روز شنبه ۱۳اوت، برابر با ۲۲مرداد، مراسم افطار ماه مبارک رمضان، با شرکت پارلمانترها و شخصیتهای سیاسی و مذهبی از ۱۶کشور، نمایندگان جوامع مسلمانان و ۴۶تن از ائمه مساجد فرانسه، در پاریس برگزار شد. متن سخنرانی مریم رجوی در این جلسه را در زیر می خوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
خواهران و برادران!
میهمانانِ گرامی!
به مناسبت ماهِ مبارک رمضان بار دیگر به مسلمانان فرانسه و تمامِ جهان، به هموطنانِ عزیز در ایران و مجاهدانِ آزادی در اشرف، تبریک میگویم.
همچنین به مناسبت پانزدهم رمضان، سالروزِ میلادِ امام حسنِ مجتبی، دومین پیشوایِ شیعیان را تبریک میگویم که بعنوانِ سمبلِ رویارویی با آزمایشهایِ سنگین، شناخته شده است.
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ و َبَیِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ
رمضان، ماهی است که در آن قرآن فرو فرستاده شد تا مردم را هدایت کند و شاخص و تمیزدهنده برای آنان باشد.
رمضان ماهِ روزهداری است و قرآن، هدفِ روزهداری را بدست آوردنِ تقوی دانسته است.
ماه رمضان و روزه، هم برای رهایی انسان است، هم برای رهایی جامعه. زیرا مردم را به سوی هدف واحدی سمت می دهد. به آنها کمک می کند که تبعیضها و نابرابریها را از میان خود بردارند و همبستگی و برابری و عدالت را در جامعه خود برقرار سازند.
بله! روزه، نماز و همه عبادتهای دیگر برای نزدیکی به خدا، برای یگانگی و برای احیاء آزادی و رهاییِ انسان است.
پس به مناسبتِ ماهِ رمضان، سلام میکنیم به قیامکنندگان در سراسرِ خاورمیانه و شمالِ آفریقا که گوهرِ روزه را دریافتهاند.
سلام به قیامکنندگان در حَما و حُمص و درعا و دمشق. در بنغازی و مِصراته، در صنعا و تَعِز و در موصل و بغداد و سلیمانیه.
و سلام بر اشرفِ محاصره شده، و زندانیانِ سیاسی و قیام کنندگان در تهران و تمامِ ایران.
حضار محترم
در سراسرِ این منطقه، همانگونه که بهارانِ آزادی و انقلاب شکوفا شده است، خزانِ بنیادگرایی و استبداد تحتِ نامِ اسلام، فرارسیده است.
ملاهای حاکم بر ایران، سالها وانمود میکردند که گویا بنیادگراییِ صادراتیشان پیروانِ بسیاری در کشورهای مسلمان یافته است. اما آنچه ملاها ساخته بودند، شبکههای تروریستی وابسته به سلاحها و پولهای ارسالی از تهران بود و نه معتقدان واقعی در میانِ مردم.
از این نظر؛ جنبشهای این منطقه، نقطه مرگِ اجتماعی و فرهنگیِ ارتجاعِ خمینی است. هرچند که استبدادِ مذهبیِ حاکم بر ایران، تا وقتی که سرنگون نشده، تلاش میکند با بهره برداری از شرایطِ متحول،گرایشهای عقبمانده و ضددمکراتیک را به خدمتِ خود درآورد و حرکتِ مردمِ این منطقه به سمتِ آزادی را به انحراف بکشاند.
بنابراین سئوالِ اساسی این است که آن پاسخِ فکری و فرهنگی که میتواند به گونهیی ریشهیی، نفوذِ چنین افکاری را سد کند کدام است؟
از نظر ما، پاسخ، اسلامِ دمکراتیک است که مجاهدین از حدود نیم قرن پیش، مقاومتِ خود علیه دیکتاتوریهای شیخ و شاه را بر آن، بنا کردند.
دوستانِ گرامی!
اسلامِ دمکراتیک، آیینِ رهاییبخشِ پیامبری است که با پیامِ رحمت، قلبها را فتح کرد،
بردگان و کنیزان را با مردمِ آزاد، برابر دانست،سنتِ عفو و آزادیِ اسیرانِ جنگی را، بنا گذاشت و زنان را در جدیترین کارهای اجتماعی مشارکت داد.
پیامبری که وقتی شنید پدری از جاهلانِ مکه، دخترش را زنده بگور کرده، اشکریزان گفت: آنکس که رحم و عاطفه نداشته باشد، مشمولِ رحمتِ خدا نمیشود.
اسلام، دینِ پیامبری است که شُور و مشورت در کارها را بنا گذاشت: أَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ. مردم را به همزیستیِ مسالمت آمیز با صاحبانِ عقاید و ادیانِ دیگر، مؤظف کرد: قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ. به ایمانآورندگان آموخت که اختلاف عقیده میانِ خود را، نوعی رحمت بدانند. روحِ بردباری و تساهل را جایگزینِ تعصباتِ بربریت کرد و گفت: من برای لَعن کردن نیامدهام. بلکه برای «رحمت» برانگیخته شدهام.پیامبری که در مدینه، کثرت گرایی را بنیاد گذاشت، تا همه در انجامِ وظائفِ دینیِ خود آزاد باشند.
پیامِ حقیقیِ اسلام، چنانکه در قرآن آمده ، این است که بهترین کسان، نزدِ خدا پرهیزکارترین آنها است: إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَیکُمْ. و خدا به پیامبرش توصیه میکند که گفتگو با مخالفان را با قانعکنندهترین دلایل انجام دهد و ناراضیان و معترضان را نهتنها موردِ ملاطفت قرار دهد، بلکه در کارها با آنها مشورت کند. این است اسلام دمکراتیک.
هرچیزی که برخلافِ رحمت و بردباریِ محمد(ص) باشد، اسلام نیست. هر چیزی که مهربانی و بخشایشِ خدا را نفی کند، اسلام نیست.
اسلام برای به بندکشیدنِ مردم نیامده است، برای باز کردنِ زنجیر از دست و پای مردم آمده است: وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ. برای سختکردنِ زندگیِ مردم نیامده است، برای آسان کردنِ کارِ مردم آمده است: یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ
حضار محترم
جنبشِ ما، فراتر از برنامهها و مواضعش ، در عملِ مبارزاتیِ خود، از اسلامِ دمکراتیک، پیروی کرده و در هر قدم، بهایِ سنگینِ آن را پرداخته است.
در فردای انقلابِ ۵۷ ،خمینی، بنیانگذارِ رژیمِ کنونی، بعنوانِ یک مرجعِ مذهبی، رژیمِ جدید را براساسِ یک تفسیرِ ارتجاعی و مندرآوردی از اسلام بنا کرد، که یکسر اسارتبار و مطلقِالعنان بود و هست.تحتِ نامِ اسلام، دروغ گفتن و جاسوسی بخاطرِ حفظِ حاکمیت را واجب شمرد، بر جلوگیری از نماز و روزه یا خراب کردنِ خانه مسلمانان برای مصالحِ حکومت، تأکید داشت، بیاعتناییِ کامل به رأیِ مردم و برقراریِ قدرتِ مطلقه را عینِ اسلام میدانست، دست و پا بریدن و سنگسار، تبعیض و آپارتاید علیه زنان و سرکوبِ اقلیتهای مذهبی و قومی را رواج داد، مجاهدین را که مدافعِ آزادی و منادیِ اسلامِ رهاییبخش هستند، منافق و بدتر از کافر نامید و بیش از یک صدهزار تن از آنان را، اعدام کرد و اسلام را همچون آیینی وحشتزا ترسیم کرد که خدای آن، نه رحمان و رحیم، بلکه بیدادگری است که دائماً در حالِ عذاب دادنِ مردم است.
رو در روی این افکارِ ارتجاعی، سازمانِ مجاهدین از سال ۱۳۴۴ با اتکا به یک برداشتِ اصیل و دمکراتیک از اسلام، قدم به عرصه حیاتِ سیاسی و اجتماعی گذاشت و مقابله با سوء استفادهها و برداشتهای ارتجاعی و انحرافی از اسلام، خدا و قران که تلاش میکرد اسلام را در خدمتِ حکامِ سرکوبگر درآورد و آن را مدافع حفظِ وضعِ موجود و توجیهکننده تبعیض و بی عدالتی و بهرهکشی انسان از انسان جلوه دهد، در صدرِ اولویتهای خود قرار داد.
این کارزارِ تئوریک، فرهنگی و اعتقادی را از ۴۰ سال پیش، مسعود رجوی در زندانهای شاه و در شرایطِ پیچیده داخلی و بین المللیِ سالهای ۵۶ و ۵۷ ـ زمانی که منجر به ظهورِ خمینی بعنوانِ رهبرِ بلامنازعِ مذهبی و سیاسی شد ـ و نیز پس از استقرارِ دیکتاتوری مذهبی در ایران، با تبیینِ مبانیِ اعتقادیِ اسلام و عملِ مبارزاتی این جنبش رهبری کرده است. او نشان داد که اسلامِ اصیل، بیشتر از هر مکتب دیگری، مدافعِ برابری و عدالت و آزادی و رهایی است و بیشترین ظرفیت را برای نفی تبعیض و بهره کشی و استبداد و استقرارِ جامعهای دمکراتیک دارد.
این برجسته ترین وجه رهبری مسعود بود که این جنبش را از انحراف به چپ و راست که برنده آن ارتجاعِ دینیِ حاکم و بازنده آن مردمِ ایران بودند، حفظ کرد. او گفت: «اسلامِ ما دقیقاً بر خلافِ خمینی، بینیاز از آن است که هرگونه حقانیت و مشروعیت را از راهِ اجبار و اکراه به کرسی بنشاند. به عبارتِ دیگر, ما عمیقاً معتقدیم که شکوفاییِ واقعیِ اسلام در عدمِ استفاده از هرگونه تبعیض و امتیاز و اجبارِ سیاسی و اجتماعی، میسر است».
با چنین درکی بود که در بحبوحه اعتبارِ اجتماعی و مذهبیِ خمینی، مقاومتِ ما با پذیرشِ همه خطرات و ضررهای بالفعلِ سیاسی، با او قاطعانه مرز بندی کرد، تن به همکاری با او نداد و قانونِ اساسیِ ولایت فقیه را رد کرد. زیرا بر اساسِ آموزههای اسلامِ دمکراتیک، حاکمیت بالاترین حقی است که اسلام برای مردم به رسمیت شناخته است. مسعود از همان ابتدا به خمینی گفت، که به هیچ بهایی حاضر نیست در غصبِ این حق با او شریک شود.
قران به صراحت میگوید, خداوند بنی نوع آدم را جانشین خود در روی زمین قرار داد. وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ
با اتکا به همین برداشت از اسلام بود که ۲۶ سال پیش، در بحبوبه هیستری مذهبی ملایان، جنبشِ مجاهدین، پیشقدمِ طرحِ جداییِ دین از دولت شد. این یک ابتکارِ خارقالعاده از سوی یک نیروی مسلمان بود. در عین حال این طرح نمیتوانست جدیت و تأثیری پیدا کند، مگر اینکه یک نیروی مسلمان، ابتکارِ آنرا برعهده بگیرد.
ما میگوییم بگذارید مردم در دین و مذهبِ خود آزاد باشند. نبگذارید هر کس اعتقاد و مذهبِ خود را، خودش انتخاب کند. اعتقاد داشتن یا نداشتن به هر دینی جرم نیست. این؛ تحمیلِ عقیده و مذهب است که جرم محسوب میشود.
بنیادگرایی، که ولایت فقیه شکلِ حکومتِ آن است، شریعتِ نسلکشی است. در سالِ۶۷ ،خمینی سی هزار نفر از زندانیان ما را قتلعام کرد. اما همان زمان مجاهدین، اسیرانِ جنگی را عفو کردند و نشان دادند که مقصودشان از اسلامِ دمکراتیک همان عفو و رحمتی است که حضرت محمد(ص) مبشرِ آن است.
بله، ما از اسلامی پیروی میکنیم، که به قول قرآن، حیاتِ هر انسان را به اندازه حیاتِ تمامِ انسانها، دارای ارزش میداند: وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا
اسلامِ دمکراتیک با برابریِ زنان و مردان شناخته میشود. ۲۷ سالِ پیش، زنان به رهبری جنبشِ مقاومتِ ایران گام نهادند. این در نظرِ ملایان، یک کفرِ نابخشودنی بود و هست. اما برای زنان سرکوب شده ایران، جهشی به سوی آینده بود و انگیزشی پرقدرت برای کسبِ آزادی و برابری.
دینامیزمِ قرآن و اسلام و درکِ روحِ حقیقیِ آن که رهاییِ انسان است، تمام نابرابریها علیه زنان را باطل میشناسد. آنچه زنان را موجودِ درجه دوم یا معادلِ نصفِ مرد میپندارد، ربطی به اسلام ندارد. آنچه پوششِ اجباری را به زنان تحمیل میکند، برخلافِ اسلام است.
با پیروی از قرآن ما میگوییم : هرچه از روی اجبار و اکراه باشد، برخلافِ روح اسلام است. لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ
و سرانجام باید تأکید کنم که رودرروی قدرت طلبیِ جنون آسایِ رژیمِ ولایت فقیه به اسمِ دین، ما از رفتارِ محمد(ص) پیروی میکنیم که به قولِ قرآن « یادآورنده خدا بود ،نه کسی که بر مردم سیطره دارد».
ما میانِ منافعِ گروهی و کسبِ قدرت، و متعهد ماندن به آرمانِ آزادی و دمکراسی و جلبِ اعتمادِ مردممان، دومی را برگزیدهایم. رسالتِ ما این است که فدای انتخابِ آزادانه مردمِ ایران باشیم.
این است اسلام دمکراتیک.
حضارِ محترم!
ارتجاع و استبداد تحت نام اسلام، نمونه جامع خود را در رژیم شکست خورده ولایت فقیه عرضه کرده است.
در نقطه مقابل آن، اشرف نمونهیی از مناسبات کسانی است که به پیروی از اسلام دمکراتیک برخاسته و روابطی بر پایه اعتماد، راستی، یگانگی، برابری و عشق و از خودگذشتگی بخاطرِ دیگران بنا کردهاند.
آنها با پیروی از این اندیشه ، برداشتِ ارتجاعی، سرکوبگرانه و اسارتبارِ آخوندها از اسلام را از نظرِ اجتماعی و فرهنگی به شکست کشاندهاند.
به همین دلیل است که اشرف، الگو و الهامبخش است؛ نه تنها برای زنان و جوانانِ ایران، بلکه برای مردمِ خاورمیانه که از بنیادگرایی به ستوه آمدهاند.
و به همین دلیل است که آخوندهای تهران اشرف را به عنوان مهمترین تهدید موجودیت رژیمشان، هدف اصلی حملات سرکوبگرانه قرار دادهاند. ظرف دو سال اخیر، آنها دو بار به قتل عام در اشرف دست زدهاند و حالا هم به وسیله دولت دستنشانده خود در عراق در پی فراهم کردن یک فاجعه انسانی بزرگترند.
از شما میخواهم همه تلاشهای خود را برای دفاع از ساکنان اشرف که سدی در برابر بنیادگرایی و تروریسم است به کار بگیرید.
از شما میخواهم جامعه جهانی به ویژه ایالات متحده و کمیساریای حقوق بشر و کمیساریای پناهندگی را وادار سازید که بنا به قوانین بینالمللی به مسئولیت خود در قبال حفاظت بینالمللی ساکنان اشرف پاسخ بدهند.
دفاع از اشرف که دربرگیرنده یک هزار زن مسلمان پیشتاز است، امروز یک وظیفه مبرم اسلامی است.
کما این که مسأله حفاظت آن، جامعه جهانی و ملل متحد را بر سر تعهداتشان نسبت به حقوق بشر به آزمایش میکشد.
بار دیگر، از خدای بزرگ میخواهم، نماز و روزه و عبادتهای شما را قرینِ برکت کند.
ـ خدایا! آزادیِ مردمِ ایران، از شرِ دژخیمانِ حاکم را محقق کن.
ـ خدایا! به زندانیانِ سیاسی که در سیاهچالهای خامنهای در سراسرِ ایران مقاومت میکنند، توان و طاقتی صدچندان عطاکن.
ـ خدایا! قیامها و قیامکنندگان در خاورمیانه و شمالِ آفریقا را به پیروزی و آزادی برسان
ـ خدایا! کشور برادر ما، سوریه به خون نشسته را، از چنگال دیکتاتوری نجات بده. به آنها و تمام مردم به پاخاسته در سایر کشورهای این منطقه، کمک کن که با کنار زدن هر چه سریعتر رژیمهای فاسد و مستبد، خونریزی و ناامنی و پریشانی در کشور خود را پایان دهند.
خدایا! به اراده و استقامت جوانان و قیام کنندگان در ایران و منطقه بیافزا، توطئهها و جنایتهای دیکتاتوریهای حاکم علیه آنها را درهم بشکن و راه پیشروی و پیروزی آنها را هموارکن.
خدایا! محاصره اشرف و شکنجه روانی ساکناناش را درهم بشکن و مجروحان آن را شفابخش.
مطمئنم که با همبستگی و تلاشهای شما ما میتوانیم این دعاها را محقق ساخته و از یک فاجعه انسانی دیگر جلوگیری کنیم.
از همه شما متشکرم