ادوارد ترمادويان مزدور لمپن نظام آخوندي به حق در جائي كه هست لياقت آنجا را دارد.
او در حقيقت به اصل خودش كه همان اصل جانيان و متجاوزين به مردم محروم ايران
است بر گشته ,كساني كه به زندانيان تجاوز مي كنند ادورارد تروادويان هم دقيقا يكي
از آنهاست.
من به عنوان كسي كه از نزديك متاسفانه اين مزدور را مي شنا ختم شاهد كارهاي
اين مزدور بودم. نزديك به چهار سال در يك يگان بوديم .يادم هست اولين بار كه از طريق يكي از دوستانم كه همشهري هم بوديم من را با ادوارد ترمادويان مزدور آشنا كرد .چون در شهرمان آبادان دوستاني از ارامنه داشتم فكر كردم ادوارد هم يكي مثل آنهاست. مردماني خوب و خون گرم و مودب, اما خيلي زود متوجه شدم كه اشتباه كردم ,اتفاقا در همان زمان يكي ديگر از رزمندگان مسيحي ارتش آزاديبخش فيليپ يوسفيه كه بعدها به وسيله همين مزدوران اطلاعاتي و اربابان ادوارد ترمادويان به شهادت رسيد آنجا بود و همين كه ادوارد شروع كرد به حرف زدن فيليپ خيلي زود رفت و به ترمادويان گفت كه:اينجا ارتش آزاديبخش است اردوگاه يا ارتش خميني نيست!
چون اين مزدور لمپن مناسبات پاك مجاهدين را با وزارت اطلاعات اشتباه گرفته بود و از همين رو فيليپ زود از ما جدا شد و تا آنجايي كه يادم هست فيليپ هيچ علاقه اي به اين مزدور نداشت و هميشه سعي مي كرد از ادوارد فاصله بگيرد.
اما چرا من تصميم گرفتم اين مزدور را افشا كنم ؟
اولين دليلش آشنايي كه از نزديك به مدت 4 سال با وي داشتم . من به جرات مي توانم بگويم تا حالا هيچ وقت تو مجاهدين نديده بودم كه اين قدر سازمان از كسي گذشت بكنه و اينقدر بها به خاطر كسي بپردازد كه واقعا كارهائي كه اين مزدور كرده و من شاهد بودم من شرم دارم اينجا بگويم! به لحاظ اخلاقي
فكر مي كنم فاسد ترين شخصي بود كه من ديده بودم. فقط مي شود او را با پاسدارها و متجاوزين مقايسه اش كرد. حالا رژيم جنايتكار آخوندي او را به عنوان افسر ارتش آزاديبخش معرفي مي كند! واقعا كه اينها چقدر به پيسي افتادند كه اين مزدور را كه فقط راننده خودرو ماشينهاي سوخت رساني بود
يك دفعه افسر ارتش آزاديبخش شد!البته رژيم سعي مي كنه كه اگر كسي به مجاهدين يك سلام هم كرده باشد به عنوان عضو كميته مركزي سازمان معرفي كند!
در زندگي نامه اين مزدور در سايت وزارت اطلاعات (ايران ديدبان) در باره اسارتش نوشته بود كه پس از يك نبرد قهر مانانه اسير شد! خيلي خند ه ام گرفت! ادوارد و قهرمانانه مثل جن و بسم الله مي مانند , ولي خيلي جالب است كه وقتي من از او سوال كردم چه جوري اسير شدي؟
گفت: يك دونه تير هم شليك نكردم .قبل از اينكه اسير بشوم به عربي ياد گرفته بودم چه جوري مرگ بر خميني بگويم و چه جوري درود بر صدام! تا عراقي ها محاصره شون كردند ادوارد قهرمان زير پيراهن سفيدش را از تن بيرون مي آورد و تسليم مي شود. تمام اينها را يك روز خودش در مركز 12 در آسايشگاه براي من تعريف كرد و گفت: عراقي ها وقتي ديدند من هيچ گلوله اي از سلاحم شليك نشده بود با من خيلي رفتار خوبي داشتند.
حتي در دوران اسارت هم ”. اين است ادوارد قهرمان وزارت اطلاعات !
اين مزدور 2 سال پيش طي يك تماس تلفني كه با من داشت وقتي از او سوال كردم چه جوري از زندان رژيم آمدي بيرون ؟گفت: فرار كرديم ! يعني همه شماها فرار كرديد؟!
اين مزدوران گويي با دسته كورها طرفند! راستي مزدور چرا سراغ يك نفر يك از دوستان سابقم (م) را مي گرفتيد ؟براي چي آدرس و تلفن اورا مي خواستي ؟ براي وزارت اطلاعات؟
يادت هست يك بار به او گفتي همشهري چه جوابي به تو داد! گفت: من خجالت مي كشم كه يك همشهري مثل شما دارم و نمي دانم چرا سازمان ترا
اينجا نگه داشته؟! ادوارد اين قدر كثيف هستي كه خيلي نمونه هست كه من اينجا بگويم
يادت مي آيد برادر «جليل» صدات كرد و چه كار كثيفي كرده بودي مي خواست اخراجت كند به گريه و زاري افتاده بودي ؟ من شرم دارم بگويم . شماها اينقدر كثيف هستيد كه هيچ كدام از سايتهاي مخالفين رژيم حاضر نيستند چيزي شماها بنويسند, شماها آشغالهايي هستيد كه بعد از سرنگوني رژيم آخوندهادر خاك ايران به پرونده تان رسيدگي مي شود.
درود بر فرمانده مسعود بزرگ شير هميشه بيدار
سلام بر خواهر مريم و اشرفيان قهرمان
قربانعلي مزرعه كار22 جولاي
تعدادی از مأموران بدنام وزارت اطلاعات آخوندی در اروپا
از راست به چپ: علی اكبر راستگو(آلمان) امير موثقی (آلمان) بتول ملكی (سوئيس) علی قشقاوي(آلمان)محمدحسين سبحانی (آلمان).........علی جهانی (آلمان)؛مهرداد ساغرچي(آلمان) و ميلاد آريايی از آلمان
تصاوير ماموران اعزامي وزارت اطلاعات از آلمان به عراق و اشرف و شركت در زمينه سازي كشتار فرزندان آزاديخواه مردم ايران