وزارت اطلاعات رژیم آخوندی در
سال ۱۳۶۳ شروع به کار کرد. اما فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی علیه نیروهای
انقلابی و مردمی از همان فردای انقلاب ۲۲ بهمن آغاز شد.
در شکل گیری نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، از یک طرف ساواکی ها و تجربه ها و آموزش های آنها و آرشیو اسناد و مدارکشان نقش کلیدی داشتند؛ از طرف دیگر تجارب بریده خائنان سازمانهای انقلابی به ویژه عناصری که پس از ضربه خیانت بار اپورتونیستی به دامن مرتجعان غلتیده بودند.
برخلاف ساواک که نظام اطلاعاتی متمرکزی بود، به اقتضاء ماهیت آن و نحوه شکل گیریش، یک اطلاعات ملوک الطوایفی بوجود آمد. اطلاعات کمیته ها، واحد اطلاعات سپاه پاسداران، دفتر اطلاعات نخست وزیر، دادستانی انقلاب و .... همه بخش هایی از این آشفته بازار بودند که در میان آنها واحد اطلاعات سپاه دست بالا را داشت. این واحد در شروع تأسیس، تحت ریاست پاسدار محسن رضائی بود. دفتر اطلاعات نخست وزیری به ریاست خسرو تهرانی قنبری (از بریده های مجاهدین در دوره اپورتونیستی) و معاونت سعید حجاریان نیز از نهادهای عمده اطلاعات رژیم در آن زمان بود.
این نهاد به کمک ارتشبد حسین فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه که مدتی هم ریاست ساواک را داشت) شکل گرفت.
بریده خائنان جریان اپورتونیستی چپ نما هسته مرکزی ارگانهای اطلاعاتی امنیتی
بدنبال ضربه اپورنیستهای چپ نما به سازمان مجاهدین خلق ایران، عناصری که از مبارزه بریده و به جنبش انقلابی پشت کرده بودند، به دامن ارتجاع افتادند. شماری از این افراد در هفت گروهی که در روزهای پایانی شاه شکل گرفت، حضور داشتند. آنها بعد از پیروزی با هدف مشترک ضربه زدن مجاهدین، “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی“ را بوجود آوردند که محسن رضائی و پاسدار باقر ذوالقدر نیز در زمره افراد آن بودند. این سازمان استخوانبندی واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات دادستانی و جریان بازجویان و شکنجه گران را شکل دادند. در قدم بعد با استفاده از همکاری شکنجه گران دستگیر شده ساواک اداره سوم ساواک (ضد خرابکاری) در واحد اطلاعات سپاه احیا شد.
دفتر اطلاعات نخست وزیر و واحد اطلاعات سپاه بعنوان مهم ترین نهادهای اطلاعاتی امنیتی رژیم، از ابتدا انهدام و خنثی سازی نیروهای انقلابی و بویژه سازمان مجاهدین خلق را به عنوان هدف خود تعیین کردند. «توطئه سیاسی» و «انهدام فیزیکی» مجاهدین به صورت دو خط موازی استراتژی این نهادها را تشکیل میداد. دو نهاد یاد شده با همین خط استراتژیک همواره حضور فعالی در سایر نهادهای اطلاعاتی داشته اند. از جمله در دادستانی اوین، واحد اطلاعات، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران، نیروی قدس، کمیته فرهنگی شورای عالی امنیت، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام، دفتر ویژه رهبری و .....
انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی
خط انهدام فیزیکی که در دوسال اول حکومت خمینی با چماقداری شروع شد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ با اعدامهای گسترده در سراسر ایران وارد مرحله جدیدی شد و در اوج خود به قتل عام سال ۱۳۶۷ رسید.
خط توطئه سیاسی برای انهدام سازمانهای مبارز نیز از همان اوان جریان داشت. مشخصاً بهشتی، راسپوتین دربار خمینی، مانورها و دسیسه های دامنه داری علیه مجاهدین و فدایی ها به کار بست. از شکل دادن « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» تا برپایی تظاهرات فالانژی در مقابل دفاتر مجاهدین و فدائی ها، تا به راه انداختن بحث آزاد در تلویزیون. در آن مقطع او به کمک فعالانه حزب توده موفق به شقه کردن فدائی ها به اقلیت و اکثریت شد.
یکی از هدف های اشغال سفارت آمریکا توسط خط امامی ها نیز که در طراحی آن سعید حجاریان نقش بالائی داشت، از دور خارج کردن مجاهدین بود.
خط انهدام فیزیکی مجاهدین در سالهای ۶۰ تا ۶۳ ، به رغم شمار عظیم اعدامها در آن سالها، شکست خورد. قبل از هر چیز به این دلیل که مجاهدین بر مواضع خود استوار ایستادند و به مرگ لبخند زدند. در نتیجه در سال ۶۳ خط توطئه سیاسی میدان بیشتری پیدا کرد. به طوری که باند سعید حجاریان و دفتر منتظری با دادن وعده آزادی برای شکستن مواضع مجاهدین و مبارزین وارد صحنه شدند.
در قدم بعد پیوستن زندانیان آزاد شده به صفوف مقاومت و ایستادگی زندانیان بر مواضع شان و تشکیل ارتش آزادیبخش خط توطئه سیاسی را نیز به شکست کشاند. وقتی خمینی جام زهر آتش بس را سر کشید، به خط انهدام بازگشت و دستور قتل عام مجاهدین را صادر کرد. البته مدافعان خط توطئه سیاسی هم با این قتل عام موافق بودند چون فکر میکردند وقتی قتل عام شروع شود اکثریت زندانیان از مواضع خود کوتاه می آیند و زمینه برای تواب سازی فراهم خواهد شد و با نادم کردن اکثریت زندانیان و اعدام زندانیان مقاوم، زمینه مقاومت را خواهند خشکاند.! اما ایستادگی کوهوار مجاهدین که حاضر به عدول از مواضع انقلابی خود و دست برداشتن از نام مجاهد خلق نشدند، و با سر بلند بر چوبه دار بوسه زدندخط رژیم آخوندی را به گل نشاند. ۱
بعداز خمینی، خامنه ای و رفسنجانی خط انهدام را با ترور سران اپوزیسیون پی گرفتند. حمله گسترده هوائی به قرارگاه اشرف، انتقال موشک ۳۲۰ میلیمتری به اروپا برای حمله به دفتر شورای ملی مقاومت و محل اقامت رئیس جمهور منتخب آن خانم مریم رجوی در اُوِر و به کارگیری موشک ۳۲۰ میلمتری برای تهاجم به دفتر مجاهدین در بغداد در این راستا بود.
سپس خط توطئه سیاسی با تشکیل کمیته انقلاب فرهنگی در شورای عالی امنیت که اولین رئیس آن خاتمی بود، تلاش برای بریده گرفتن از مجاهدین و انشعاب در آن را پی گرفت. استخدام بریده خائنانی مثل کریم حقی،... مسافرت های سعید امامی به سنگاپور برای ملاقات با این مزدوران با هدف برگرداندن برگ حقوق بشر بخشی از این تلاشها بود.
در سال ۱۳۷۶ دولت اطلاعاتی امنیتی خاتمی تحت عنوان دولت اصلاحات با شعار تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق سرکار آمد و بازجویان و شکنجه گران دهه ۶۰ را بعنوان اصلاح طلبان رنگ آمیزی کرد.
« خط انهدام »در دوران خاتمی با عملیات گسترده تروریستی و پرتاب موشکهای کشتار جمعی به قرارگاههای ارتش آزادیبخش که در یک مورد آن ۱۰۰۰موشک کشتار جمعی در چند ساعت شلیک شد جریان داشت
وزارت اطلاعات و دولت خاتمی برای شلیک ۱۰۰۰ موشک۲ نیازمند فضای لازم بین المللی بود از این رو به دامن دولت فخیمه آویخت تا چراغ سبز دریافت کند. جک استروا در ژانویه ۲۰۰۱ به رژیم آخوندی قول داد که مجاهدین را در لیست تروریستی قرار خواهد داد و بدنبال این قول بود که شورای عالی امنیت رژیم به تصمیم گیری در مورد تهاجم موشکی فوریه ۲۰۰۱ رسید. جک استروا به درخواست رژیم در ۲۹ مارس ۲۰۰۱ اعلام رسمی کرد که مجاهدین را در لیست تروریستی انگلیس قرار داده است و ۲۱ روز بعد با پشتیبانی این لیست گذاری، ۱۰۰۰موشک کشتار جمعی به قرارگاه های ارتش آزادیبخش شلیک شد.
بعداز شکست شلیک ۱۰۰۰ موشک (که رژیم آخوندی انتظار داشت حداقل ۵۰۰ کشته از رزمندگان ارتش آزادیبخش بگیرد ولی فقط یک نفر به شهادت رسید) آخوندها دست به دامن انگلیس شدند تا چراغ سبز حمله زمینی به قرارگاههای مجاهدین را دریافت کنند. اما واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پیش آمد. پس از آن انگلیس رژیم را از هرگونه حمله نظامی به ارتش آزادیبخش برحذر داشت و به جای آن رژیم را برای همکاری با ائتلافی که قصد داشت به افغانستان و عراق حمله کند، متقاعد کرد.
بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ارگانهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی خط انهدام و خط توطئه سیاسی را در مماشات با ائتلاف یافتند. آنها به کمک انگلیس موفق شدند در می ۲۰۰۲ مجاهدین را در لیست تروریستی اروپا قرار دهند. بعد از آن رژیم ما به ازاء همکاری با ائتلاف خواهان انهدام مجاهدین توسط ائتلاف در جنگ با عراق شد.
قرارگاههای مجاهدین در فروردین ۱۳۸۲ (آوریل ۲۰۰۳) توسط نیروهای ائتلاف بمباران شد. توطئه گران اطلاعاتی امنیتی رژیم آخوندی در انتظار این بودند که با حمله ائتلاف رزمندگان ارتش آزادیبخش از هدف سرنگونی رژیم منحرف شده و با نیروهای ائـتلاف درگیر شوند که در این شرایط مجاهدین بدست ائتلاف منهدم میشدند و رژیم حتی میتواند به خونخواهی آنها هم برخیزد!! اما هوشیاری رهبری مجاهدین و تشکیلات و انضباط رزمندگان مجاهدین این توطئه را خنثی کرد و مجاهدین نشان دادند که تنها و تنها یک جنگ دارند و آنهم با رژیم ضد بشری خمینی است.
بدنبال سقوط دولت عراق سپاه بدر نیروی قدس برای پاکسازی مجاهدین وارد عمل شد که با هوشیاری مجاهدین با شکست مواجه شدند.
در ۱۰ سال اخیر ارگانهای اطلاعاتی امنیتی با کمک مماشات گران، برای متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین از طریق انهدام و انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی بی وقفه تلاش کرده اند.
بمباران اشرف، حملات ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۱ و جنایت ضدبشری در حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به اشرف از جمله تلاش های رژیم در خط انهدام فیزیکی مجاهدین، در این ۱۰ سال بوده است. بدنبال شکست خط انهدام فیزیکی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ رژیم به خط توطئه سیاسی روی آورد تا این بار به کمک کوپلر برای انتقال مجاهدین به لیبرتی با هدف نادم گرفتن حداقل نیمی از مجاهدین اشرفی خط انهدام تشکیلات مجاهدین را پیش ببرد. بعداز یکسال تلاش و شکست در برابر اراده مجاهدان اشرفی مجدداً به خط انهدام بازگشت و در ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ با کمک دولت مالکی با ۴۰ موشک به لیبرتی حمله کرد.
خلع سلاح مجاهدین، دسیسه مشترک با سرویسهای فرانسوی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ با کمک بریده خائنان در فرانسه، به کارگیری خانواده ها، محاصره ۳ ساله اشرف با صدها بلندگو، و بالاخره تحمیل مزورانه زندان لیبرتی از جمله تلاش های بی وقفه رژیم آخوندی و همدستان بین المللی او بقول خودش “برای نابودی تشکیلات مجاهدین“ است.
اما مجاهدین علرغیم تمامی توطئه ها به یُمن رهبری هوشیار و فداکار و با انقلاب مریم که از آنها مجاهدینی ساخته است که هیچ چیز جز نابودی این رژیم و بهروزی خلقشان حتی در تمایلاتشان هم ندارند، بر همه توطئه ها پیروز شدند و امروز رژیم آخوندی را به آستانه سرنگونی رسانده اند و دیر نخواهد پائید که با کمک خلق شان این رژیم را از صفحه تاریخ محو خواهند کرد.
در این سلسله مقالات، ارگانهای اطلاعاتی و بویژه وزارت اطلاعات رژیم آخوندی بررسی میشود و کارکرد آن در دو بعد انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی علیه مجاهدین خلق ایران در ۳۴ سال گذشته بررسی میشود.
از آنجا که جنایات ضدبشری رژیم آخوندی در ترور و قتل ها و سرکوب، بسیار عیان تر از توطئه های سیاسی آن در این سالیان بوده است، این بررسی با جزئیات بیشتر به توطئه های سیاسی علیه مجاهدین میپردازد.
قابل ذکر است که کلیه اطلاعات در این مقالات از نبرد، مقاومت و تلاش بی وفقه مجاهدین و با فداکاری و حتی شهادت مجاهدینی در درون این رژیم بدست آمده است. کسانی که هیچگاه بدنبال نام و نشان نبوده و نیستند ....
-----------------------------------------------------------------------
۱خمینی ناچار شد که قائم مقام و تنها کسی که میتوانست پرچم ولایت فقیه را بدوش بگیرد بخاطر بریدنش از اینهمه جنایت کنار بگذارد, همانطور که عبدالله نوری در خاطراتش از گریه های خمینی در سال ۶۷ گفته, ولایت فقیه ابتر شد و ناچارا یک روضه خوان جای خمینی نشست که این خود نقض آشکار تئوری ولایت فقیه بود.
۲خبرگزاری فارس (وابسته به سپاه پاسداران) در یازدهمین سالگرد مرگ صیاد شیرازی سرلشگر پاسدار رحیم صفوی گفت: “طی یک طرح عملیاتی از ساعت ۴ تا ۸ صبح تمام مقرهای منافقین از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با بیش از ۱۰۰۰ موشک و گلوله توپ بلند منهدم و تلفات سنگینی به آنها وارد شد“
استفاده از این مقالات فقط با ذکر منبع مجاز است
در شکل گیری نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، از یک طرف ساواکی ها و تجربه ها و آموزش های آنها و آرشیو اسناد و مدارکشان نقش کلیدی داشتند؛ از طرف دیگر تجارب بریده خائنان سازمانهای انقلابی به ویژه عناصری که پس از ضربه خیانت بار اپورتونیستی به دامن مرتجعان غلتیده بودند.
برخلاف ساواک که نظام اطلاعاتی متمرکزی بود، به اقتضاء ماهیت آن و نحوه شکل گیریش، یک اطلاعات ملوک الطوایفی بوجود آمد. اطلاعات کمیته ها، واحد اطلاعات سپاه پاسداران، دفتر اطلاعات نخست وزیر، دادستانی انقلاب و .... همه بخش هایی از این آشفته بازار بودند که در میان آنها واحد اطلاعات سپاه دست بالا را داشت. این واحد در شروع تأسیس، تحت ریاست پاسدار محسن رضائی بود. دفتر اطلاعات نخست وزیری به ریاست خسرو تهرانی قنبری (از بریده های مجاهدین در دوره اپورتونیستی) و معاونت سعید حجاریان نیز از نهادهای عمده اطلاعات رژیم در آن زمان بود.
این نهاد به کمک ارتشبد حسین فردوست (رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه که مدتی هم ریاست ساواک را داشت) شکل گرفت.
بریده خائنان جریان اپورتونیستی چپ نما هسته مرکزی ارگانهای اطلاعاتی امنیتی
بدنبال ضربه اپورنیستهای چپ نما به سازمان مجاهدین خلق ایران، عناصری که از مبارزه بریده و به جنبش انقلابی پشت کرده بودند، به دامن ارتجاع افتادند. شماری از این افراد در هفت گروهی که در روزهای پایانی شاه شکل گرفت، حضور داشتند. آنها بعد از پیروزی با هدف مشترک ضربه زدن مجاهدین، “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی“ را بوجود آوردند که محسن رضائی و پاسدار باقر ذوالقدر نیز در زمره افراد آن بودند. این سازمان استخوانبندی واحد اطلاعات سپاه و اطلاعات دادستانی و جریان بازجویان و شکنجه گران را شکل دادند. در قدم بعد با استفاده از همکاری شکنجه گران دستگیر شده ساواک اداره سوم ساواک (ضد خرابکاری) در واحد اطلاعات سپاه احیا شد.
دفتر اطلاعات نخست وزیر و واحد اطلاعات سپاه بعنوان مهم ترین نهادهای اطلاعاتی امنیتی رژیم، از ابتدا انهدام و خنثی سازی نیروهای انقلابی و بویژه سازمان مجاهدین خلق را به عنوان هدف خود تعیین کردند. «توطئه سیاسی» و «انهدام فیزیکی» مجاهدین به صورت دو خط موازی استراتژی این نهادها را تشکیل میداد. دو نهاد یاد شده با همین خط استراتژیک همواره حضور فعالی در سایر نهادهای اطلاعاتی داشته اند. از جمله در دادستانی اوین، واحد اطلاعات، وزارت اطلاعات، اطلاعات سپاه پاسداران، نیروی قدس، کمیته فرهنگی شورای عالی امنیت، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مرکز تحقیقات استراتژیک تشخیص مصلحت نظام، دفتر ویژه رهبری و .....
انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی
خط انهدام فیزیکی که در دوسال اول حکومت خمینی با چماقداری شروع شد از ۳۰ خرداد سال ۶۰ با اعدامهای گسترده در سراسر ایران وارد مرحله جدیدی شد و در اوج خود به قتل عام سال ۱۳۶۷ رسید.
خط توطئه سیاسی برای انهدام سازمانهای مبارز نیز از همان اوان جریان داشت. مشخصاً بهشتی، راسپوتین دربار خمینی، مانورها و دسیسه های دامنه داری علیه مجاهدین و فدایی ها به کار بست. از شکل دادن « سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» تا برپایی تظاهرات فالانژی در مقابل دفاتر مجاهدین و فدائی ها، تا به راه انداختن بحث آزاد در تلویزیون. در آن مقطع او به کمک فعالانه حزب توده موفق به شقه کردن فدائی ها به اقلیت و اکثریت شد.
یکی از هدف های اشغال سفارت آمریکا توسط خط امامی ها نیز که در طراحی آن سعید حجاریان نقش بالائی داشت، از دور خارج کردن مجاهدین بود.
خط انهدام فیزیکی مجاهدین در سالهای ۶۰ تا ۶۳ ، به رغم شمار عظیم اعدامها در آن سالها، شکست خورد. قبل از هر چیز به این دلیل که مجاهدین بر مواضع خود استوار ایستادند و به مرگ لبخند زدند. در نتیجه در سال ۶۳ خط توطئه سیاسی میدان بیشتری پیدا کرد. به طوری که باند سعید حجاریان و دفتر منتظری با دادن وعده آزادی برای شکستن مواضع مجاهدین و مبارزین وارد صحنه شدند.
در قدم بعد پیوستن زندانیان آزاد شده به صفوف مقاومت و ایستادگی زندانیان بر مواضع شان و تشکیل ارتش آزادیبخش خط توطئه سیاسی را نیز به شکست کشاند. وقتی خمینی جام زهر آتش بس را سر کشید، به خط انهدام بازگشت و دستور قتل عام مجاهدین را صادر کرد. البته مدافعان خط توطئه سیاسی هم با این قتل عام موافق بودند چون فکر میکردند وقتی قتل عام شروع شود اکثریت زندانیان از مواضع خود کوتاه می آیند و زمینه برای تواب سازی فراهم خواهد شد و با نادم کردن اکثریت زندانیان و اعدام زندانیان مقاوم، زمینه مقاومت را خواهند خشکاند.! اما ایستادگی کوهوار مجاهدین که حاضر به عدول از مواضع انقلابی خود و دست برداشتن از نام مجاهد خلق نشدند، و با سر بلند بر چوبه دار بوسه زدندخط رژیم آخوندی را به گل نشاند. ۱
بعداز خمینی، خامنه ای و رفسنجانی خط انهدام را با ترور سران اپوزیسیون پی گرفتند. حمله گسترده هوائی به قرارگاه اشرف، انتقال موشک ۳۲۰ میلیمتری به اروپا برای حمله به دفتر شورای ملی مقاومت و محل اقامت رئیس جمهور منتخب آن خانم مریم رجوی در اُوِر و به کارگیری موشک ۳۲۰ میلمتری برای تهاجم به دفتر مجاهدین در بغداد در این راستا بود.
سپس خط توطئه سیاسی با تشکیل کمیته انقلاب فرهنگی در شورای عالی امنیت که اولین رئیس آن خاتمی بود، تلاش برای بریده گرفتن از مجاهدین و انشعاب در آن را پی گرفت. استخدام بریده خائنانی مثل کریم حقی،... مسافرت های سعید امامی به سنگاپور برای ملاقات با این مزدوران با هدف برگرداندن برگ حقوق بشر بخشی از این تلاشها بود.
در سال ۱۳۷۶ دولت اطلاعاتی امنیتی خاتمی تحت عنوان دولت اصلاحات با شعار تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق سرکار آمد و بازجویان و شکنجه گران دهه ۶۰ را بعنوان اصلاح طلبان رنگ آمیزی کرد.
« خط انهدام »در دوران خاتمی با عملیات گسترده تروریستی و پرتاب موشکهای کشتار جمعی به قرارگاههای ارتش آزادیبخش که در یک مورد آن ۱۰۰۰موشک کشتار جمعی در چند ساعت شلیک شد جریان داشت
وزارت اطلاعات و دولت خاتمی برای شلیک ۱۰۰۰ موشک۲ نیازمند فضای لازم بین المللی بود از این رو به دامن دولت فخیمه آویخت تا چراغ سبز دریافت کند. جک استروا در ژانویه ۲۰۰۱ به رژیم آخوندی قول داد که مجاهدین را در لیست تروریستی قرار خواهد داد و بدنبال این قول بود که شورای عالی امنیت رژیم به تصمیم گیری در مورد تهاجم موشکی فوریه ۲۰۰۱ رسید. جک استروا به درخواست رژیم در ۲۹ مارس ۲۰۰۱ اعلام رسمی کرد که مجاهدین را در لیست تروریستی انگلیس قرار داده است و ۲۱ روز بعد با پشتیبانی این لیست گذاری، ۱۰۰۰موشک کشتار جمعی به قرارگاه های ارتش آزادیبخش شلیک شد.
بعداز شکست شلیک ۱۰۰۰ موشک (که رژیم آخوندی انتظار داشت حداقل ۵۰۰ کشته از رزمندگان ارتش آزادیبخش بگیرد ولی فقط یک نفر به شهادت رسید) آخوندها دست به دامن انگلیس شدند تا چراغ سبز حمله زمینی به قرارگاههای مجاهدین را دریافت کنند. اما واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پیش آمد. پس از آن انگلیس رژیم را از هرگونه حمله نظامی به ارتش آزادیبخش برحذر داشت و به جای آن رژیم را برای همکاری با ائتلافی که قصد داشت به افغانستان و عراق حمله کند، متقاعد کرد.
بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ارگانهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی خط انهدام و خط توطئه سیاسی را در مماشات با ائتلاف یافتند. آنها به کمک انگلیس موفق شدند در می ۲۰۰۲ مجاهدین را در لیست تروریستی اروپا قرار دهند. بعد از آن رژیم ما به ازاء همکاری با ائتلاف خواهان انهدام مجاهدین توسط ائتلاف در جنگ با عراق شد.
قرارگاههای مجاهدین در فروردین ۱۳۸۲ (آوریل ۲۰۰۳) توسط نیروهای ائتلاف بمباران شد. توطئه گران اطلاعاتی امنیتی رژیم آخوندی در انتظار این بودند که با حمله ائتلاف رزمندگان ارتش آزادیبخش از هدف سرنگونی رژیم منحرف شده و با نیروهای ائـتلاف درگیر شوند که در این شرایط مجاهدین بدست ائتلاف منهدم میشدند و رژیم حتی میتواند به خونخواهی آنها هم برخیزد!! اما هوشیاری رهبری مجاهدین و تشکیلات و انضباط رزمندگان مجاهدین این توطئه را خنثی کرد و مجاهدین نشان دادند که تنها و تنها یک جنگ دارند و آنهم با رژیم ضد بشری خمینی است.
بدنبال سقوط دولت عراق سپاه بدر نیروی قدس برای پاکسازی مجاهدین وارد عمل شد که با هوشیاری مجاهدین با شکست مواجه شدند.
در ۱۰ سال اخیر ارگانهای اطلاعاتی امنیتی با کمک مماشات گران، برای متلاشی کردن تشکیلات مجاهدین از طریق انهدام و انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی بی وقفه تلاش کرده اند.
بمباران اشرف، حملات ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۱ و جنایت ضدبشری در حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به اشرف از جمله تلاش های رژیم در خط انهدام فیزیکی مجاهدین، در این ۱۰ سال بوده است. بدنبال شکست خط انهدام فیزیکی در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ رژیم به خط توطئه سیاسی روی آورد تا این بار به کمک کوپلر برای انتقال مجاهدین به لیبرتی با هدف نادم گرفتن حداقل نیمی از مجاهدین اشرفی خط انهدام تشکیلات مجاهدین را پیش ببرد. بعداز یکسال تلاش و شکست در برابر اراده مجاهدان اشرفی مجدداً به خط انهدام بازگشت و در ۲۱ بهمن ۱۳۹۱ با کمک دولت مالکی با ۴۰ موشک به لیبرتی حمله کرد.
خلع سلاح مجاهدین، دسیسه مشترک با سرویسهای فرانسوی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ با کمک بریده خائنان در فرانسه، به کارگیری خانواده ها، محاصره ۳ ساله اشرف با صدها بلندگو، و بالاخره تحمیل مزورانه زندان لیبرتی از جمله تلاش های بی وقفه رژیم آخوندی و همدستان بین المللی او بقول خودش “برای نابودی تشکیلات مجاهدین“ است.
اما مجاهدین علرغیم تمامی توطئه ها به یُمن رهبری هوشیار و فداکار و با انقلاب مریم که از آنها مجاهدینی ساخته است که هیچ چیز جز نابودی این رژیم و بهروزی خلقشان حتی در تمایلاتشان هم ندارند، بر همه توطئه ها پیروز شدند و امروز رژیم آخوندی را به آستانه سرنگونی رسانده اند و دیر نخواهد پائید که با کمک خلق شان این رژیم را از صفحه تاریخ محو خواهند کرد.
در این سلسله مقالات، ارگانهای اطلاعاتی و بویژه وزارت اطلاعات رژیم آخوندی بررسی میشود و کارکرد آن در دو بعد انهدام فیزیکی و توطئه سیاسی علیه مجاهدین خلق ایران در ۳۴ سال گذشته بررسی میشود.
از آنجا که جنایات ضدبشری رژیم آخوندی در ترور و قتل ها و سرکوب، بسیار عیان تر از توطئه های سیاسی آن در این سالیان بوده است، این بررسی با جزئیات بیشتر به توطئه های سیاسی علیه مجاهدین میپردازد.
قابل ذکر است که کلیه اطلاعات در این مقالات از نبرد، مقاومت و تلاش بی وفقه مجاهدین و با فداکاری و حتی شهادت مجاهدینی در درون این رژیم بدست آمده است. کسانی که هیچگاه بدنبال نام و نشان نبوده و نیستند ....
-----------------------------------------------------------------------
۱خمینی ناچار شد که قائم مقام و تنها کسی که میتوانست پرچم ولایت فقیه را بدوش بگیرد بخاطر بریدنش از اینهمه جنایت کنار بگذارد, همانطور که عبدالله نوری در خاطراتش از گریه های خمینی در سال ۶۷ گفته, ولایت فقیه ابتر شد و ناچارا یک روضه خوان جای خمینی نشست که این خود نقض آشکار تئوری ولایت فقیه بود.
۲خبرگزاری فارس (وابسته به سپاه پاسداران) در یازدهمین سالگرد مرگ صیاد شیرازی سرلشگر پاسدار رحیم صفوی گفت: “طی یک طرح عملیاتی از ساعت ۴ تا ۸ صبح تمام مقرهای منافقین از پادگان اشرف گرفته تا العماره را با بیش از ۱۰۰۰ موشک و گلوله توپ بلند منهدم و تلفات سنگینی به آنها وارد شد“
استفاده از این مقالات فقط با ذکر منبع مجاز است