفتم که سپاه پاسداران و رژیم ایران ۱۹ آمریکایی را در انفجار خوبر به قتل رساندند, پاسخ او این بود که خب دیگر چه کسی از این اطلاعات باخبر است؟
و گفتم چند دوجین از مأموران آژانس اف.بی.آی و وزیر دادگستری آمریکا. من گفتم فکر میکنم ما باید به دفتر دادستان آمریکا برویم و کیفرخواستی را تهیه کنیم. این در کادر سیاست آمریکا نبود و من به آن تصمیم احترام گذاشتم. در آن ایام سیاست این بود که سعی شود روابط بهتری با این رژیم برقرار شود.
روشن است که این اتفاق نیفتاد و در سال۱۹۹۷, نام سازمان مجاهدین خلق به درخواست رژیم ایران و جهت مماشات با آن، در لیست سازمانهای تروریستی خارجی گنجانده شد. این تصمیم اشتباه ۱۴سال است که ادامه یافته است.
من دوستان زیادی در هر دو دولت (دولت کلینتون و دولت بوش) دارم. در دولت بوش این پیشنهاد مجدداً به دولت آمریکا داده شد ولی مطرح شد که (در صورت استمرار لیستگذاری) رژیم ایران استفاده عملیاتی از بمبهای کنار جاده ای در عراق را کنترل خواهد کرد و سربازان و پرسنل زن و مرد آمریکایی امن خواهند بود. و این به نظر یک ایده واقعاً خوبی می رسید.
بنابراین ما نام آنها را تا چند سال دیگر در لیست نگه داشتیم.
این امتیاز نیز هیچگاه مثمر ثمر واقع نشد و همانطور که یکی از همکاران من گفت, تعداد بیشتری از آمریکاییها در ماه ژوئن امسال در عراق در مقایسه با سال گذشته بخاطر بمبهای کنار جاده ای که توسط رژیم ایران تهیه می شود کشته شدند.
بنابراین در این ۱۴سال معامله خوبی نصیب آمریکا نشده است. این گروه یک گروه تروریستی نیست. همانطور که همکاران من هم گفته اند, سازمان مجاهدین, هرگونه که بخواهید آنرا توصیف کنید, یک گروه تروریستی نیست.
آیا می توانید لحظه ای فکر کنید که چنین افرادی که در این جلسه سخنرانی می کنند چنانچه حتی کوچکترین احتمالی وجود داشت که این سازمان یک سازمان تروریستی خارجی بود در اینجا حضور پیدا می کردند؟ و ما همه همچنان روابط خود با ارگانها و آژانسهایی که با آنها کار میکرده ایم را حفظ کرده ایم. هیچ کس به من یا هیچیک از همکاران من از جانب آژانسهای فعلی مراجعه نکرده است که بگوید شما نباید این کار را انجام دهید, یا اینکه این یک سازمان بدی است یا نیت و قابلیت تروریسم دارد. این اتفاق نیفتاده است.
تا آنجا که من میدانم, و همینطور همکارانم, به ما از طرف وزارت دادگستری اطلاع داده نشده که مشکوک به ارائه کمک به یک سازمان تروریستی خارجی هستیم.
دلیلش هم این است که این سازمان یک سازمان تروریستی خارجی نیست مگر به خاطر این تصمیم غلط که منجر به لیستگذاری آن شد و همچنان ادامه دارد.
در رابطه با فوریت این موضوع, که دومین نکته مورد نظر من است, زمان به سرعت رو به اتمام است. من به پروسه وزارت امور خارجه اعتماد ندارم. در واقع من حتی نام «پروسه» را برای آن قائل نیستم و امیدوارم که افرادی که در وزارت امور خارجه روی این موضوع کار می کنند ـ با توجه به اینکه «مشغول کار بودن» روی این موضوع بیان درستی نیست ـ به عبارات وزیر دفاع کمی توجه کنند که گفت زود باشید و تصمیم بگیرید.
این یک موضوع پیچیده حقوقی یا حقیقی نیست. من تمام فاکتها را که وزارت امور خارجه حداقل قبول کرد که ارائه دهد بررسی کرده ام. دادگاه استیناف ناحیه کلمبیا دقیقاً یک سال پیش حکم داد که وزارت امور خارجه حق دفاع قانونی سازمان مجاهدین را نقض کرده است چراکه آنها پروسه حقیقت یابی را آغاز کردند که نتوانست اعتبار منابع را تأیید کند و اطلاعات پرونده را به سازمان مجاهدین ارائه ندادند که آنها بتوانند پاسخ گویند. دادگاه این موضوع را به وزارت امور خارجه احاله داد و گفت این تصمیم را مجدداً بازبینی کند.
آنچه طی سال گذشته اتفاق افتاده است از نظر حقوقی کاملاً مایه شرم است. شرم مطلق حقوقی. من سابقاً بطور حرفه ای وکالت میکردم. و مدتی هم قاضی بودم.
دادگاه استیناف بطور مشخص به وزیر امور خارجه دستور داد که این تصمیم را بازبینی کند و مجدداً به دادگاه مراجعه نماید. آنها بطور کامل فراتر از هرچیزی که به پروسه عادی در آن بازبینی شباهت دارد رفته اند. و من فکر می کنم این بازبینی اکنون با نیت بدی صورت میگیرد. این نظر شخصی من است.
متأسفانه این موضوع در این لحظه پیش روی هیچ قاضی نیست چرا که قاضی دادگاه استیناف قاضی محاکمه نیست و موضوع را به آژانس اداری برای بررسی فرستاد. اگر این موضوع پیش روی یک قاضی بود, خانمها و آقایان, آن قاضی وزارت امور خارجه را به یک جلسه استماع میکشاند و سؤال میکرد که چرا نباید عملکرد و تأخیر وزارت امور خارجه بدون ارائه هرگونه توجیهی برای عدم تمکین به دستور دادگاه را برابر با توهین به دادگاه قلمداد نکند؟
من وقت زیادی را صرف فاکتها میکنم. اجازه بدهید به دو حقیقت اشاره کنم.
وزارت امور خارجه پروسه ای را در دستور کار قرار داده است, اما این یک پروسه نیست.
آنچه آنها اکنون انجام می دهند این است که یک مشت مدرک را در اینجا, که ده مورد از آنها پیش روی من است اما من در اینجا وقت، صرف توضیح در مورد آنها نمیکنم, کنار هم قرار میدهند و آنگاه به مجاهدین و وکلای آنها میدهند و میگویند در رابطه با اینها توضیح دهید. آنها هم همین کار را میکنند و وزارتخانه میگوید از پاسخ شما متشکریم اما حالا باید پاسخ شما را بررسی کنیم. اما آنچه حائز اهمیت است بی ربط بودن و مسخره بودن این مدارک است. برای مثال برخی از آنها اطلاعیه های مطبوعاتی است که از قضا وزارت امور خارجه آنها را بعنوان مدارک محرمانه طبقه بندی کرده بود. اطلاعیه مطبوعاتی!
و بعد آنها با تعدادی از افراد ایرانی که متقاضی ویزای آمریکا در کنسول گریهای آمریکایی در سراسر جهان بودند مصاحبه کرده و می پرسیدند در رابطه با مجاهدین چه نظری دارید؟ یعنی حین مصاحبه. البته مشخص است وزارت امور خارجه ای که با آن فرد مصاحبه می کند این سازمان را بعنوان یک سازمان تروریستی نامگذاری کرده است و او هم خواستار یک ویزا برای آمدن به آمریکا است. بنابراین خانمها و آقایان فکر میکنید آن فرد چه پاسخی خواهد داد؟
و بعد آنها این اطلاعات را جمع آوری و ارائه میکنند و خواستار پاسخ میشوند. و این پروسه همینطور ادامه پیدا میکند. متأسفانه قاضی نیست که بتواند آنها را به دادگاه بکشاند و آنها را مسئول عدم تمکین به دادگاه بداند و متأسفانه ما وقت را از دست می دهیم.
آخرین نکته ای که می خواهم مطرح کنم که هنوز در اینجا مطرح نشده است اما بسیار مهم است این است که موضوع فقط عدم عملکرد و اتخاذ تصمیم توسط وزارت امور خارجه و دولت آمریکا نیست. بلکه ادامه نامگذاری این سازمان بطور نادرست و بدون هرگونه مبنای حقوقی یا حقیقی در لیست سازمانهای تروریستی خارجی، به رژیم ایران و مزدوران آن در عراق مجوز کشتار میدهد.
ما در ویدئوها مدارک روشن جنایت جنگی توسط رژیم عراق را دیدیم که از قضا از تسلیحات ساخت آمریکا استفاده میکردند و افسران پلیس عراق را دیدیم که چگونه با اتکا به ابزار و آموزشهایی که اداره تحقیقات فدرال آمریکا به آنها داده بود یورش برده و افراد بیگناه و جنگجویان غیرمسلح آزادی را مورد کشتار قرار میدادند. توجیه آنها این است که دولت آمریکا این افراد را بعنوان تروریست قلمداد میکند.
چند نماینده کنگره آمریکا اخیراً با مالکی ملاقات کردند و او با صراحت تمام یادآوری نمود که دولت شما این افراد را تروریست مینامد. همینطور در مورد دستگیریها در تهران. آنها بطور معمول افراد را دستگیر می کنند و توجیه بازداشت, محاکمه و اعدام این است که این افراد متعلق به این سازمان هستند.
بنابراین موضوع در اینجا فقط عدم تصمیم گیری نیست. بلکه امکان دادن به این رژیم از طریق مزدورانش در بغداد است که متأسفانه به کشتار و قتل دست بزنند و ما سفیری در عراق داریم که از روی ساده لوحی می گوید این افراد باید محل را ترک کنند چراکه جایگاه آنها در کنار مرز ایران حامل تهدید است.
تنها چیزی که من می توانم در خاتمه صحبتهایم بگویم این است که من مدت زیادی است که با این موضوع آشنایی دارم و بسیار عصبانی هستم. هم از وزارت امور خارجه آمریکا و هم از دولت خود بسیار ناراحت هستم.
آمریکا مسئولیت اخلاقی و حقوقی دارد که در این رابطه اقدام کند. ساکنان اشرف افراد حفاظت شده تحت کنوانسیون چهارم ژنو هستند. آمریکا بطور کتبی قول حفاظت از آنها را داده است و نباید موضوع را به مالکی و اربابان او در تهران که از این سازمان وحشت دارند واگذار کرد. چرا آنها از این سازمان وحشت دارند؟ چون تنها نیروی معتبر و مؤثر آزادیخواه است که تهدیدی برای رژیم است.
بنابراین ما از دولت خود می خواهیم که اقدام کند و این اقدام را هرچه سریعتر انجام دهد قبل از اینکه دیر شود. و همچنین از دولت میخواهیم که از این مبارزان آزادی در چارچوب قانون و عدالت حمایت کند. متشکرم.