ژان پير بکه شهردار اورسوراواز
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز ايرانی، فرانسوی و از همه جای دنيا که اين جا جمع شده ايد و يا اين که به ما از تلويزيون نگاه می کنيد، اين تعرض ننگين که دو روز پيش رخ داد همراه با اين 6 قربانی، اين 6 شهيد که تصاويرشان در اين جا حضور دارند، و چه تعداد مجروح در کنار آنها، اين به خوبی نشان می دهد که چرا ما از ابتدا در رابطه با انتقال از اشرف به اين کمپ احساس ناراحتی می کرديم، کمپی که به شکل بسيار بد اسم ليبرتی روی آن گذاشته شده است. در شرايط زيستی غيرقابل تحمل، و آنها در مکانی که ظاهراً بايستی تحت حفاظت همه طرفها باشند، يعنی هم دولت عراق، هم سازمان ملل و آمريکاييها، به روی آنها شليک می شود با موشک و خمپاره و اين به خوبی نشان دهنده اين زبان دوگانه است که به آن اشاره کردم. نخير، امنيت به هيچ وجه برای اين 3100 زن و مرد که در ليبرتی سرجمع شده اند فراهم نيست، و من امروز می خواهم به وجدان خلقهای جهان فراخوان بدهم و به مسئوليت بين المللی، در ابتدا مسئوليت سازمان ملل، بايستی که بعضاً سازمان ملل به مسئوليتهايش قيام کند. اشخاصی را منصوب نکند که کارشان را درست انجام نمی دهند. يک نمايندهٴ ملل متحد بايد شخص مستقلی باشد که به هر طرفی نگاه می کند و شرايط زندگی و امنيت زنان و مردان را تضمين می کند، ظاهراً اين در مورد مارتين کوبلر صدق نمی کند. بايستی همچنين به ايالات متحده و پرزيدنت اوباما تعهداتی را که در رابطه با حفاظت اين زنان و مردان دارد، يادآوری کنيم. لذا بايستی پيرامون اين موضوعات کار کنيم، و اين بسيار فوری است. لاکن امروزه، بهترين راه حل چيست؟
بازگشت به اشرف احتمالاً حفاظت بيشتری را تضمين خواهد کرد. اين الزاماً تنها راه حل نيست، يکی از گزينه ها است. دادن استاتوی پناهندگی سياسی بلادرنگ، چرا که شرايط آن فراهم است، يا شايد يک فرمول ديگر. من خودم از همان روز شنبه يک پيام برای رئيس جمهور فرانسه ارسال کردم برای اين که به او گوشزد کنم که فرانسه نيز بايستی نقش خود را در اين همکاری بين المللی ايفا کند، اميدوارم که چنين بشود در اسرع وقت. من شديداً خواهان آن هستم، برای ملت ايران، برای شما خانم رئيس جمهور، برای دوستانمان در اشرف و ليبرتی که هر لحظه به آنها فکر می کنيم. بايستی کاری کنيم که هر کس در سطح خودش، در عرصه بين المللی دست به اقدام بزند. عمل، يک کارزار همبسته برای دموکراسی، برای آزادی و برای امنيت دوستانمان.
با تشکر فراوان
طاهر بومدرا، مسئول پرونده اشرف در سازمان ملل
با تشکر، خانم رئيس جمهور، آقای نخست وزير، خانمها و آقايان
البته، من اين جا هستم که پيامی به ملل متحد در نيويورک بفرستم. آن چيزی که خواهم گفت تنها يک يادآوری به آنها است که آن حادثه يی که در کمپ ليبرتی رخ داد قابل پش بينی بود. ما در اين رابطه هشدار داده بوديم. اما متأسفانه، ملل متحد بسيج شده بود تا واقعيت را پنهان کند.
خانم رئيس جمهور، بگذاريد به شما بگويم که اطلاعيه مطبوعاتی صادره توسط يونامی و کوبلر، حتی در اکتبر 2011، يک پيامی بود که ما به نيويورک فرستاديم تا بگوييم که سازمان مجاهدين از يک دستگاه تبليغاتی بسيار قدرتمندی برخوردار است و ملل متحد بايستی خود را جهت مقابله با اين تبليغات آماده کند و آن را منحرف کند. نماينده ويژه دبيرکل ملل متحد دستور داد تعدادی سناريو تدوين شود و يک اطلاعيه مطبوعاتی پيشنويس برای هر سناريوی محتمل آماده شود. شما اطلاعيه يی را خوانديد که بعد از قتل اشرفيها در کمپ ليبرتی صادر شد، به انفجارهايی در کمپ اشاره شده است. معنی آن چيست؟ انفجارها در کمپ؟ به اين معنی است که احتمالی وجود دارد که خود اشرفی ها باعث اين انفجارها بودند، اين کاملاً غيرقابل قبول است و اتفاقاً جنايت کارانه است.
در اين جا، مايلم به کمپ ليبرتی برگردم و يک سفری به کمپ ليبرتی خواهيم داشت چون تا کنون در مورد گزارشهای ملل متحد صحبت کرده ايم، در مورد شرايط زيستی در کمپ ليبرتی، اما هرگز در مورد برآورد امنيتی کمپ ليبرتی صحبت نکرديم. برآورد امنيتی به طور جدا از شرايط زيستی کمپ ليبرتی صورت گرفت. من اولين نفری بودم که مأموريت به داخل کمپ ليبرتی را هدايت کردم، همراه با کادر امنيتی يونامی و اولين موضوعی که به آن اشاره کرديم خود تی وال ها بودند، برای کسانی که با تی وال آشنا نيستند، آنها ديواره های بسيار مستحکم به شکل يک T بر عکس هستند. اين تی والها به نحوی در اطراف کمپ طراحی شدند تا تردد ساکنان را محدود کنند، بالای تی والها شما دوربينها را داريد، سيمهای خاردار و دوربينها و همچنين دستگاههای شنود. من يک متخصص امنيتی نيستم اما تيم من آنجا بود، متخصصان امنيتی آنجا بودند. آنها گفتند اين به نحوی طراحی شده تا کنترل کند، جمعيت را کنترل کند. کنترل جمعيت يعنی طرحهايی وجود دارد که در آينده عملی خواهند شد و تنها سؤال زمان است. من نمی خواهم بيشتر به اين بپردازم و باز برمی گردم. بگذاريد اظهارات کوبلر به اشرفيها را يادآوری کنم، هنگامی که او گفت من از جانب شما امضاء کردم تا جان شما را نجات دهم، ما به او هشدار داديم که اين کار او نجات جانها نيست. البته، دور ميز رهبری يونامی ما داشتيم در مورد جدا کردن سر از بدنه صحبت می کرديم. نقل مکان، که در واقع نقل مکان نيست بلکه يک جابه جايی اجباری است. هدف واقعی انحلال اشرفيها است. اما نمی توانيد آنها را منحل کنيد، بنابراين بايستی رهبری را از جمعيت کمپ ليبرتی جدا کنيد. اين طرز بيان و سخن ما بود، که بقيه جمعيت هر کدام راه خود را خواهند گرفت و در طبيعت محو خواهند شد. اما رهبری دستگير خواهد شد.
از اين جايگاه من بار ديگر هشدار می دهم که حملات بيشتری خواهد بود. دستگيريهايی خواهد بود، من از اين بابت مطمئن هستم. اما چرا ملل متحد سکوت کرده است؟ اين طرحها وجود دارند، ما می دانيم، ما آنها را آماده کرديم. بنابراين، چرا ملل متحد سکوت کرده است؟ در واقع، افراد زيادی سؤال می کنند، چرا کوبلر آن قدر مشتاق بستن کمپ اشرف و انتقال افراد به کمپ ليبرتی است، بيش از هر کس ديگر، حتی بيشتر از خود عراقيان، چرا؟ بگذاريد به شما بگويم، اين فردی است با يک مأموريت؛ مأموريت اين است که يک رابطه عاشقانه بين يونامی و نخست وزير مالکی است. اين واضح است و تا کنون برای نخست وزير مالکی خوب بوده است، چون او در واقع يونامی را گروگان گرفته است. به نحوی ديگر می گويم، يونامی اجاره شده است و کوبلر دارد اين اجاره را می پردازد. اين خود واقعيت است و ملل متحد در نيويورک دارد اين را تأييد می کند، تنها چيزی که برای آنها اهميت دارد اين است که اين طور ديده شود که سازمان ملل آنجا را پاک نگه داشته است و اين که به يک دولت دموکراتيک و دولتی که به حقوق بشر احترام می گذارد و اکنون، ملل متحد را داريم که به اين دولت کمک می کند. بگذاريد به شما يادآوری کنم آن 36 اشرفی که دستگير شده بودند به طور واقع به يک مرکز بازداشت، يک زندان سری تحت نظر تيپ 56 منتقل شده بودند، اين يک تيپ بدنام و رسوا است که مستقيماً وابسته به نخست وزير است، اين تيپ وابسته به هيچ سپاهی از ارتش نيست، بلکه متعلق به نخست وزير است. تيپ 56. اين مکان، اين مرکز بازداشت، يا زندان مخفی «شرف» نام دارد، نه اشرف، زندان شرف. بار ديگر، اين موضوع به قدری کنايه دار است که چنين زندان سری شرف ناميده باشد.
آن 36 اشرفی در آنجا نگه داشته شده بودند، يعنی تنها با چند متر فاصله از ويلای نماينده ويژه دبيرکل، اما با اين حال نماينده ويژه دبيرکل امروز به کمپ ليبرتی می رود و می گويد من در مکانی زندگی می کنم که درست مشابه شما است. اين مرد در گمراه کردن جامعه بين المللی متوقف نمی شود، او به آنها می گويد من در مکانی مشابه شما با تی وال زندگی می کنم، بگذاريد به شما دقيقاً بگويم که اين مکان چگونه است.
مجتمع ملل متحد در منطقه سبز. خود منطقه سبز يک منطقه بسيار بزرگ امنيتی است، اما ساکنان ملل متحد، نخست سقف را داريد که بسيار مهم هستند چون موشکهايی که از بالا فرود می آيند به طور معمول سقف را سوراخ کرده و منفجر می شوند و ويرانی ايجاد می کنند. سقف مجتمع يونامی غيرقابل نفوذ است، يک متر کيسه شن روی سقف وجود دارد، سپس يک جداره فولادی داريد، سپس يک متر فضای خالی داريد، سپس يک لايه ديگر کيس شن داريد که اين نفوذ هر گونه موشک را غيرممکن می کند. ديوارهای کانتينرهايی که ما در آن سکونت داشتيم، داری ديوارهای کيسه شن به عرض يک متر بودند که از کانتينر حفاظت می کردند. بار ديگر يک موشک RPG نمی تواند از اين ديوارها نفوذ کند. وقتی من می شنوم که نماينده ويژه دبيرکل محل سکونت خود را با کمپ ليبرتی مقايسه می کند، کمپ ليبرتی بنگالهايی دارد که پوستهٴ آنها بسيار نازک است، يک سرباز قوی می تواند با يک دست به آن ضربه بزند و آن را بشکند. اما بدترين موضوع، تراکم بالای جمعيت در نيم کيلومتر مربع است. تراکم بالا آن چنان آنها را آسيب پذير می کند که اگر يک سنگ از بيرون ديوارها به داخل بندازيد، حتماً به نفری آسيب می رسانيد، اين مکان بسيار شلوغ و خيلی متراکم است.
بنابراين، اين مسائل برای ملل متحد مخفی نيستند. اين موارد به نيويورک گزارش شده اند. اما ما به اشرفيها می گوئيم که شما را به جايی می بريم تا جان شما را نجات دهيم. اگر اين نجات جان آنها است، من که مانده ام، و بسيار سخت است که ببينيم ماليات دهندگان آمريکايی، فرانسوی و آلمانی به برقراری چنين سيستمی کمک می کنند تا اشرفيها را آزار داده و چنين قساوتی در اشرف و کمپ ليبرتی مرتکب شوند.
من می خواهم بگويم تا وقتی افراد مسئول پرونده اشرف در حال گمراه کردن جامعه بين المللی هستند و جامعه بين المللی حرف آنها را جدی تلقی می کند، بار ديگر جنايات جدی در کمپ ليبرتی صورت خواهد گرفت. اما چگونه اين را متوقف کنيم؟ برای من بسيار واضح است، تا زمانی که ساختار فعلی يونامی برقرار است، قتل عامهای ديگری خواهد بود، و مخفی کاريهايی خواهد بود. گزارشهای حقوق بشر، و من اين را در برابر کنگره گفتم، اين گزارشها دستکاری شده اند. ما گزارشها را آماده می کرديم با اين هدف که مالکی عصبانی نشود. اين گزارشها قبل از اين که علنی شوند در ژنو و نيويورک بازبينی و اصلاح شده و آنها حرف آخر را می زنند. هر چيزی که ممکن مالکی را عصبانی کند پاک می شود. اين نحوه کارکرد ما در يونامی بود.
من يک نکته ديگر در مورد رسانه ها و پاتک تبليغات مجاهدين خلق اضافه می کنم. دفتر روابط عمومی يونامی اين را وظيفه روزانه خود نمود که به طور روزمره همهٴ اطلاعات منفی گزارش شده عليه اشرفيها که در عراق يا در خارج آن منتشر شده را سر جمع کند و يک گزارش تهيه کرده برای همهٴ مراکز سازمان ملل بفرستد تا ببينند که مطبوعات در مورد اشرفيها چگونه گزارش می دهند. اين يک کار عمدی برای ضربه زدن به اشرفيها است. من نکات مهم زيادی برای گفتن، نه به حضار در اين جا بلکه به نيويورک دارم. می خواهم با اجازهٴ خانم پرزيدنت به صورت خيلی خلاصه مقايسه ای در رابطه با پيدا کردن راه حلها انجام دهم. اين مقايسه ای است بين يک کمپ مشابه در عراق به نام کمپ مخمور. کمپ مخمور جايی است که 11000نفر از اعضای پ ک ک، حزب کارگران کردستان زندگی می کنند، آنها در کمپ مخمور زندگی می کنند، آنها مسلح هستند، آنها يک گروه مسلح هستند که با ترکيه می جنگند. اين گروه به طور آزاد با سلاحهای خود در کمپ راه می روند، هيچ کس مزاحم آنها نمی شود. وقتی سازمان ملل می خواست به آنها رسيدگی کند، کميساريا طی سه ماه همهٴ آنها را ثبت نام کرد و وضعيت آنها را عادی کرده و به آنها مدارک سفر داد، به آنها اين حق را دادند که در عراق تردد کنند، به آنها اين حق را دادند که کارهای انتفاعی انجام دهند، به آنها همچنين مدارک سفر داده شد تا به خارج از عراق سفر کنند تا آنها که می خواهند دنبال تحصيلات بروند يا به عنوان توريست سفر کنند، اين وضعيت کمپ مخمور است. من شخصاً اين موضوع را با کميساريا مطرح کردم و پرسيدم علت اين استاندارد دوگانه چيست؟ ما در اين جا اشرف، جمعيتی را داريم که سالها پيش خلع سلاح شدند، که توسط آمريکا و همچنين عراق تأييد شده است و حالا يک جمعيت مدنی غيرمسلح است. اين جا اما يک گروه مسلح داريم، به طور علنی سلاح حمل می کنند و از حفاظت برخوردار هستند. مخمور هم به عنوان يک کمپ پناهندگی رسمی اعلام می شود. بنابراين، وقتی از اين استاندارد دوگانه سؤال می کردم، هيچ پاسخی به سؤالم دريافت نکردم. من می خواهم بگويم که در مورد اظهاراتم مسئوليت می پذيرم و توپ در زمين نيويورک است. آنها بايستی فوراً يک هيأت تحقيق اعزام که نه تنها در مورد شرايط اين قتل عام تحقيق کند، بلکه همچنين در مورد نحوه اداره اين موضوع توسط يونامی و کوبلر تحقيق کنند. اين يک گزينه است. گزينه دوم، آنها می توانند اين اظهارات من را به عنوان توهين و افترا به ملل متحد تلقی کنند و من را به دادگاه ببرند، سکوت يک راه حل و يک پاسخ به مسأله نيست. من يک شاهد هستم و مسئول اظهاراتم هستم. من را به دادگاه ببريد يا يک هيأت تحقيق اعزام کنيد. اما سکوت غيرقابل قبول است.
خواهران و برادران،
خيلی سخت است که تجربه 3.5 ساله خودم در اشرف را با شما در ميان بگذارم. به همين دليل است که من با سؤالات متعددی مواجه بودم و فکر می کنم که ضروری است امروز آنها را برای شما روشن سازم. و با روشن ساختن آنها برای شما من همچنين دارم پيامی به نفرات در نيويورک می فرستم. اميدوارم که آنها از تجاربی که تا به حال در اشرف و کمپ ليبرتی داشتيم درس بگيرند. می خواهم در مورد وضعيت در کمپ ليبرتی برای شما سخن بگويم تا ببينيم که آيا ادامه حضور آنها در آنجا واقعی و عملی است يا نه؟ و اين که راه حلهای ديگر چيست. همان طور که می بينيد اين دايره قرمز کمپ ليبرتی است. اين ورودی اصلی به کمپ ليبرتی است که دو بی.ام.پی (زرهيهای روسی) در آنجا مستقر هستند.
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز ايرانی، فرانسوی و از همه جای دنيا که اين جا جمع شده ايد و يا اين که به ما از تلويزيون نگاه می کنيد، اين تعرض ننگين که دو روز پيش رخ داد همراه با اين 6 قربانی، اين 6 شهيد که تصاويرشان در اين جا حضور دارند، و چه تعداد مجروح در کنار آنها، اين به خوبی نشان می دهد که چرا ما از ابتدا در رابطه با انتقال از اشرف به اين کمپ احساس ناراحتی می کرديم، کمپی که به شکل بسيار بد اسم ليبرتی روی آن گذاشته شده است. در شرايط زيستی غيرقابل تحمل، و آنها در مکانی که ظاهراً بايستی تحت حفاظت همه طرفها باشند، يعنی هم دولت عراق، هم سازمان ملل و آمريکاييها، به روی آنها شليک می شود با موشک و خمپاره و اين به خوبی نشان دهنده اين زبان دوگانه است که به آن اشاره کردم. نخير، امنيت به هيچ وجه برای اين 3100 زن و مرد که در ليبرتی سرجمع شده اند فراهم نيست، و من امروز می خواهم به وجدان خلقهای جهان فراخوان بدهم و به مسئوليت بين المللی، در ابتدا مسئوليت سازمان ملل، بايستی که بعضاً سازمان ملل به مسئوليتهايش قيام کند. اشخاصی را منصوب نکند که کارشان را درست انجام نمی دهند. يک نمايندهٴ ملل متحد بايد شخص مستقلی باشد که به هر طرفی نگاه می کند و شرايط زندگی و امنيت زنان و مردان را تضمين می کند، ظاهراً اين در مورد مارتين کوبلر صدق نمی کند. بايستی همچنين به ايالات متحده و پرزيدنت اوباما تعهداتی را که در رابطه با حفاظت اين زنان و مردان دارد، يادآوری کنيم. لذا بايستی پيرامون اين موضوعات کار کنيم، و اين بسيار فوری است. لاکن امروزه، بهترين راه حل چيست؟
بازگشت به اشرف احتمالاً حفاظت بيشتری را تضمين خواهد کرد. اين الزاماً تنها راه حل نيست، يکی از گزينه ها است. دادن استاتوی پناهندگی سياسی بلادرنگ، چرا که شرايط آن فراهم است، يا شايد يک فرمول ديگر. من خودم از همان روز شنبه يک پيام برای رئيس جمهور فرانسه ارسال کردم برای اين که به او گوشزد کنم که فرانسه نيز بايستی نقش خود را در اين همکاری بين المللی ايفا کند، اميدوارم که چنين بشود در اسرع وقت. من شديداً خواهان آن هستم، برای ملت ايران، برای شما خانم رئيس جمهور، برای دوستانمان در اشرف و ليبرتی که هر لحظه به آنها فکر می کنيم. بايستی کاری کنيم که هر کس در سطح خودش، در عرصه بين المللی دست به اقدام بزند. عمل، يک کارزار همبسته برای دموکراسی، برای آزادی و برای امنيت دوستانمان.
با تشکر فراوان
طاهر بومدرا، مسئول پرونده اشرف در سازمان ملل
با تشکر، خانم رئيس جمهور، آقای نخست وزير، خانمها و آقايان
البته، من اين جا هستم که پيامی به ملل متحد در نيويورک بفرستم. آن چيزی که خواهم گفت تنها يک يادآوری به آنها است که آن حادثه يی که در کمپ ليبرتی رخ داد قابل پش بينی بود. ما در اين رابطه هشدار داده بوديم. اما متأسفانه، ملل متحد بسيج شده بود تا واقعيت را پنهان کند.
خانم رئيس جمهور، بگذاريد به شما بگويم که اطلاعيه مطبوعاتی صادره توسط يونامی و کوبلر، حتی در اکتبر 2011، يک پيامی بود که ما به نيويورک فرستاديم تا بگوييم که سازمان مجاهدين از يک دستگاه تبليغاتی بسيار قدرتمندی برخوردار است و ملل متحد بايستی خود را جهت مقابله با اين تبليغات آماده کند و آن را منحرف کند. نماينده ويژه دبيرکل ملل متحد دستور داد تعدادی سناريو تدوين شود و يک اطلاعيه مطبوعاتی پيشنويس برای هر سناريوی محتمل آماده شود. شما اطلاعيه يی را خوانديد که بعد از قتل اشرفيها در کمپ ليبرتی صادر شد، به انفجارهايی در کمپ اشاره شده است. معنی آن چيست؟ انفجارها در کمپ؟ به اين معنی است که احتمالی وجود دارد که خود اشرفی ها باعث اين انفجارها بودند، اين کاملاً غيرقابل قبول است و اتفاقاً جنايت کارانه است.
در اين جا، مايلم به کمپ ليبرتی برگردم و يک سفری به کمپ ليبرتی خواهيم داشت چون تا کنون در مورد گزارشهای ملل متحد صحبت کرده ايم، در مورد شرايط زيستی در کمپ ليبرتی، اما هرگز در مورد برآورد امنيتی کمپ ليبرتی صحبت نکرديم. برآورد امنيتی به طور جدا از شرايط زيستی کمپ ليبرتی صورت گرفت. من اولين نفری بودم که مأموريت به داخل کمپ ليبرتی را هدايت کردم، همراه با کادر امنيتی يونامی و اولين موضوعی که به آن اشاره کرديم خود تی وال ها بودند، برای کسانی که با تی وال آشنا نيستند، آنها ديواره های بسيار مستحکم به شکل يک T بر عکس هستند. اين تی والها به نحوی در اطراف کمپ طراحی شدند تا تردد ساکنان را محدود کنند، بالای تی والها شما دوربينها را داريد، سيمهای خاردار و دوربينها و همچنين دستگاههای شنود. من يک متخصص امنيتی نيستم اما تيم من آنجا بود، متخصصان امنيتی آنجا بودند. آنها گفتند اين به نحوی طراحی شده تا کنترل کند، جمعيت را کنترل کند. کنترل جمعيت يعنی طرحهايی وجود دارد که در آينده عملی خواهند شد و تنها سؤال زمان است. من نمی خواهم بيشتر به اين بپردازم و باز برمی گردم. بگذاريد اظهارات کوبلر به اشرفيها را يادآوری کنم، هنگامی که او گفت من از جانب شما امضاء کردم تا جان شما را نجات دهم، ما به او هشدار داديم که اين کار او نجات جانها نيست. البته، دور ميز رهبری يونامی ما داشتيم در مورد جدا کردن سر از بدنه صحبت می کرديم. نقل مکان، که در واقع نقل مکان نيست بلکه يک جابه جايی اجباری است. هدف واقعی انحلال اشرفيها است. اما نمی توانيد آنها را منحل کنيد، بنابراين بايستی رهبری را از جمعيت کمپ ليبرتی جدا کنيد. اين طرز بيان و سخن ما بود، که بقيه جمعيت هر کدام راه خود را خواهند گرفت و در طبيعت محو خواهند شد. اما رهبری دستگير خواهد شد.
از اين جايگاه من بار ديگر هشدار می دهم که حملات بيشتری خواهد بود. دستگيريهايی خواهد بود، من از اين بابت مطمئن هستم. اما چرا ملل متحد سکوت کرده است؟ اين طرحها وجود دارند، ما می دانيم، ما آنها را آماده کرديم. بنابراين، چرا ملل متحد سکوت کرده است؟ در واقع، افراد زيادی سؤال می کنند، چرا کوبلر آن قدر مشتاق بستن کمپ اشرف و انتقال افراد به کمپ ليبرتی است، بيش از هر کس ديگر، حتی بيشتر از خود عراقيان، چرا؟ بگذاريد به شما بگويم، اين فردی است با يک مأموريت؛ مأموريت اين است که يک رابطه عاشقانه بين يونامی و نخست وزير مالکی است. اين واضح است و تا کنون برای نخست وزير مالکی خوب بوده است، چون او در واقع يونامی را گروگان گرفته است. به نحوی ديگر می گويم، يونامی اجاره شده است و کوبلر دارد اين اجاره را می پردازد. اين خود واقعيت است و ملل متحد در نيويورک دارد اين را تأييد می کند، تنها چيزی که برای آنها اهميت دارد اين است که اين طور ديده شود که سازمان ملل آنجا را پاک نگه داشته است و اين که به يک دولت دموکراتيک و دولتی که به حقوق بشر احترام می گذارد و اکنون، ملل متحد را داريم که به اين دولت کمک می کند. بگذاريد به شما يادآوری کنم آن 36 اشرفی که دستگير شده بودند به طور واقع به يک مرکز بازداشت، يک زندان سری تحت نظر تيپ 56 منتقل شده بودند، اين يک تيپ بدنام و رسوا است که مستقيماً وابسته به نخست وزير است، اين تيپ وابسته به هيچ سپاهی از ارتش نيست، بلکه متعلق به نخست وزير است. تيپ 56. اين مکان، اين مرکز بازداشت، يا زندان مخفی «شرف» نام دارد، نه اشرف، زندان شرف. بار ديگر، اين موضوع به قدری کنايه دار است که چنين زندان سری شرف ناميده باشد.
آن 36 اشرفی در آنجا نگه داشته شده بودند، يعنی تنها با چند متر فاصله از ويلای نماينده ويژه دبيرکل، اما با اين حال نماينده ويژه دبيرکل امروز به کمپ ليبرتی می رود و می گويد من در مکانی زندگی می کنم که درست مشابه شما است. اين مرد در گمراه کردن جامعه بين المللی متوقف نمی شود، او به آنها می گويد من در مکانی مشابه شما با تی وال زندگی می کنم، بگذاريد به شما دقيقاً بگويم که اين مکان چگونه است.
مجتمع ملل متحد در منطقه سبز. خود منطقه سبز يک منطقه بسيار بزرگ امنيتی است، اما ساکنان ملل متحد، نخست سقف را داريد که بسيار مهم هستند چون موشکهايی که از بالا فرود می آيند به طور معمول سقف را سوراخ کرده و منفجر می شوند و ويرانی ايجاد می کنند. سقف مجتمع يونامی غيرقابل نفوذ است، يک متر کيسه شن روی سقف وجود دارد، سپس يک جداره فولادی داريد، سپس يک متر فضای خالی داريد، سپس يک لايه ديگر کيس شن داريد که اين نفوذ هر گونه موشک را غيرممکن می کند. ديوارهای کانتينرهايی که ما در آن سکونت داشتيم، داری ديوارهای کيسه شن به عرض يک متر بودند که از کانتينر حفاظت می کردند. بار ديگر يک موشک RPG نمی تواند از اين ديوارها نفوذ کند. وقتی من می شنوم که نماينده ويژه دبيرکل محل سکونت خود را با کمپ ليبرتی مقايسه می کند، کمپ ليبرتی بنگالهايی دارد که پوستهٴ آنها بسيار نازک است، يک سرباز قوی می تواند با يک دست به آن ضربه بزند و آن را بشکند. اما بدترين موضوع، تراکم بالای جمعيت در نيم کيلومتر مربع است. تراکم بالا آن چنان آنها را آسيب پذير می کند که اگر يک سنگ از بيرون ديوارها به داخل بندازيد، حتماً به نفری آسيب می رسانيد، اين مکان بسيار شلوغ و خيلی متراکم است.
بنابراين، اين مسائل برای ملل متحد مخفی نيستند. اين موارد به نيويورک گزارش شده اند. اما ما به اشرفيها می گوئيم که شما را به جايی می بريم تا جان شما را نجات دهيم. اگر اين نجات جان آنها است، من که مانده ام، و بسيار سخت است که ببينيم ماليات دهندگان آمريکايی، فرانسوی و آلمانی به برقراری چنين سيستمی کمک می کنند تا اشرفيها را آزار داده و چنين قساوتی در اشرف و کمپ ليبرتی مرتکب شوند.
من می خواهم بگويم تا وقتی افراد مسئول پرونده اشرف در حال گمراه کردن جامعه بين المللی هستند و جامعه بين المللی حرف آنها را جدی تلقی می کند، بار ديگر جنايات جدی در کمپ ليبرتی صورت خواهد گرفت. اما چگونه اين را متوقف کنيم؟ برای من بسيار واضح است، تا زمانی که ساختار فعلی يونامی برقرار است، قتل عامهای ديگری خواهد بود، و مخفی کاريهايی خواهد بود. گزارشهای حقوق بشر، و من اين را در برابر کنگره گفتم، اين گزارشها دستکاری شده اند. ما گزارشها را آماده می کرديم با اين هدف که مالکی عصبانی نشود. اين گزارشها قبل از اين که علنی شوند در ژنو و نيويورک بازبينی و اصلاح شده و آنها حرف آخر را می زنند. هر چيزی که ممکن مالکی را عصبانی کند پاک می شود. اين نحوه کارکرد ما در يونامی بود.
من يک نکته ديگر در مورد رسانه ها و پاتک تبليغات مجاهدين خلق اضافه می کنم. دفتر روابط عمومی يونامی اين را وظيفه روزانه خود نمود که به طور روزمره همهٴ اطلاعات منفی گزارش شده عليه اشرفيها که در عراق يا در خارج آن منتشر شده را سر جمع کند و يک گزارش تهيه کرده برای همهٴ مراکز سازمان ملل بفرستد تا ببينند که مطبوعات در مورد اشرفيها چگونه گزارش می دهند. اين يک کار عمدی برای ضربه زدن به اشرفيها است. من نکات مهم زيادی برای گفتن، نه به حضار در اين جا بلکه به نيويورک دارم. می خواهم با اجازهٴ خانم پرزيدنت به صورت خيلی خلاصه مقايسه ای در رابطه با پيدا کردن راه حلها انجام دهم. اين مقايسه ای است بين يک کمپ مشابه در عراق به نام کمپ مخمور. کمپ مخمور جايی است که 11000نفر از اعضای پ ک ک، حزب کارگران کردستان زندگی می کنند، آنها در کمپ مخمور زندگی می کنند، آنها مسلح هستند، آنها يک گروه مسلح هستند که با ترکيه می جنگند. اين گروه به طور آزاد با سلاحهای خود در کمپ راه می روند، هيچ کس مزاحم آنها نمی شود. وقتی سازمان ملل می خواست به آنها رسيدگی کند، کميساريا طی سه ماه همهٴ آنها را ثبت نام کرد و وضعيت آنها را عادی کرده و به آنها مدارک سفر داد، به آنها اين حق را دادند که در عراق تردد کنند، به آنها اين حق را دادند که کارهای انتفاعی انجام دهند، به آنها همچنين مدارک سفر داده شد تا به خارج از عراق سفر کنند تا آنها که می خواهند دنبال تحصيلات بروند يا به عنوان توريست سفر کنند، اين وضعيت کمپ مخمور است. من شخصاً اين موضوع را با کميساريا مطرح کردم و پرسيدم علت اين استاندارد دوگانه چيست؟ ما در اين جا اشرف، جمعيتی را داريم که سالها پيش خلع سلاح شدند، که توسط آمريکا و همچنين عراق تأييد شده است و حالا يک جمعيت مدنی غيرمسلح است. اين جا اما يک گروه مسلح داريم، به طور علنی سلاح حمل می کنند و از حفاظت برخوردار هستند. مخمور هم به عنوان يک کمپ پناهندگی رسمی اعلام می شود. بنابراين، وقتی از اين استاندارد دوگانه سؤال می کردم، هيچ پاسخی به سؤالم دريافت نکردم. من می خواهم بگويم که در مورد اظهاراتم مسئوليت می پذيرم و توپ در زمين نيويورک است. آنها بايستی فوراً يک هيأت تحقيق اعزام که نه تنها در مورد شرايط اين قتل عام تحقيق کند، بلکه همچنين در مورد نحوه اداره اين موضوع توسط يونامی و کوبلر تحقيق کنند. اين يک گزينه است. گزينه دوم، آنها می توانند اين اظهارات من را به عنوان توهين و افترا به ملل متحد تلقی کنند و من را به دادگاه ببرند، سکوت يک راه حل و يک پاسخ به مسأله نيست. من يک شاهد هستم و مسئول اظهاراتم هستم. من را به دادگاه ببريد يا يک هيأت تحقيق اعزام کنيد. اما سکوت غيرقابل قبول است.
خواهران و برادران،
خيلی سخت است که تجربه 3.5 ساله خودم در اشرف را با شما در ميان بگذارم. به همين دليل است که من با سؤالات متعددی مواجه بودم و فکر می کنم که ضروری است امروز آنها را برای شما روشن سازم. و با روشن ساختن آنها برای شما من همچنين دارم پيامی به نفرات در نيويورک می فرستم. اميدوارم که آنها از تجاربی که تا به حال در اشرف و کمپ ليبرتی داشتيم درس بگيرند. می خواهم در مورد وضعيت در کمپ ليبرتی برای شما سخن بگويم تا ببينيم که آيا ادامه حضور آنها در آنجا واقعی و عملی است يا نه؟ و اين که راه حلهای ديگر چيست. همان طور که می بينيد اين دايره قرمز کمپ ليبرتی است. اين ورودی اصلی به کمپ ليبرتی است که دو بی.ام.پی (زرهيهای روسی) در آنجا مستقر هستند.
اين
جا محل هاليبرتون (KBR) است که قرار بود در ادامه کمپ ليبرتی باشد اما در
نهايت عراقيها از اتصال آن به کمپ ليبرتی امتناع کردند. اين محل کاخ سفيد
نام دارد. کاخ سفيد محلی است که کميساريای عالی پناهندگان با اشرفيها را در
آن مصاحبه ها انجام می دهد. در اين پايين مقر نيروهای واکنش سريع وجود
دارد، درست در همين نقطه. بنابراين وقتی که به آن طرف کاخ سفيد می رويم در
سمت چپمان مقر نيروهای واکنش سريع را می بينيم و پشت آن آکادمی نيروهای
پليس است و تمام منطقه از امنيت بالايی برخوردار است. برای توضيح بايد
بگويم که هيچ امکانی وجود ندارد که حتی سازمان ملل با خود يک سوزن داخل کمپ
ليبرتی ببرد و نمايان نشود. همان طور که می بينيد کل اين مجموعه نسبت به
حملات بسيار آسيب پذير است، به خصوص که همان طور که می دانيد نيروهای پليس و
ارتش عراق يکدست نيستند، شرايط پيچيده ای در درون نيروهای پليس و ارتش
وجود دارد، دفتر نخست وزيری طرحهايی دارد، و آنها از واژه ”به هر وسيله
ممکن“ استفاده می کنند، که اين افراد بايد از کشور خارج شوند. حالا ببينيد
وضعيت امنيتی به چه صورت است وقتی که هيچ راه خروجی برای اين افراد وجود
ندارد اما اين مجموعه در برابر حملات بسيار آسيب پذير است. حملات از همه
جهات، بسيار ساده است که از اين نقطه خمپاره شليک شود، وقتی که خمپاره ای
در درون کمپ منفجر می شود، شما می توانيد مشاهده کنيد که چقدر اين محل
فشرده است، وقتی که خمپاره منفجر می شود، افراد هيچ گونه پناهگاهی ندارند.
بايد يادآوری کنم که در مقر يونامی تعدادی پناهگاه وجود دارد و به محض اين
که اتفاقی می افتد افراد به داخل اين پناهگاهها می روند و بلافاصله پوشش
اتخاذ می کنند، در چنين محلی هيچ جايی برای پوشش گرفتن وجود ندارد،
ساختمانها و بنگالها، ديواره های نازکی دارند، بنابراين پناهگاه نيستند.
جای ديگری هم برای پناه گرفتن وجود ندارد، بنابراين هر حمله خسارات جدی
ببار خواهد آورد. اما آيا ما خواهيم گفت که اين مکان به عنوان يک مکان راحت
برای نگهداری اين افراد خواهد بود؟ در زبان فرانسوی ما می گوييم: اين به
اصطلاح موقتی است که طول می کشد و طول خواهد کشيد. اين وضعيت ادامه دار
خواهد بود، چرا که من قبل از جابه جايی شروع به بررسی کردم که ما چند نفر
را می توانيم از عراق خارج کنيم، من اين بررسی را رو در رو با تصميم
گيرندگان سفارتها در بغداد انجام دادم. من از هر سفارت در بغداد با ليستی
در دست سؤال کردم که شما چند نفر را می توانيد قبول کنيد و من می توانم به
شما آمار دهم: ايالات متحده آمريکا، من حاضر به پذيرش بيش از 6نفر نيستم،
دو تن از آنها تا کنون رفته اند. بنابراين 4نفر باقی می مانند که ممکن است
برده شوند، به شرط اين که در فرودگاه امضاء دهند که به محض ورودشان به
آمريکا دستگير خواهند شد. در آخرين نوبت اين شرايطی بود که وجود داشت. وقتی
آنها را به فرودگاه برديم به آنها سندهايی را دادند که امضاء کنند که به
محض رسيدن دستگير خواهند شد، و مرد جوان حاضر نبود آن را امضاء کند،
بنابراين وی را به اشرف بازگرداندند. فرقی بين جمعيتی که تابعيت يک کشور
ثالث را دارا هستند و کسانی که ما در سازمان ملل به آنها وابستگی به کشور
ثالث می گوييم، وجود دارد. وابستگی به اين معنی است که در زمان معينی آنها
در آنجا زندگی می کردند و يا دارای وضعيت پناهندگی منقضی و غيره دارند. ما
حدود 900نفر با چنين وضعيتی داريم و من با ديپلوماتها در بغداد رو برو می
شدم و به آنها می گفتم که آيا اين افراد واجد بازاسکان شدن هستند يا نه.
حتی يک سفارت حاضر نيست حتی يک نفر از کسانی که ما به آنها افراد دارای
وابستگی می گوييم را قبول کند. بنابراين با کمی بزرگ نمايی، اگر آمار و
ارقام را کنار هم بگذاريم، بجزء چند نفری که دارای تابعيت هستند، هيچ
بازاسکان به کشور ثالثی وجود نخواهد داشت و اکثر اين نفراتی که دارای
تابعيت هستند تابه حال رفته اند. بنابراين ما با وضعيتی مواجه هستيم که همه
در سفارتها در بغداد فکر می کنند و آرزوهايی در سر می پرورانند که حتماً
راه حلی خواهد بود، اما هيچ کس حاضر نيست برای چنين راه حل موثری قيمت دهد.
وقتی که من از سوئديها سؤال کردم که چند نفر را می توانيد به سوئد ببريد؟
گفتند صفر. هلنديها چند نفر؟ صفر. آلمانيها؟ ما می دانيم که تقريباً 400نفر
دارای وابستگی به آلمان داريم، و حتی خود آقای کوبلر اذعان کردن که آنها
از وی بهتر آلمانی صحبت می کنند، اما آلمان، سفارتش و خود سفيرش به من گفت
که آلمان آماده قبول کردن هيچ کس بجزء 12 مورد نيست و آنها هم قرار نيست به
آلمان برده شوند بلکه بررسی خواهند شد، و من به وی گفتم که يعنی چی که
بررسی شوند آنها دارای تابعيت هستند؟ آنها گفتند نه، نه، نه مشکلاتی در
رابطه با قوانين مهاجرت وجود دارد و هر تصميمی که اتخاذ شود از طريق پروسه
قضايی خواهد بود. فرانسه، فرانسه آماده پذيرش حتی يک اشرفی نيست، اين سفارت
فرانسه است، من با آنها تماس گرفتم، با آنها نشستم و موضوع را به تفصيل با
آنها در ميان گذاشتم. آنها آماده پذيرش حتی يک مورد هم نيستند، ديگر کی؟
انگليس، آنها ادعا کردند که بدون در نظر گرفتن افراد دارای تابعيت، 52 کيس
افراد دارای وابستگی وجود دارد، اما انگليس آماده قبول کردن هيچ يک از آنان
نيست. بنابراين راه حل چيست؟ عراقی ها می گويند که ما به هر طريق ممکن
آنها را اخراج خواهيم کرد و شما عواقب آن را می بينيد.
ما بايد آنها را جدی بگيريم، آنها به هر چيزی دست خواهند زد. به چه معنی؟ کشتارهای بيشتری خواهد بود و چرا اين طور است؟ دولت عراق تلاش خواهد کرد که جامعه بين المللی را وادار کند که اين افراد را بپذيرد. جامعه بين المللی می گويد که نه اين کار نخواهيم کرد. عراقی ها دوباره ضربه خواهند زد، دوباره کشتار خواهند کرد تا جامعه بين المللی را وادار به انجام کاری کنند و هيچ کس حاضر نيست کاری بکند، و کشوری که در برابر اشرفی ها اولين مسئوليت را دارد، کشوری است که به آنها استاتوی افراد حفاظت شده تحت کنوانسيون چهارم ژنو را داد که ايالات متحده است. آيا ايالات متحده آماده است که الگويی شود و اين افراد را بپذيرد؟ نه حاضر نيست. بنابراين راه حل چيست؟ آيا آنها را در کمپ ليبرتی نگه خواهيم داشت تا در معرض خطرات واقعی باشند؟ راه حلهای ديگر در عراق چيست؟ راه حل کمپ اشرف است. در اشرف پناهگاه وجود دارد، تراکم جمعيت در کمپ اشرف کمتر است. 36 کيلومتر مربع قابل مقايسه با نيم کيلومتر مربع نيست. بازگشت به اشرف در حالی که به دنبال راه حلی هستيم، برای سلامت و امنيت افراد است، بايد به اين افراد مکان امنی بدهيم. به اثبات رسيده که کمپ ليبرتی مکان امنی نيست بلکه قتل گاه است. مکان امن بازگشت به اشرف است. در اين رابطه مشکلاتی وجود دارد، مالکی هرگز حاضر نيست که اين را بپذيرد. اما وی همچنين در دسامبر سال پيش گفته بود که ما کمپ را خواهيم بست، اما تحت فشار بين المللی نظر خود را عوض کرد و زمان را تمديد کرد؛ بنابراين فشار نتيجه می دهد و اگر ما فشار بيشتری بگذاريم، امکان بازگشت به اشرف به عنوان يک مکان امن، وجود دارد. اين يک ضرورت است برای اين که جان افراد را نجات دهيم. کمپ ليبرتی مکان امنی نيست و ساکنان را در معرض خطرات جدی قرار می دهد، اين هم گواه آن. ما بايد اين پيام را به جامعه بين المللی، به سازمان ملل و به ايالات متحده برسانيم که تا زمانی که جامعه بين المللی به دنبال يک راه حل پايدار است، اين افراد بايد به مکان امنی باز باز گردانده شوند. من از شما متشکرم.
استاندار ايوبونه
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز
ابتدا می خواستم از شجاعت آقای طاهر بومدرا که چند ماه است با او آشنا شدم قدردانی کنم و او هنوز مرحله سرپيچی و نافرمانی را از سر نگذرانده بود و اين احساس می شد که به زودی خواهد شد. من با اشتياق زياد به او درود می فرستم
واقعه يی که رخ داد، به طور واضح يک جنايت است و من با نهايت احترام در برابر شهدا و مجروحان که هم چنان رنج می برند سر فرود می آورم ولی فکر می کنم اين يک نوع افتخار است. شما گفتيد خانم رئيس جمهور اين سبب افتخار است به دليل اين که اين تجسم و رسميت شناختن توسط رژيم پيشرفتهای بی امان مقاومت ايران است. اين ديو است که دست و پا می زند و آخرين نفس های اين جانور است. بله واضح است که دردناک است ولی من فکر می کنم که برای شما يک علت افتخار است به دليل اين که با هر شهيد که به زمين می افتد، هر شهيدی که مجروح می شود، هزاران نفر يا دهها هزار ايرانی هستند که بلند می شوند، بلند می شوند برای برافراشتن پرچم آزادی. اين شهيدان مانند دانه هايی می مانند که که مزارع بزرگ آزادی را باور می کنند. من اين را نمی گويم که نشان دهم از شهادت آنها دلشاد هستم، فکر می کنم که اگر کسی بميرد و اين مرگ معنی داشته باشد، همين مرگها هستند.
من فکر می کنم بايد اين واقعه را تابع دو پارامتر تعريف کرد. ابتدا شکستن يک قرارداد است. دوست من ژيل پاروئل حتماً که خوشش خواهد آمد به دليل اين که او حقوقدان است و شايد که در اين رابطه صحبت خواهد کرد. يک قراردادی وجود داشت که از يک طرف توسط مقامات آمريکايی و سازمان مجاهدين بسته شده بود، و يک سری دوم قرارداد وجود داشت که بين دولت عراق و سازمان ملل برای انتقال سه هزار و چند ساکن اشرف به ليبرتی که به آنها اشرفی می گوييم. خانم شما در قلب گفتگوها بوديد، شما در اين رابطه صحبت کرديد، شما از مواضع خودتان دفاع کرديد، و شما امتيازات خيلی بزرگی داديد. صادقانه بگويم، اين جا هستيم که صادقانه صحبت کنيم، من حتی فکر می کردم که شما کمی زياده روی کرديد. فکر می کنم به خودتان هم گفتم. من فکر کردم که امتيازاتی که شما داديد، نه اين که فراتر از نياز بود. به دليل اين که در اين روند خالی کردن اشرف احترامی به آنها گذاشته نمی شد، شما حق اين را داشتيد که بخواهيد که به خواسته های قبلی عمل شود. ولی شما در خيلی از اين امتيازات، فريب داده شديد. ولی وقتی يک فرد امين در برابر يک شخص متقلب قرار می گيرد، هميشه آن نادرست است که برنده می شود. امتيازات متقلب ناچيز هستند. امتيازات فرد درست کار او را بيشتر متعهد می کند و وزن آن خيلی سنگين تر است، و همه اين شرايطی بود که شما روی ميز گذاشتيد. شرايط درست مانند مالکيت اموال اشرفی ها، شرايط بهداشتی. آنها سر مساحت کمپ شما را فريب دادند. قراردادی که بين ارتش آمريکا، بايد بگم که خوشبختانه ارتش آمريکا آنجا بود چون اگر فقط سياستمداران آمريکايی بودند، خيلی بدتر می شد، به دليل اين که آنها آماده فروختن روح خود به شيطان هستند. اين قراردادها اصلاً مورد احترام قرار نگرفت و کسی که قرارداد را نقض کرد، دولت عراق بود و آيا اين صلاحيت را دارد که هنوز به او گفته شود ”دولت“ ؟
من فکر می کنم که يک مسأله جدی روی ميز است و آقای بومدرا گفت. نمايندگان سازمان ملل که مسئوليت نظارت بر اين شرايط بازداشتی را دارند، وظيفه خود را انجام ندادند. آنها مأموريت خود را انجام ندادند. پس جنبه اول جنبه قراردادی است که زير آب آن زده شد.
جنبه دوم مزاحمت نظم عمومی است. اين هم يک مفهوم حقوقی است. دوستم ژيل پاروئل می تواند در اين رابطه نظر بدهد. می گويد که نه، ولی اين جنبه خيلی مهم است. به دليل اين که ما تحت مسئوليت سازمان ملل هستيم. به طور کامل تحت مسئوليت سازمان ملل و اين ديگر مسئوليت آمريکاييها نيست، تحت مسئوليت سازمان ملل يک جمعيتی وجود دارد و زندگی می کند. من از کمپهای پناهندگی فلسطينی در لبنان بازديد کردم. نمی گويم که شرايط زندگی آنجا بهشت است ولی مناسب هستند. يک انباشت جمعيت وجود دارد ولی مردم رفت و آمد آزاد دارند و به درمان دسترسی دارند و مشکلی وجود ندارد.
دولت ايتاليا اولين دولتی بود که وارد عمل شد و به صورت مثبت وارد عمل شد و بايد از دوستان ايتاليايی تقدير کرد، و امروز بريف روزانه دوشنبه وزارت خارجه فرانسه بود. ما شاهد عکس العمل دولت فرانسه بوديم من از روی آن می خوانم. فرانسه حمله شنبه گذشته عليه کمپ ايرانيها را قوياً محکوم می کند. ما از طرح سازمان ملل جهت انتقال به کشور ثالث ساکنان اين کمپ حمايت می کنيم. اين طرح در دست اجراست و ما آماده شرکت در آن هستيم در همکاری با کميساريای عالی پناهندگان. من می گويم که اين يک جواب ضعيف است. محکوم کردن درست است ولی آنها به خوبی می دانند که راه حل انتقال ساکنان ليبرتی به کشورهای ثالث که کسی نمی داند چه کشوری است، يک راه حل نيست. تنها راه حل، و من اين را با کلمات سنجيده می گويم، دو راه حل وجود ندارد. چند تن از دوستان سخنران چند راه حل را ذکر کردند. من فقط يک راه حل را بيان می کنم و آن بازگشت به اشرف است. اين واضح است که به خاطر يکسری دلايل، که قبل از هر چيز دلايل امنيتی است، دلايل نظامی، دلايل بهداشتی، دلايل احترام به حقوق بشر، به سر بردن در ليبرتی بايد سريعاً متوقف شود. اين واضح است که هيچ تأسيسات ديگری وجود ندارد که بتواند پذيرای ساکنان ليبرتی بيشتری شود. يک مشروعيتی هم در کار است. اين نتها يک بازگشت به سر منشأ نيست. من يادآوری می کنم که اشرف دهها سال است که وجود دارد. تأسيسات اشرف توسط خود مقاومت ايران هم ساخته و هم پرداخته شده است، اين کار خود افراد اشرف است. اين يک بهشت روی زمين نيست ولی شرايط زندگی مناسب است. من فکر می کنم که راه حلی غير از بازگشت به اشرف نيست. امروز بايد بسيج شويم و درخواست کنيم که با توجه به موضوع امنيت، بهداشت، شرايط زندگی و با توجه به اين که يک زير پاگذاشتن يک طرفه قرارداد وجود دارد، وقتی شرايط قرارداد رعايت نمی شود، ما به شرايط آغازين باز می گرديم، شرايط آغازين فقط می تواند بازگشت به اشرف باشد. بايد که ما فرانسويان، الجزايرييها و ساير مليتها، بايد که برای اين بسيج بشويم. بايد که اين بازگشت به اشرف را درخواست و مطالبه کنيم. اين يک خواسته روی هوا و شانتاژ نيست، اين يک بازگشت درست از چيزی که اصلاً نمی بايست وجود می داشت است. تنها جنبه مثبت کمپ ليبرتی داشت، رفتار دولت آمريکا و اين که شما خانم از ليست سازمانهای تروريستی خارج شديد. اين يک قدم بزرگ است و در اين رابطه دولت آمريکا روی حرفش ايستاد.
ولی دولت آمريکا بايد درک کند که ماندن در ليبرتی يعنی در انتظار حملات ديگر بودن، اين غيرقابل تحمل است. ما حق تحمل اين را نداريم. و بايد اين را مطالبه کنيم که مقاومت ايران به رسميت شناخته شود و بالاخره اين استاتوی سازمان نمايندگی که در رابطه با مقاومت ليبی و اپوزيسيون بشار اسد بدون تضمين خيلی به سرعت شناسايی شد. اين دو ارگان اپوزيسيون که مورد احترام هستند، خيلی دور هستند تجربيات شورای ملی مقاومت ايران که توسط شما خانم رهبری می شود را داشته باشند. که يک سازمان تروريستی نيست.
ببخشيد خانم که اين قدر طولانی صحبت کردم. ولی بايد روی اين موضوع تأکيد کرد. امروز بايد فقط با اين راه حل يعنی بازگشت به اشرف مجاب کنيم. شعار ما امروز بازگشت به اشرف است.
اسقف ژاک گايو
من نمی خواهم که در اين جا جای يک ژنرال را بگيرم!
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز
چه کسی تصور می کرد که ليست شهدای اشرف يک روز با ليست شهدای ليبرتی امتداد خواهد يافت؟ و چه کسی تصور می کرد که در اين جنايت پليد، بتوان به ساکنان بدون دفاع حمله نمود؟ در اين درام که همگی ما را دگرگون می کند، چشمان ما آشکارا به سوی مردی روانه می شود که همدستی اش ديگر قابل قبول نيست. همان طور که حدس می زنيد، او مارتين کوبلر است. در اين درام که همگی ما را دگرگون می نمايد، برخيها از خود در رابطه با سکوت خداوند سؤال می کنند، و در مورد غيبت او. اما اين خدا کيست که هيچ کس قادر به دوست داشتن او نيست؟ مگر که انسان را دوست بدارد. لذا اين خداوند کيست که نمی توان به او خدمت کرد؟ مگر با خدمت به انسان. و نمی توان او را جريحه دار کرد مگر با مجروح کردن انسان. شما می دانيد که خون شهدا مثل بذر است. بذر مقاومت. می دانيد که شهدا هرگز نمی ميرند. و امروزه خون شهدا برمی انگيزد و فردا برخواهد انگيخت زنان و مردانی که در همه جا جسورانه مشعل آزادی، دموکراسی و عدالت را حمل خواهند کرد. اين روز خواهد آمد و اين اميد برای ما باقی مانده است.
ژنرال ديويد فليپس فرمانده ارشد نيروهای آمريکايی حفاظت اشرف
خانم رجوی، ميهمانان عاليقدر، اعضای مقاومت ايران، و شمايی که الآن داريد در ليبرتی و اشرف اين برنامه را تماشا می کنيد،
من خيلی خاضع ام که در اين موقعيت غم انگيز اين جا هستم. و به طور خاص اين مورد که سنگينی خاصی بر احساساتم دارد چون اين مراسم يادبود به طور خاص برای من قابل توجه است و قلبم را می شکند چون ما به آنها وعده حفاظت داديم. اما آنها به دست تروريستهای واقعی، يعنی رژيم مالکی، کشته شدند.
بسياری از شما می دانيد که من در رابطه با وعده حفاظت در کمپ اشرف و خود ساکنان دخيل بودم، و من به آن وعده ييمان داشتم. متأسفانه، ما اکنون می دانيم، و اين را با سختی آموخته ايم، يعنی شما با سختی آموخته ايد، که آن وعده يی تو خالی بيش نبود؛ تنها کلمات بود.
در آن زمان من اين طور فکر نمی کردم و به آن کلمات باور داشتم. اما اکنون می دانم که تنها کلام بود تا ساکنان اشرف را متقاعد کند که سلاحهای خود را زمين بگذاريد، امنيت و حفاظت خود را به ما بسپاريد، خود را به ديگران بسپاريد، به ما اعتماد کنيد، و ما چه کار کرديم؟ شما در دستان مالکی، همان دست نشانده رژيم ايران، رها شديد.
در گذشته من بار ديگر در متقاعد کردن ساکنان اشرف دخيل بودم. من گوش کردم و سفير ريس و چندين شخص ديگر را در سفرشان به پاريس همراهی کردم و با خانم رجوی و بسياری از رهبران شما صحبت کردم، و از جانب وزارت خارجه آمريکا از آنها درخواست جابه جايی از اشرف به کمپ ليبرتی را کردم. بايستی به شما بگويم که من بسيار مردد بودم اما من به حرف آنها باور داشتم که از شما حفاظت خواهد شد، اين که ما اطمينان حاصل می کنيم که مسأله يی برای شما پيش نيايد، ملل متحد در آنجا خواهد بود و اين يک ايستگاه سرراه خواهد بود.
خوب، رهبری و ساکنان اشرف به ما اعتماد کردند. و شما چه دريافت کرديد؟
ما نظاره گر شديم که چيزی که می بايستی يک کمپ پناهندگی موقت می بود به يک کمپ مرگ تبديل شد. من حتی ديگر از واژه کمپ کار اجباری استفاده نمی کنم. کمپ ليبرتی يک کمپ مرگ است. و اين که فکر کنيم که يونامی، تحت هدايت مارتين کوبلر، و با اشراف، اين کمپ مرگ را تأييد و تصويب کرد.
مارتين کوبلر، چگونه تو خودت را تحمل می کنی؟ واضح است که تو يک آلت دست رژيم ملايان هستی. تو شرايط وقوع اين قتل ها را فراهم کردی، و با اين حال تو حتی حاضر به رفتن به صحنه اين شقاوتها نيستی. رژيم ملايان عليه تو چه برگ و گزکی دارد؟... من واقعاً به اين فکر می کنم که تو چه کار کردی که آن قدر بد است که حالا تو حاضری قتل عمد افرادی که خواهان آزادی هستند را بپذيری و در آن شريک جرم باشی؟ نه تنها تو می بايستی به صحنه ارتکاب جرم می شتافتی، بلکه بايد در آنجا می بودی. تو می بايستی داخل کمپ ليبرتی سکونت می داشتی و از اين طريق امنيت ساکنان را تضمين می کردی.
من الآن می توانم درخواست کنم که ساکنان به خانه های خود در کمپ اشرف بازگردانده شوند و امکان امنيت در برابر رگباری از موشکها داشته باشند، در حالی که در کمپ مرگ در ليبرتی اين طور نيست. اما من می دانم اگر اين درخواست را مطرح کنم، تو مارتين کوبلر، مطلقاً توجهی نخواهی کرد، چون اربابان تو به تو چنين فرمانی خواهند داد.
اما من می دانم که چه کاری بايد صورت بگيرد. تو بايستی متهم به جنايت عليه بشريت بشوی. تو يک کمپ مرگ را راه اندازی کردی، تو در قتل عمد افرادی که مسئول حفاظت و امنيت آنها بودی دست داری، اعمال تو پست و زبون هستند. با وجود همه اينها، مقاومت ايران زنده است و زنده خواهد ماند و آزادی و دموکراسی را به ايران خواهد برد. رژيم ملايان دستور آن حملات را عليه اعضای مقاومت داد و هيچ شکی در اين نيست، چون از آرمان شما هراس دارند. آنها هراس دارند که مقاومت ايران پيروز خواهد شد، و اين همان چيزی است که محقق خواهد شد در جايگزين کردن شری که در ايران حاکم است. آنها اين حکومت شر را با يک دولتی پاکدامن و درستکار جايگزين خواهند کرد. شهدايی که ما امروز به سوگ آنها نشستيم دارای چيزی بودند که اين رژيم شيطانی آن را درک نمی کند: ايمان.
همسر من قبل از پروازم به اين جا با من صحبت کرد و جمله يی گفت که می خواهم آن را تکرار کنم. او گفت همان طور که يک شمع کوچک يک اتاق تاريک را تماماً نورانی می کند، تاريکی و نيروهای شر نمی توانند آن نور را خاموش کنند. ملايان و آلت دستان عراقی و ملل متحد آنها نمی توانند نور آزادی شما را که در مقاومت ايران سمبليزه کرده ايد خاموش کنند. شما می توانيد افراد را بکشيد، اما هرگز نمی توانيد آرمان آنها و عشقی که همه شما بابت آن فدا می کنيد، از بين ببريد.
خانم رجوی و تمامی اعضای مقاومت، با تشکر از شما که به من اين فرصت را داديد که در اين جا حضور پيدا کنم. من به طور واقع خاضع هستم چون ما بوديم که به آنها وعده حفاظت داديم.
متشکرم
سرهنگ وسلی مارتين، فرمانده حفاظت اشرف
خانم رجوی، برادران و خواهرانم در پاريس، برادران و خواهرانم در اشرف و ليبرتی،
در همدردی و تأسفی شديد امروز در اين جا گرد آمده ايم.
کشتار ساکنان بيگناه در سال 2013، کشتار ساکنان بيگناه در سال 2011، و سال 2009. و از دست رفتن جان ساکنان بر اثر ممانعت از دستيابی به خدمات پزشکی و آزار و اذيتهای نيروهای عراقی. اين بايد متوقف و فوراً متوقف شود. من با دوست خوبم ديويد فيليپس موافقم. کوبلر چه چيزی برای پنهان کردن دارد؟
اگر کوبلر آن قدر بزدل است که بعد از يک حمله به داخل کمپ ليبرتی نمی رود پس من هرگز نبايد اين ايميل را حدود 10روز قبل از سازمان ملل دريافت می کردم که بمن بگويد نمی توانم يک افسر حفاظتی برای کمپ ليبرتی باشم.
غالباً از من پرسيده می شود چرا من اين قدر وقت و انرژی برای اين موضوع می گذارم؟ موضوع من نيستم. موضوع سازمان مجاهدين خلق و موضوع ساکنان اشرف و ليبرتی هستند.
به بهای جان 4485 آمريکايی، 31000 زخمی در عمليات، 805ميليارد دلار هزينه، و جان بيش از 103هزار عراقی بيگناه که در خشونتها جان باختند، تنها چيزی که ما به دست آورديم، جايگزين کردن صدام حسين با فردی بمراتب فريبکارتر، بی رحم تر و خودخواه تر است.
خانم رجوی، من در اين مبارزه در طولانی مدت با شما هستم. همچنين ما حقيقت را درباره سازمان مجاهدين خلق درک می کنيم و ما قادر به تشخيص دروغهايی که درباره آنها گفته می شود هستيم و به نظر می رسد که اين دروغ ها متوقف شدنی هم نيست. ولی همان طور که دوستم ديويد فيليپس گفت ما قول داديم، به تک تک اين افراد قول داديم که پشت آنها خواهيم بود و از آنها حفاظت خواهيم کرد.
هفته گذشته، شما از من شنيديد و دوباره هم می گويم؛ تنها زمانيکه شما می شنويد که من از مالکی تعريف کنم. او بايد متبحرترين فردی باشد که با عروسک خيمه شب بازی کار می کند چون هر موقع که کوبلر دهانش را باز می کند، اين حرفهای مالکی است که بيرون می آيد. اول از همه کوبلر بايد وزير تبليغات بين المللی مالکی بودن را متوقف کند و به جاده اصلی يعنی سفير سازمان ملل بودن بازگردد.
بمن اجازه بدهيد نه تنها به عنوان يک فرمانده سابق در اشرف بلکه به عنوان اولين افسر ضدتروريستم تمام نيروهای ائتلاف در عراق صحبت کنم. اين حمله موشکی يک عمليات حرفه ای نظامی بود. اين حمله نمی تواند توسط شبه نظاميان يا عناصر آموزش نديده انجام شده باشد.
اين حمله با استفاده از سطوح چندين خودرو بايد انجام شده باشد. الآن کوبلر از مالکی می خواهد که دست به تحقيقات بزند. اين مانند اين است که از آدولف هيتلر خواسته شود تا در مورد هلوکاست تحقيق کند
سازمان ملل برای بازگرداندن تمامی ساکنان به اشرف بايد به همان سختی که ما برای جابه جا کردنشان از اشرف کار کرديم، کار کند. ساکنان بايد تحت کنترل حفاظتی سازمان ملل قرار بگيرند. من همين جا بگويم که سازمان ملل بايد بهتر از آنچه در کنگو به عنوان حفاظت عمل کرد، در اين جا عمل کند. به رغم قول های کوبلر اين محل موقت ترانزيت، که زمانی قول داده شده بود که دارای استانداردهای انسان دوستانه باشد، شکست خورده است.
وزيرخارجه جان کری: ما از پاسخ او به فراخوان فرماندار اد رندل در پی حملات موشکی قدردانی می کنيم. ما از وزير جان کری انتظارات بيشتری داريم. به همه رهبران اروپا، آمريکا و کانادا می گويم که ما به شما نگاه می کنيم تا کمک کنيد که ساکنان از اشرف و ليبرتی خارج شوند. آنها می خواهند که به خانه خود بازگردند.
تمام ما در اين سالن و شما ساکنان ليبرتی که در ارتباط مستقيم به ما نگاه می کنيد، شما در قلب و روح ما هستيد. اين فرصت را غنيمت ميشمارم که حرفهای حضرت موسی را به همه ساکنان بگويم که آنموقع که می خواست خواهران و برادران خود را از ظلم و سرکوب آزاد کند گفت: بگذار مردم من بروند. و اين حرفها با شرايط امروز نيز بسيار مطابقت دارد.
متشکرم
پائولو کازاکا
به خانواده های کسانی که فوت کرده اند، به همه همرزمانی که با آنها در کمپ ليبرتی و کمپ اشرف زندگی و مبارزه کردند، به پرزيدنت رجوی گرامی، نخست وزير عزيز، دوستان عزيز،
من واقعاً بسيار متأثرم که ما بايد زمانی اين جا بيايم که بگوييم که يک کشتار بی رحمانه رخ داده است. ما بعدازظهری پردستاورد داشتيم. آدمهای بسيار مهمی که برای ما صحبت کردند و برای ما توضيح دادند که تمام اينها به چه معنی است. و من بايد بگويم که دليلی که من به آينده اعتماد بيشتری دارم اين است که همواره کسانی هستند مثل دوست عزيز ما طاهر بومدرا که جلو می آيد و اين مسائل مهم را می گويد تا يادآوری کند که سکوت يک گزينه نيست. دقيقاً ! يادآوری اين که سکوت يک گزينه نيست. ما نمی توانيم اين مسائل را ببينيم و بگوييم و وانمود کنيم که چيزی نيست. اين بيدادگرايانه است. اين يک جنايت عليه مردم ايران و عليه بشريت است. و همان طور که اين جا مطرح شد ما بايد خواهان يک تحقيق کامل باشيم از آنچه يونامی انجام می دهد. اين که منافع يونامی کجاست؟ تضاد منافع کجاست؟ اهداف اقتصادی کجاست؟ قراردادهايی که دارد توسط سرمايه گذار اصلی منعقد می شود چيست؟ ما ديگر نمی توانيم چنين منطقی را بپذيريم. زيرا که اين منطقی است که دارد دوستان ما را به قتل می رساند. و اين منطق توسط کسانی در غرب که قادر نيستند درسها را فرا بگيرند، اجازه داده می شود. آنها فهم نکرده اند که ديکتاتوريهای فناتيک افراطی با کشتن مردم خودشان شروع می کنند ولی در آنجا متوقف نمی شوند. آنها تروريسم را صادر می کنند. آنها سرمايه گذاری يی هستند که مسلماً برای کسانی که می خواهند در صلح و دموکراسی زندگی کنند در آينده ثمری بهمراه نخواهند داشت.
اين چيزی است که من فکر می کنم که همه ما بايد انجام دهيم. ما بايد بگوييم که شما که قول همه چيزی را داديد و مهمتر از همه قول امنيت را در ليبرتی داديد ولی به آن وفا نکرديد، شما بايد فوراً تضمين کنيد که ما بتوانيم به اشرف بازگرديم. همانجايی که شما همگی قبلاً بوديد. اين امری بسيار فوری است. و ما بايد خواهان يک سازمان ملل واقعی باشيم که روی منشور و اصول خودش متعهد است و نه سازمان مللی که يک نوع تجارتخانه باشد. اين ديگر قابل قبول نيست. ما اينرا رد خواهيم کرد، ما خواهان عدالتيم، ما خواهان آزادی هستيم و ما خواهان احترام و قانون برای همگان هستيم و اين محقق خواهد شد بدون توجه به اين که چقدر طول بکشد.
بسيار متشکرم
نخست وزير سيد احمد غزالي
خانم رئيس جمهور، خواهران و برادران عزيزم
من می خواهم در ابتدا از تمامی سخنرانان تشکر کنم. هر چند که ما اين موضوع را از ساليان پيش دنبال کرده ايم، هميشه از شنيدن افراد در ميدان، افراد با تجربه و افراد دارای شناخت بهمان اضافه می شود ما هزاران تن هستيم که گواهی می دهيم که سازمان مجاهدين خلق ايران 99 درصد انرژی خود از سالها پيش صرف دو چيز کرده است. اولی، اين است که به جهان اثبات کند که يک سازمان تروريستی نيست بلکه بالعکس، يک از اصلی ترين قربانيان تروريزم دولتی است. و دومی، حفظ جان اشرفيها است که از هنگام رفتن آمريکاييها يعنی از انتقال قدرت از ارتش آمريکا به قوای عراقی در قرارداد سوفا، به شدت در معرض خطر قرار داشت. تعهد اين سازمان به موضوع امنيت شهروندان اشرف تا حدی بود که اشرفيها در دادن امتياز بسيار دور رفتند. و اين امتيازات اگر که اعطاء شدند، به اين دليل است که به آنها قولهای داده شد. و اين قولها از جانب هر کسی نبود. از طرف ايالات متحده آمريکا بود. از جانب سازمان ملل متحد. و يک دولتی که می بايست مسئول باشد، يعنی دولت عراق که دارای حاکميت در يک کشور است من به ياد دارم که هنگام تحليف رئيس جمهور اوباما، در امتداد سخنی از پرزيدنت کلينتون، او گفت که از هم اکنون، ايالات متحده آمريکا در رويکردش نسبت به مسائل جهان، ديگر نمونه ای از نمايش قدرت نخواهد بود بلکه قدرت يک نمونه را به نمايش خواهد گذاشت. اگر واقعاً به دنبال تأمين امنيت هستيم، اگر آمريکاييها واقعاً دنبال تأمين امنيت هستند، اينکار نمی تواند با ادامه قولهايی که زير آن می زنند، باشد. مجاهدين خلق ديگر اعتماد ندارند و حق دارند – بی دليل نيست – حق دارند، چون به اعتماد آنها خيانت شده است. اگر واقعاً به دنبال امنيت هستيم، بايد که آنها به اشرف بازگردانده شوند.
ما بايد آنها را جدی بگيريم، آنها به هر چيزی دست خواهند زد. به چه معنی؟ کشتارهای بيشتری خواهد بود و چرا اين طور است؟ دولت عراق تلاش خواهد کرد که جامعه بين المللی را وادار کند که اين افراد را بپذيرد. جامعه بين المللی می گويد که نه اين کار نخواهيم کرد. عراقی ها دوباره ضربه خواهند زد، دوباره کشتار خواهند کرد تا جامعه بين المللی را وادار به انجام کاری کنند و هيچ کس حاضر نيست کاری بکند، و کشوری که در برابر اشرفی ها اولين مسئوليت را دارد، کشوری است که به آنها استاتوی افراد حفاظت شده تحت کنوانسيون چهارم ژنو را داد که ايالات متحده است. آيا ايالات متحده آماده است که الگويی شود و اين افراد را بپذيرد؟ نه حاضر نيست. بنابراين راه حل چيست؟ آيا آنها را در کمپ ليبرتی نگه خواهيم داشت تا در معرض خطرات واقعی باشند؟ راه حلهای ديگر در عراق چيست؟ راه حل کمپ اشرف است. در اشرف پناهگاه وجود دارد، تراکم جمعيت در کمپ اشرف کمتر است. 36 کيلومتر مربع قابل مقايسه با نيم کيلومتر مربع نيست. بازگشت به اشرف در حالی که به دنبال راه حلی هستيم، برای سلامت و امنيت افراد است، بايد به اين افراد مکان امنی بدهيم. به اثبات رسيده که کمپ ليبرتی مکان امنی نيست بلکه قتل گاه است. مکان امن بازگشت به اشرف است. در اين رابطه مشکلاتی وجود دارد، مالکی هرگز حاضر نيست که اين را بپذيرد. اما وی همچنين در دسامبر سال پيش گفته بود که ما کمپ را خواهيم بست، اما تحت فشار بين المللی نظر خود را عوض کرد و زمان را تمديد کرد؛ بنابراين فشار نتيجه می دهد و اگر ما فشار بيشتری بگذاريم، امکان بازگشت به اشرف به عنوان يک مکان امن، وجود دارد. اين يک ضرورت است برای اين که جان افراد را نجات دهيم. کمپ ليبرتی مکان امنی نيست و ساکنان را در معرض خطرات جدی قرار می دهد، اين هم گواه آن. ما بايد اين پيام را به جامعه بين المللی، به سازمان ملل و به ايالات متحده برسانيم که تا زمانی که جامعه بين المللی به دنبال يک راه حل پايدار است، اين افراد بايد به مکان امنی باز باز گردانده شوند. من از شما متشکرم.
استاندار ايوبونه
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز
ابتدا می خواستم از شجاعت آقای طاهر بومدرا که چند ماه است با او آشنا شدم قدردانی کنم و او هنوز مرحله سرپيچی و نافرمانی را از سر نگذرانده بود و اين احساس می شد که به زودی خواهد شد. من با اشتياق زياد به او درود می فرستم
واقعه يی که رخ داد، به طور واضح يک جنايت است و من با نهايت احترام در برابر شهدا و مجروحان که هم چنان رنج می برند سر فرود می آورم ولی فکر می کنم اين يک نوع افتخار است. شما گفتيد خانم رئيس جمهور اين سبب افتخار است به دليل اين که اين تجسم و رسميت شناختن توسط رژيم پيشرفتهای بی امان مقاومت ايران است. اين ديو است که دست و پا می زند و آخرين نفس های اين جانور است. بله واضح است که دردناک است ولی من فکر می کنم که برای شما يک علت افتخار است به دليل اين که با هر شهيد که به زمين می افتد، هر شهيدی که مجروح می شود، هزاران نفر يا دهها هزار ايرانی هستند که بلند می شوند، بلند می شوند برای برافراشتن پرچم آزادی. اين شهيدان مانند دانه هايی می مانند که که مزارع بزرگ آزادی را باور می کنند. من اين را نمی گويم که نشان دهم از شهادت آنها دلشاد هستم، فکر می کنم که اگر کسی بميرد و اين مرگ معنی داشته باشد، همين مرگها هستند.
من فکر می کنم بايد اين واقعه را تابع دو پارامتر تعريف کرد. ابتدا شکستن يک قرارداد است. دوست من ژيل پاروئل حتماً که خوشش خواهد آمد به دليل اين که او حقوقدان است و شايد که در اين رابطه صحبت خواهد کرد. يک قراردادی وجود داشت که از يک طرف توسط مقامات آمريکايی و سازمان مجاهدين بسته شده بود، و يک سری دوم قرارداد وجود داشت که بين دولت عراق و سازمان ملل برای انتقال سه هزار و چند ساکن اشرف به ليبرتی که به آنها اشرفی می گوييم. خانم شما در قلب گفتگوها بوديد، شما در اين رابطه صحبت کرديد، شما از مواضع خودتان دفاع کرديد، و شما امتيازات خيلی بزرگی داديد. صادقانه بگويم، اين جا هستيم که صادقانه صحبت کنيم، من حتی فکر می کردم که شما کمی زياده روی کرديد. فکر می کنم به خودتان هم گفتم. من فکر کردم که امتيازاتی که شما داديد، نه اين که فراتر از نياز بود. به دليل اين که در اين روند خالی کردن اشرف احترامی به آنها گذاشته نمی شد، شما حق اين را داشتيد که بخواهيد که به خواسته های قبلی عمل شود. ولی شما در خيلی از اين امتيازات، فريب داده شديد. ولی وقتی يک فرد امين در برابر يک شخص متقلب قرار می گيرد، هميشه آن نادرست است که برنده می شود. امتيازات متقلب ناچيز هستند. امتيازات فرد درست کار او را بيشتر متعهد می کند و وزن آن خيلی سنگين تر است، و همه اين شرايطی بود که شما روی ميز گذاشتيد. شرايط درست مانند مالکيت اموال اشرفی ها، شرايط بهداشتی. آنها سر مساحت کمپ شما را فريب دادند. قراردادی که بين ارتش آمريکا، بايد بگم که خوشبختانه ارتش آمريکا آنجا بود چون اگر فقط سياستمداران آمريکايی بودند، خيلی بدتر می شد، به دليل اين که آنها آماده فروختن روح خود به شيطان هستند. اين قراردادها اصلاً مورد احترام قرار نگرفت و کسی که قرارداد را نقض کرد، دولت عراق بود و آيا اين صلاحيت را دارد که هنوز به او گفته شود ”دولت“ ؟
من فکر می کنم که يک مسأله جدی روی ميز است و آقای بومدرا گفت. نمايندگان سازمان ملل که مسئوليت نظارت بر اين شرايط بازداشتی را دارند، وظيفه خود را انجام ندادند. آنها مأموريت خود را انجام ندادند. پس جنبه اول جنبه قراردادی است که زير آب آن زده شد.
جنبه دوم مزاحمت نظم عمومی است. اين هم يک مفهوم حقوقی است. دوستم ژيل پاروئل می تواند در اين رابطه نظر بدهد. می گويد که نه، ولی اين جنبه خيلی مهم است. به دليل اين که ما تحت مسئوليت سازمان ملل هستيم. به طور کامل تحت مسئوليت سازمان ملل و اين ديگر مسئوليت آمريکاييها نيست، تحت مسئوليت سازمان ملل يک جمعيتی وجود دارد و زندگی می کند. من از کمپهای پناهندگی فلسطينی در لبنان بازديد کردم. نمی گويم که شرايط زندگی آنجا بهشت است ولی مناسب هستند. يک انباشت جمعيت وجود دارد ولی مردم رفت و آمد آزاد دارند و به درمان دسترسی دارند و مشکلی وجود ندارد.
دولت ايتاليا اولين دولتی بود که وارد عمل شد و به صورت مثبت وارد عمل شد و بايد از دوستان ايتاليايی تقدير کرد، و امروز بريف روزانه دوشنبه وزارت خارجه فرانسه بود. ما شاهد عکس العمل دولت فرانسه بوديم من از روی آن می خوانم. فرانسه حمله شنبه گذشته عليه کمپ ايرانيها را قوياً محکوم می کند. ما از طرح سازمان ملل جهت انتقال به کشور ثالث ساکنان اين کمپ حمايت می کنيم. اين طرح در دست اجراست و ما آماده شرکت در آن هستيم در همکاری با کميساريای عالی پناهندگان. من می گويم که اين يک جواب ضعيف است. محکوم کردن درست است ولی آنها به خوبی می دانند که راه حل انتقال ساکنان ليبرتی به کشورهای ثالث که کسی نمی داند چه کشوری است، يک راه حل نيست. تنها راه حل، و من اين را با کلمات سنجيده می گويم، دو راه حل وجود ندارد. چند تن از دوستان سخنران چند راه حل را ذکر کردند. من فقط يک راه حل را بيان می کنم و آن بازگشت به اشرف است. اين واضح است که به خاطر يکسری دلايل، که قبل از هر چيز دلايل امنيتی است، دلايل نظامی، دلايل بهداشتی، دلايل احترام به حقوق بشر، به سر بردن در ليبرتی بايد سريعاً متوقف شود. اين واضح است که هيچ تأسيسات ديگری وجود ندارد که بتواند پذيرای ساکنان ليبرتی بيشتری شود. يک مشروعيتی هم در کار است. اين نتها يک بازگشت به سر منشأ نيست. من يادآوری می کنم که اشرف دهها سال است که وجود دارد. تأسيسات اشرف توسط خود مقاومت ايران هم ساخته و هم پرداخته شده است، اين کار خود افراد اشرف است. اين يک بهشت روی زمين نيست ولی شرايط زندگی مناسب است. من فکر می کنم که راه حلی غير از بازگشت به اشرف نيست. امروز بايد بسيج شويم و درخواست کنيم که با توجه به موضوع امنيت، بهداشت، شرايط زندگی و با توجه به اين که يک زير پاگذاشتن يک طرفه قرارداد وجود دارد، وقتی شرايط قرارداد رعايت نمی شود، ما به شرايط آغازين باز می گرديم، شرايط آغازين فقط می تواند بازگشت به اشرف باشد. بايد که ما فرانسويان، الجزايرييها و ساير مليتها، بايد که برای اين بسيج بشويم. بايد که اين بازگشت به اشرف را درخواست و مطالبه کنيم. اين يک خواسته روی هوا و شانتاژ نيست، اين يک بازگشت درست از چيزی که اصلاً نمی بايست وجود می داشت است. تنها جنبه مثبت کمپ ليبرتی داشت، رفتار دولت آمريکا و اين که شما خانم از ليست سازمانهای تروريستی خارج شديد. اين يک قدم بزرگ است و در اين رابطه دولت آمريکا روی حرفش ايستاد.
ولی دولت آمريکا بايد درک کند که ماندن در ليبرتی يعنی در انتظار حملات ديگر بودن، اين غيرقابل تحمل است. ما حق تحمل اين را نداريم. و بايد اين را مطالبه کنيم که مقاومت ايران به رسميت شناخته شود و بالاخره اين استاتوی سازمان نمايندگی که در رابطه با مقاومت ليبی و اپوزيسيون بشار اسد بدون تضمين خيلی به سرعت شناسايی شد. اين دو ارگان اپوزيسيون که مورد احترام هستند، خيلی دور هستند تجربيات شورای ملی مقاومت ايران که توسط شما خانم رهبری می شود را داشته باشند. که يک سازمان تروريستی نيست.
ببخشيد خانم که اين قدر طولانی صحبت کردم. ولی بايد روی اين موضوع تأکيد کرد. امروز بايد فقط با اين راه حل يعنی بازگشت به اشرف مجاب کنيم. شعار ما امروز بازگشت به اشرف است.
اسقف ژاک گايو
من نمی خواهم که در اين جا جای يک ژنرال را بگيرم!
خانم رئيس جمهور، دوستان عزيز
چه کسی تصور می کرد که ليست شهدای اشرف يک روز با ليست شهدای ليبرتی امتداد خواهد يافت؟ و چه کسی تصور می کرد که در اين جنايت پليد، بتوان به ساکنان بدون دفاع حمله نمود؟ در اين درام که همگی ما را دگرگون می کند، چشمان ما آشکارا به سوی مردی روانه می شود که همدستی اش ديگر قابل قبول نيست. همان طور که حدس می زنيد، او مارتين کوبلر است. در اين درام که همگی ما را دگرگون می نمايد، برخيها از خود در رابطه با سکوت خداوند سؤال می کنند، و در مورد غيبت او. اما اين خدا کيست که هيچ کس قادر به دوست داشتن او نيست؟ مگر که انسان را دوست بدارد. لذا اين خداوند کيست که نمی توان به او خدمت کرد؟ مگر با خدمت به انسان. و نمی توان او را جريحه دار کرد مگر با مجروح کردن انسان. شما می دانيد که خون شهدا مثل بذر است. بذر مقاومت. می دانيد که شهدا هرگز نمی ميرند. و امروزه خون شهدا برمی انگيزد و فردا برخواهد انگيخت زنان و مردانی که در همه جا جسورانه مشعل آزادی، دموکراسی و عدالت را حمل خواهند کرد. اين روز خواهد آمد و اين اميد برای ما باقی مانده است.
ژنرال ديويد فليپس فرمانده ارشد نيروهای آمريکايی حفاظت اشرف
خانم رجوی، ميهمانان عاليقدر، اعضای مقاومت ايران، و شمايی که الآن داريد در ليبرتی و اشرف اين برنامه را تماشا می کنيد،
من خيلی خاضع ام که در اين موقعيت غم انگيز اين جا هستم. و به طور خاص اين مورد که سنگينی خاصی بر احساساتم دارد چون اين مراسم يادبود به طور خاص برای من قابل توجه است و قلبم را می شکند چون ما به آنها وعده حفاظت داديم. اما آنها به دست تروريستهای واقعی، يعنی رژيم مالکی، کشته شدند.
بسياری از شما می دانيد که من در رابطه با وعده حفاظت در کمپ اشرف و خود ساکنان دخيل بودم، و من به آن وعده ييمان داشتم. متأسفانه، ما اکنون می دانيم، و اين را با سختی آموخته ايم، يعنی شما با سختی آموخته ايد، که آن وعده يی تو خالی بيش نبود؛ تنها کلمات بود.
در آن زمان من اين طور فکر نمی کردم و به آن کلمات باور داشتم. اما اکنون می دانم که تنها کلام بود تا ساکنان اشرف را متقاعد کند که سلاحهای خود را زمين بگذاريد، امنيت و حفاظت خود را به ما بسپاريد، خود را به ديگران بسپاريد، به ما اعتماد کنيد، و ما چه کار کرديم؟ شما در دستان مالکی، همان دست نشانده رژيم ايران، رها شديد.
در گذشته من بار ديگر در متقاعد کردن ساکنان اشرف دخيل بودم. من گوش کردم و سفير ريس و چندين شخص ديگر را در سفرشان به پاريس همراهی کردم و با خانم رجوی و بسياری از رهبران شما صحبت کردم، و از جانب وزارت خارجه آمريکا از آنها درخواست جابه جايی از اشرف به کمپ ليبرتی را کردم. بايستی به شما بگويم که من بسيار مردد بودم اما من به حرف آنها باور داشتم که از شما حفاظت خواهد شد، اين که ما اطمينان حاصل می کنيم که مسأله يی برای شما پيش نيايد، ملل متحد در آنجا خواهد بود و اين يک ايستگاه سرراه خواهد بود.
خوب، رهبری و ساکنان اشرف به ما اعتماد کردند. و شما چه دريافت کرديد؟
ما نظاره گر شديم که چيزی که می بايستی يک کمپ پناهندگی موقت می بود به يک کمپ مرگ تبديل شد. من حتی ديگر از واژه کمپ کار اجباری استفاده نمی کنم. کمپ ليبرتی يک کمپ مرگ است. و اين که فکر کنيم که يونامی، تحت هدايت مارتين کوبلر، و با اشراف، اين کمپ مرگ را تأييد و تصويب کرد.
مارتين کوبلر، چگونه تو خودت را تحمل می کنی؟ واضح است که تو يک آلت دست رژيم ملايان هستی. تو شرايط وقوع اين قتل ها را فراهم کردی، و با اين حال تو حتی حاضر به رفتن به صحنه اين شقاوتها نيستی. رژيم ملايان عليه تو چه برگ و گزکی دارد؟... من واقعاً به اين فکر می کنم که تو چه کار کردی که آن قدر بد است که حالا تو حاضری قتل عمد افرادی که خواهان آزادی هستند را بپذيری و در آن شريک جرم باشی؟ نه تنها تو می بايستی به صحنه ارتکاب جرم می شتافتی، بلکه بايد در آنجا می بودی. تو می بايستی داخل کمپ ليبرتی سکونت می داشتی و از اين طريق امنيت ساکنان را تضمين می کردی.
من الآن می توانم درخواست کنم که ساکنان به خانه های خود در کمپ اشرف بازگردانده شوند و امکان امنيت در برابر رگباری از موشکها داشته باشند، در حالی که در کمپ مرگ در ليبرتی اين طور نيست. اما من می دانم اگر اين درخواست را مطرح کنم، تو مارتين کوبلر، مطلقاً توجهی نخواهی کرد، چون اربابان تو به تو چنين فرمانی خواهند داد.
اما من می دانم که چه کاری بايد صورت بگيرد. تو بايستی متهم به جنايت عليه بشريت بشوی. تو يک کمپ مرگ را راه اندازی کردی، تو در قتل عمد افرادی که مسئول حفاظت و امنيت آنها بودی دست داری، اعمال تو پست و زبون هستند. با وجود همه اينها، مقاومت ايران زنده است و زنده خواهد ماند و آزادی و دموکراسی را به ايران خواهد برد. رژيم ملايان دستور آن حملات را عليه اعضای مقاومت داد و هيچ شکی در اين نيست، چون از آرمان شما هراس دارند. آنها هراس دارند که مقاومت ايران پيروز خواهد شد، و اين همان چيزی است که محقق خواهد شد در جايگزين کردن شری که در ايران حاکم است. آنها اين حکومت شر را با يک دولتی پاکدامن و درستکار جايگزين خواهند کرد. شهدايی که ما امروز به سوگ آنها نشستيم دارای چيزی بودند که اين رژيم شيطانی آن را درک نمی کند: ايمان.
همسر من قبل از پروازم به اين جا با من صحبت کرد و جمله يی گفت که می خواهم آن را تکرار کنم. او گفت همان طور که يک شمع کوچک يک اتاق تاريک را تماماً نورانی می کند، تاريکی و نيروهای شر نمی توانند آن نور را خاموش کنند. ملايان و آلت دستان عراقی و ملل متحد آنها نمی توانند نور آزادی شما را که در مقاومت ايران سمبليزه کرده ايد خاموش کنند. شما می توانيد افراد را بکشيد، اما هرگز نمی توانيد آرمان آنها و عشقی که همه شما بابت آن فدا می کنيد، از بين ببريد.
خانم رجوی و تمامی اعضای مقاومت، با تشکر از شما که به من اين فرصت را داديد که در اين جا حضور پيدا کنم. من به طور واقع خاضع هستم چون ما بوديم که به آنها وعده حفاظت داديم.
متشکرم
سرهنگ وسلی مارتين، فرمانده حفاظت اشرف
خانم رجوی، برادران و خواهرانم در پاريس، برادران و خواهرانم در اشرف و ليبرتی،
در همدردی و تأسفی شديد امروز در اين جا گرد آمده ايم.
کشتار ساکنان بيگناه در سال 2013، کشتار ساکنان بيگناه در سال 2011، و سال 2009. و از دست رفتن جان ساکنان بر اثر ممانعت از دستيابی به خدمات پزشکی و آزار و اذيتهای نيروهای عراقی. اين بايد متوقف و فوراً متوقف شود. من با دوست خوبم ديويد فيليپس موافقم. کوبلر چه چيزی برای پنهان کردن دارد؟
اگر کوبلر آن قدر بزدل است که بعد از يک حمله به داخل کمپ ليبرتی نمی رود پس من هرگز نبايد اين ايميل را حدود 10روز قبل از سازمان ملل دريافت می کردم که بمن بگويد نمی توانم يک افسر حفاظتی برای کمپ ليبرتی باشم.
غالباً از من پرسيده می شود چرا من اين قدر وقت و انرژی برای اين موضوع می گذارم؟ موضوع من نيستم. موضوع سازمان مجاهدين خلق و موضوع ساکنان اشرف و ليبرتی هستند.
به بهای جان 4485 آمريکايی، 31000 زخمی در عمليات، 805ميليارد دلار هزينه، و جان بيش از 103هزار عراقی بيگناه که در خشونتها جان باختند، تنها چيزی که ما به دست آورديم، جايگزين کردن صدام حسين با فردی بمراتب فريبکارتر، بی رحم تر و خودخواه تر است.
خانم رجوی، من در اين مبارزه در طولانی مدت با شما هستم. همچنين ما حقيقت را درباره سازمان مجاهدين خلق درک می کنيم و ما قادر به تشخيص دروغهايی که درباره آنها گفته می شود هستيم و به نظر می رسد که اين دروغ ها متوقف شدنی هم نيست. ولی همان طور که دوستم ديويد فيليپس گفت ما قول داديم، به تک تک اين افراد قول داديم که پشت آنها خواهيم بود و از آنها حفاظت خواهيم کرد.
هفته گذشته، شما از من شنيديد و دوباره هم می گويم؛ تنها زمانيکه شما می شنويد که من از مالکی تعريف کنم. او بايد متبحرترين فردی باشد که با عروسک خيمه شب بازی کار می کند چون هر موقع که کوبلر دهانش را باز می کند، اين حرفهای مالکی است که بيرون می آيد. اول از همه کوبلر بايد وزير تبليغات بين المللی مالکی بودن را متوقف کند و به جاده اصلی يعنی سفير سازمان ملل بودن بازگردد.
بمن اجازه بدهيد نه تنها به عنوان يک فرمانده سابق در اشرف بلکه به عنوان اولين افسر ضدتروريستم تمام نيروهای ائتلاف در عراق صحبت کنم. اين حمله موشکی يک عمليات حرفه ای نظامی بود. اين حمله نمی تواند توسط شبه نظاميان يا عناصر آموزش نديده انجام شده باشد.
اين حمله با استفاده از سطوح چندين خودرو بايد انجام شده باشد. الآن کوبلر از مالکی می خواهد که دست به تحقيقات بزند. اين مانند اين است که از آدولف هيتلر خواسته شود تا در مورد هلوکاست تحقيق کند
سازمان ملل برای بازگرداندن تمامی ساکنان به اشرف بايد به همان سختی که ما برای جابه جا کردنشان از اشرف کار کرديم، کار کند. ساکنان بايد تحت کنترل حفاظتی سازمان ملل قرار بگيرند. من همين جا بگويم که سازمان ملل بايد بهتر از آنچه در کنگو به عنوان حفاظت عمل کرد، در اين جا عمل کند. به رغم قول های کوبلر اين محل موقت ترانزيت، که زمانی قول داده شده بود که دارای استانداردهای انسان دوستانه باشد، شکست خورده است.
وزيرخارجه جان کری: ما از پاسخ او به فراخوان فرماندار اد رندل در پی حملات موشکی قدردانی می کنيم. ما از وزير جان کری انتظارات بيشتری داريم. به همه رهبران اروپا، آمريکا و کانادا می گويم که ما به شما نگاه می کنيم تا کمک کنيد که ساکنان از اشرف و ليبرتی خارج شوند. آنها می خواهند که به خانه خود بازگردند.
تمام ما در اين سالن و شما ساکنان ليبرتی که در ارتباط مستقيم به ما نگاه می کنيد، شما در قلب و روح ما هستيد. اين فرصت را غنيمت ميشمارم که حرفهای حضرت موسی را به همه ساکنان بگويم که آنموقع که می خواست خواهران و برادران خود را از ظلم و سرکوب آزاد کند گفت: بگذار مردم من بروند. و اين حرفها با شرايط امروز نيز بسيار مطابقت دارد.
متشکرم
پائولو کازاکا
به خانواده های کسانی که فوت کرده اند، به همه همرزمانی که با آنها در کمپ ليبرتی و کمپ اشرف زندگی و مبارزه کردند، به پرزيدنت رجوی گرامی، نخست وزير عزيز، دوستان عزيز،
من واقعاً بسيار متأثرم که ما بايد زمانی اين جا بيايم که بگوييم که يک کشتار بی رحمانه رخ داده است. ما بعدازظهری پردستاورد داشتيم. آدمهای بسيار مهمی که برای ما صحبت کردند و برای ما توضيح دادند که تمام اينها به چه معنی است. و من بايد بگويم که دليلی که من به آينده اعتماد بيشتری دارم اين است که همواره کسانی هستند مثل دوست عزيز ما طاهر بومدرا که جلو می آيد و اين مسائل مهم را می گويد تا يادآوری کند که سکوت يک گزينه نيست. دقيقاً ! يادآوری اين که سکوت يک گزينه نيست. ما نمی توانيم اين مسائل را ببينيم و بگوييم و وانمود کنيم که چيزی نيست. اين بيدادگرايانه است. اين يک جنايت عليه مردم ايران و عليه بشريت است. و همان طور که اين جا مطرح شد ما بايد خواهان يک تحقيق کامل باشيم از آنچه يونامی انجام می دهد. اين که منافع يونامی کجاست؟ تضاد منافع کجاست؟ اهداف اقتصادی کجاست؟ قراردادهايی که دارد توسط سرمايه گذار اصلی منعقد می شود چيست؟ ما ديگر نمی توانيم چنين منطقی را بپذيريم. زيرا که اين منطقی است که دارد دوستان ما را به قتل می رساند. و اين منطق توسط کسانی در غرب که قادر نيستند درسها را فرا بگيرند، اجازه داده می شود. آنها فهم نکرده اند که ديکتاتوريهای فناتيک افراطی با کشتن مردم خودشان شروع می کنند ولی در آنجا متوقف نمی شوند. آنها تروريسم را صادر می کنند. آنها سرمايه گذاری يی هستند که مسلماً برای کسانی که می خواهند در صلح و دموکراسی زندگی کنند در آينده ثمری بهمراه نخواهند داشت.
اين چيزی است که من فکر می کنم که همه ما بايد انجام دهيم. ما بايد بگوييم که شما که قول همه چيزی را داديد و مهمتر از همه قول امنيت را در ليبرتی داديد ولی به آن وفا نکرديد، شما بايد فوراً تضمين کنيد که ما بتوانيم به اشرف بازگرديم. همانجايی که شما همگی قبلاً بوديد. اين امری بسيار فوری است. و ما بايد خواهان يک سازمان ملل واقعی باشيم که روی منشور و اصول خودش متعهد است و نه سازمان مللی که يک نوع تجارتخانه باشد. اين ديگر قابل قبول نيست. ما اينرا رد خواهيم کرد، ما خواهان عدالتيم، ما خواهان آزادی هستيم و ما خواهان احترام و قانون برای همگان هستيم و اين محقق خواهد شد بدون توجه به اين که چقدر طول بکشد.
بسيار متشکرم
نخست وزير سيد احمد غزالي
خانم رئيس جمهور، خواهران و برادران عزيزم
من می خواهم در ابتدا از تمامی سخنرانان تشکر کنم. هر چند که ما اين موضوع را از ساليان پيش دنبال کرده ايم، هميشه از شنيدن افراد در ميدان، افراد با تجربه و افراد دارای شناخت بهمان اضافه می شود ما هزاران تن هستيم که گواهی می دهيم که سازمان مجاهدين خلق ايران 99 درصد انرژی خود از سالها پيش صرف دو چيز کرده است. اولی، اين است که به جهان اثبات کند که يک سازمان تروريستی نيست بلکه بالعکس، يک از اصلی ترين قربانيان تروريزم دولتی است. و دومی، حفظ جان اشرفيها است که از هنگام رفتن آمريکاييها يعنی از انتقال قدرت از ارتش آمريکا به قوای عراقی در قرارداد سوفا، به شدت در معرض خطر قرار داشت. تعهد اين سازمان به موضوع امنيت شهروندان اشرف تا حدی بود که اشرفيها در دادن امتياز بسيار دور رفتند. و اين امتيازات اگر که اعطاء شدند، به اين دليل است که به آنها قولهای داده شد. و اين قولها از جانب هر کسی نبود. از طرف ايالات متحده آمريکا بود. از جانب سازمان ملل متحد. و يک دولتی که می بايست مسئول باشد، يعنی دولت عراق که دارای حاکميت در يک کشور است من به ياد دارم که هنگام تحليف رئيس جمهور اوباما، در امتداد سخنی از پرزيدنت کلينتون، او گفت که از هم اکنون، ايالات متحده آمريکا در رويکردش نسبت به مسائل جهان، ديگر نمونه ای از نمايش قدرت نخواهد بود بلکه قدرت يک نمونه را به نمايش خواهد گذاشت. اگر واقعاً به دنبال تأمين امنيت هستيم، اگر آمريکاييها واقعاً دنبال تأمين امنيت هستند، اينکار نمی تواند با ادامه قولهايی که زير آن می زنند، باشد. مجاهدين خلق ديگر اعتماد ندارند و حق دارند – بی دليل نيست – حق دارند، چون به اعتماد آنها خيانت شده است. اگر واقعاً به دنبال امنيت هستيم، بايد که آنها به اشرف بازگردانده شوند.