سُرخم، سياه نخواهم شد
تسليمِ صدهزار لشكر يا صدسپاه نخواهم شد
كوهم! آهاي طوفانها! من پرّ كاه نخواهم شد
اوجم، ستيغ فلك سايم، من قعر چاه نخواهم شد
گر تيغ تيز فرود آري «فرياد»م! «آه» نخواهم شد
با خود خيال خام چه پختي دريوزه خواه نخواهم شد
رزم رهايي ار جرم است من بيگناه نخواهم شد
بر اين شب لبالب ظلم جز مهروماه نخواهم شد
گو قتلگاه شوم ليكن مردارگاه نخواهم شد
اي راه! سرفرودآور من سربه راه نخواهم شد
بر رگ غيرت اين قافله مگذار انگشت كه: «به تسليم گرا، ورنه تو را خواهم كشت!»
به نسب نامة اين نسل نگه كن و بخوان سربدار است همه پوروپدر پشت به پشت
لقمه اي گر به دهان مي بري اندازه بگير كه چنين لقمه براي دهنت هست درشت
بر سر بازوي روئيده به سندان بنگر دست خلقيست كه از بهررهايي شده مشت
تسليمِ صدهزار لشكر يا صدسپاه نخواهم شد
كوهم! آهاي طوفانها! من پرّ كاه نخواهم شد
اوجم، ستيغ فلك سايم، من قعر چاه نخواهم شد
گر تيغ تيز فرود آري «فرياد»م! «آه» نخواهم شد
با خود خيال خام چه پختي دريوزه خواه نخواهم شد
رزم رهايي ار جرم است من بيگناه نخواهم شد
بر اين شب لبالب ظلم جز مهروماه نخواهم شد
گو قتلگاه شوم ليكن مردارگاه نخواهم شد
اي راه! سرفرودآور من سربه راه نخواهم شد
بر رگ غيرت اين قافله مگذار انگشت كه: «به تسليم گرا، ورنه تو را خواهم كشت!»
به نسب نامة اين نسل نگه كن و بخوان سربدار است همه پوروپدر پشت به پشت
لقمه اي گر به دهان مي بري اندازه بگير كه چنين لقمه براي دهنت هست درشت
بر سر بازوي روئيده به سندان بنگر دست خلقيست كه از بهررهايي شده مشت