Dienstag, 28. Februar 2012

.... گفت: ما و مقام ناشناس وزارت خارجة آمريكا با همديگر به عمليات تروريستي رفتيم!

آن مقام ناشناس وزارت خارجة آمريكا را يادتان هست؟ همانكه چند روز پيش گفته بود, مجاهدين و موساد مشتركا آن ” رابرت  اوپنهايمر“ آخوندي  را ترور كردهاند!
طفلي چقدر با دمش گردو مي شكست كه  يك ” چيزي! “  پيدا كرده  كه  برچسب  تروريستي مجاهدين  را يك چند وقت ديگر ” كش “ بدهد!
غافل از آنكه در ايالت ” مهاراشترا“ ي هند, يك نشريهاي پيدا شده به اسم ” مهاراشترا استار“ كه  ناقلا معلوم نيست از”كجا ؟“  به او الهام شده, ترور ديپلمات صهيونيستي در هند, نتيجة عمليات مشترك ” منافقين “ و ” اين دولتهاي غربي و آن كاخ سفيد, يعني دولت متبوع همين آقاي ” مقام ناشناس وزارت خارجة آمريكا“ بوده!( عين كلمات خودش است).

خلاصة مطلب اينكه,  بالاخره حضرتش هم ماركِ تروريستي خورد! و حالا بايد بيايد توي همان ليستِ خودش, كنار دست ما,  در انتظار دادگاه بنشيند, يا تظاهرات كند, يا اعتصاب كند, وكيل بگيرد و ....
البته يك وقت خداي نخواسته فكر نكنيد كه از اين پاپوشي كه براي يك  ” بيگناه!“ دوخته شده, خوشحالم. اتفاقا خيلي هم ناراحتم, هيچ كاري كه نشده باشد, كَمِ كَمش اينكه:
عجالتا جاي ما را توي”  ليست“  تنگ كرده!
به هر حال بنا به سنت ِحسنة ما ” شرقيها“ , بويژه ” ايرانيها“  و  علي الخصوص” اهالي مظلوم نوازِ پايين شهر“  خواستم از هرطريق ممكن به عرضِ آن مقامِ منيعِ ناشناس برسانم كه: زياد ناراحت نباش, به هر حال در زندگي از اين ”چيز! “ ها پيش مي آيد. اما به قول سعدي عليه الرحمه,
بيت:
مرد آنست كه در كشاكش دهر, سنگ زِبْرين آسيا باشد!
علي ايحال براي به جا آوردن همان سنتِ حسنة فوق الذكر, و براي اينكه ثابت كنم از اين اتهام ” ناجوانمردانه“ اي كه به ” بيگناهي“  زده شده, نه تنها خوشحال نيستم, بلكه ناراحت هم هستم, همينجا  اعلام ميكنم:  اينجانب حاضرم سهمِ ” وكيل مدافع“ خودم را با او تقسيم كنم.
ضمنا اضافه كنم :  وكلاي خوبي هم در اين زمينه مي شناسم و ” چم و خم “ كار, و آدرس قسمتهاي مختلف دادگستريها و اتاق كار  قضات مربوطه را  هم اين چند ساله كه توي ليست مباركه بودهام, خوبِ خوب  ياد گرفتهام و ميتوانم حسابي كمكت كنم.
يك”  ناشناس“  از اشرف.