اهمیت نامه در این است که از زبان کسانی است که خود « به شدت نگران ... خطیر بودن شرائط کشور و تهدید منافع و مصالح ملی» هستند و « ادامه شرائط کنونی را خطرناک پیشبینی میکنند».
این نامه( مورخ ۱۰ دی۹۱)در سایت « ملی ـ مذهبی» درج شده و امضا کنندگان آن عبارتاند از : محمد بسته نگار، حبیب الله پیمان، حسین شاه حسینی، احمد صدر حاج سید جوادی، اعظم طالقانی و نظام الدین قهاری.
حتی بدون کندو کاو متن نامه، نفس نامه نگاری «ملی ـ مذهبی»ها به سردمدار رژیم ـ آن هم از نوع سرگشاده! ـ به این معنی است که بوی الرحمن حکومت به مشام همگان رسیده است.
در سال ۱۳۵۶، هنگامی که خمینی از نامه سرگشاده «جمعیت دفاع از حقوق بشر» به ریاست مهندس بازرگان فقید به شاه مطلع شد به آخوندهای پیرو خود نهیب میزد:«امروز یک فرجهپیدا شده. من عرض میکنم بهشما یک فرجه پیدا شده. … الان نویسندههای احزاب دارند مینویسند، امضا میکنند، اشکال میکنند،… شما هم بنویسید… من خوف آن دارم که خدای نخواسته این فرجه از دست برود… خوب ما دیدیم که چندین نفر اشکال کردند… امضا کردند و کسی هم کارشان نداشت»(«صحیفهٌ نور»، ج۱، ص۲۶۶)
تفاوت این دو نامه در این است که نویسندگان نامه سال ۵۶ تا این جا پیش نرفتند که سناریوهای سرنگونی رژیم را برای آن یکی دیکتاتور تشریح کنند.
نویسندگان نامه یاد شده ابتدا خاطرنشان میکنند: «چند هفتهای است که شایعاتی مطرح شده که نمایندگان رهبری با نمایندگان اوباما در حال مذاکره هستند و سعی دارند اختلافات فی مابین ایران و آمریکا را از طریق مذاکره و روشهای دیپلوماتیک حلوفصل کنند».
آنها با مقایسه شرائط کنونی رژیم با وضعیت آمریکا به خامنهای گوشزد میکنند که در موضع تدافع کامل قرار دارد و رو آوردن ضعفآلود به مذاکره، قدم گذاشتن در راهی است که انتهای آن همسرنوشتی با دیکتاتوری سرنگون شده لیبی است.
نویسندگان نامه التماسهای رژیم را به رخ خامنهای میکشند که « آقای احمدینژاد، در مسافرت اخیر به آمریکا، در روالی غیردیپلوماتیک پنج بار تقاضای مذاکره با آمریکا کرده است و یا به قول افرادمطلع، آقای جلیلی در مذاکرات هستهیی استانبول ۱۴ بار از مذاکرهکنندگان ۱+۵ تقاضای لغو تحریمها را نموده».
برای توضیح بیشتر، آنها یک فهرست طولانی از تنگناها و بحرانهای رژیم را برمیشمارند. از جمله:
کاهش ارزش پول ملی و هجوم مردم عادی به خرید ارزهای غربی …
رشد بیکاری و تورم،
گسترش فساد مالی ـ اداری در دستگاه دولتی،
بحران سلامت
گرانی مواد غذایی، …
سیاست خارجی جمهوری اسلامی در بدترین شرایط
متحد استراتژیک آن، سوریه در سراشیبی سقوط …
مشکل جدی و تهدید کننده کشورهای پیشرفته صنعتی جهان با ایران در رابطه با مسألهی هستهیی …
مخالفت علنی و مخفی کشورهای همسایه جنوبی خلیج فارس با ایران که ... بعضیهایشان به آمریکا توصیه میکنند که «سر این مار را بکوبید»!
افغانستان و عراق، بهرغم آن همه مهماننوازی و کمک دریافتی از ایران، با آمریکا قراردادهای استراتژیک درازمدت منعقد میکنند..
روابط بسیار سرد و نامطمئن با کشورهای بزرگ اسلامی مانند عربستان، ترکیه و مصر
قوهی دیپلوماسی در ضعیفترین موقعیت خود …
ناتوانی دیپلوماسی ایران که هنوز نتوانسته رژیم حقوقی دریای خزر را به جایی برساند ه
معرفی ایران، جزء بدترین کشورهای جهان در نقض حقوقبشر
گشوده شدن پروندههای قطور، دههی ۱۳۶۰ به کمک و ارادهی آسیب دیدگان مهاجر به کشورهای غربی،
محکومیت ایران در لاهه در Iran Tribunal با شهادت یکصد نفرآسیب دیده به « جنایت علیه بشریت».
« در چنین شرایطی که بهطور خلاصه گفته شد، طرفین مذاکره کنندگان، قدرت و توان مساوی ندارند. در پشت میز مذاکره، نمایندگان رهبری که مسئول مذاکره باشند؛ مرتباً از طرف نمایندگان اوباما مورد هجوم و حمله غیرمتعارف و متعارف خواهند بود و مرتباً نقاط ضعف ایران را به رخ آنها خواهند کشید و درخواستهای خود را مداوماً بالا خواهند برد و بر آن خواهند افزود».
نویسندگان به یاد میآورند که قذافی نیز تا توانست عقبنشینی کرد: « قذافی، پس از حمله آمریکا به عراق، احساس خطر کرد و در یک روند جامع الاطراف، و دست و دل بازانه در مذاکره با آمریکا مسئولیت بمبگذاری در هواپیمای پان امریکن و سقوط آن در لاکربی و قربانیان بمبگذاری در رستورانی در آلمان و… را پذیرفت و ...»، «قذافی، قوانین بازارآزاد نئولیبرالیسم سرمایهداری آمریکا را پذیرفت».
با این همه « آمریکا سرنگونی او را در دستور کار خود قرار داد». ...« مجموعه شرایط نشان میدهد که هدف اوباما، از مذاکره با ایران، روش مذاکره آمریکا با قذافی است»!
نویسندگان نامه همچنین اعتقاد خود را درباره فراهم شدن شرائط بینالمللیِ سرنگونی رژیم بیان میکنند:« با توجه بهعملکرد آقای احمدینژاد در هفت سال گذشته، تحولات کشورهای عربی، تسلط آمریکا بر افغانستان و عراق، تحولات سوریه در راستای حذف اسد و تحولات هستهیی ایران؛ معضل ایران باید هرچه زودتر برای آمریکا و متحدانش حل شود» به خصوص که « امروز افراد کمی نیستند که با عنوان کردن تصلب ایدئولوژیک حاکمان جمهوری اسلامی و حاکمان آمریکا، امکان حل مسأله از طریق دیپلوماتیک را غیرممکن میدانند».
و سرانجام، سناریوهای محتمل برای براندازی رژیم را ترسیم میکنند:
« تغییر رژیم جمهوری اسلامی با یکی از روشهای زیر یا ترکیبی از آن ها:
۱- شورشهای شهری، همچون شوروی سابق. این کم هزینهترین سناریو، برای آمریکا خواهد بود.
۲- درگیری جنگ داخلی، توسط بخشی از اپوزیسیون ایران که این استعداد را دارد، چیزی شبیه سوریه. جنگی فرسایشی، طولانیمدت و با تخریب زیرساختهای جامعه.
۳- ایجاد یک منطقه «پرواز ممنوع» و استقرار یک اپوزیسیون وابسته به آمریکا و غرب و حمایت نظامی از این اپوزیسیون.
۴- و یا درگیری نظامی مستقیم و گستردهی غرب به رهبری آمریکا بهمنظور نابودی زیرساختها، همچون عراق و لیبی.
الآن نمیتوان پیشبینی کرد که کدام سناریو و یا ترکیبی از این سناریوهاو چگونه پیش خواهد رفت. بستگی به تحولات آینده دارد ولی برای هر کدام از آنها، مدارک و مصادیقی را میتوان شناسایی کرد و شواهد فراوانی را دید».
آقایان پس از این که به خامنهای تفهیم کردند که از هر دری وارد شود، سرنگونی انتظارش را میکشد، برای او و رژیماش این نسخه را پیچیدهاند که
ـ « مذاکره کنونی آمریکا و ایران، شبیه مذاکره قذافی نتیجه خواهد داد و عاقبت آن معلوم است».
ـ «انتقال درگیری با آمریکا و متحدانش به مرزهایی دور از ایران (نیز) موفق نبوده است. آنچه در سوریه و فلسطین و… اتفاق افتاده و میافتد این واقعیت را نشان میدهد»
بنابراین، به گفته آنها، خامنهای باید
ـ یک انتخابات آزاد برگزار کند
ـ غنیسازی اورانیزم را همین حالا متوقف سازد
ـ زندانیان سیاسی را آزاد کند
ـ فعالیت احزاب را آزاد کند
ـ فضای امنیتی نظامی کنونی را به فضای دمکراتیک تبدیل کند.
به عبارت دیگر، به خامنهای توصیه کردهاند که پنج فقره جام زهر را یک جا سر بکشد.
والعاقبه للمتقین