رژيم مفلوك آخوندي، مستأصل از پيشرفتها و
پيروزيهاي روزافزون مجاهدين و مقاومت ايران به نحو ديوانهواري بر ابعاد و
شدت كارزار تبليغاتي و سيل لجن پراكنيهايش عليه دشمن اصلي رژيم در داخل و
خارج كشور، ميافزايد. از انتشار صدها كتاب و هزاران جزوه و مقاله و انبوهي
فيلم سينمايي و سريال تلويزيوني تا مصاحبههاي بيشمار مطبوعاتي و راديو-
تلويزيوني، از موضعگيريهاي رسمي و سخنرانيها و روضه خوانيهاي پايان
ناپذير مقامات و سخنگويان و كارگزاران ريز و درشت رژيم، و خطبههاي جمعه
بازارهاي آخوندي در سراسر ايران، تا زنجيره دهها سايت وزارت اطلاعات كه
تماما اختصاص به لجن پراكني عليه مجاهدين دارد. از نامه نگاري به مقامات
دولتي و شخصيتهاي سياسي و پارلمانترها در كشورهاي مختلف جهان تا سرازير
كردن خروار خروار جزوه و كتاب و فيلم به آدرس آنها، از زنجيره دهها سايت
اينترنتي وزارتي مختص لجنپراكني عليه مجاهدين تا....
به
اين مجموعه بيپايان، گشتاپوي آخوندي، اخيرا يك برنامه تلويزيون اينترنتي
اجارهيي در خارج كشور نيز افزوده است كه آن هم تماما اختصاص به بازنشخوار
اراجيف هزاران بار تكراري آن هم انحصارا توسط يك دوجين از بدنامترين
مأموران اعزامي گشتاپوي آخوندي دارد. كارهاي اجرايي اين برنامه بهوسيله
جهانگير شادانلو پيگيري ميشود. همچنانكه ميدانيد نامبرده، مزدور لورفته و
پيشاني سياهي است كه در دادگاه فرانسه وابستگياش به وزارت اطلاعات آخوندها
مورد تأييد قرار گرفته و در شكايتي كه در اعتراض به اين موضوع كرده بود،
محكوم گرديد. مزدور شادانلو كه يكي از مأموريتهاي ثابتش پيگيري مسأله
پناهندگي و ترو خشك كردن مزدوران اعزامي وزارت اطلاعات در خارج كشور است،
در اجراي دستور گشتاپوي آخوندي، براي راهاندازي برنامه اينترنتي
فوقالذكر، يك تاجر مردم فروش بهنام سربي را با پيش پرداخت ويژه و اجاره
هفتگي، به كار گرفته است. «مهمانان» اين برنامه لجنپراكني كه در ليست
جهانگير شادانلو قرار دارند، همگي ماموران شناخته شده و بدنامي از قبيل
محمدحسين سبحاني و بهزاد عليشاهي و... هستند. البته تا جايي كه به فرد
شارلاتاني همچون سربي برميگردد، برايش مهم نيست آنها چه سوابقي دارند، او
فقط به موضوعي بنام پول فكر ميكند كه خيلي به مذاقش خوش ميايد.
يكي
از اين مزدوران وزارتي”كريم غلامي” بود كه از قبل براي اجراي نقش خود
مقابل دوربين تمرين كافي نكرده و بسيار ناشيانه تلاش ميكرد اراجيف و
اتهامات آخوندها را عليه مجاهدين تكرار كند.
سربيِ
بهكار گرفته شده و مأجور هم در اين شوي مسخره ناچار بود اتهامات و جملاتي
كه كريم غلامي بايد بهكار ميبرد ولي فراموش ميكرد را به او ياد آوري
كند، از جمله «قتلهاي مشكوك» و اتهامات بيپايه صدبار مصرف شده توسط رژيم و
عواملش را.
به قسمتهايي از اين شوي
فرمايشي كه تماما با هدف وارونهگويي درباره محاصره ظالمانه و ضدانساني
پزشكي شهر اشرف توسط دژخيمان و عوامل رژيم در عراق است، توجه كنيد:
غلامي مزدور:
از جمله مجروحين عمليات يكي بود به اسم فرهاد... وي سال 2008 پايش عفونت
كرد، مورد معالجه قرار نگرفت و عفونت به خونش منتقل شد و ايشون در تابستان
2008 فوت كردند. يا ميتونم از عباس اسم ببرم. عباس از پشت گردن مورد اصابت
گلوله قرار گرفته و تمام بدنش فلج بود و رسيدگي خيلي ويژه نياز داشت...
سربي اجير شده: اينها رو ميشه همونهايي بگي كه باصطلاح يك ماجرايي در سازمان بعنوان «مرگهاي مشكوك» هست، اينها هم جزء همان دسته است؟
غلامي مزدور:
مرگهاي مشكوك به نظر من ميشه گفت طبيعي بوده! ولي اينها طبيعي نيستن،
مثلا فرهاد كه پايش شكست، اين پايش عفونت كرد، عفونت نياز به رسيدگي خيلي
سريع داره، وقتي عفونت عمل نشه و اين عفونت از بدن اين فرد خارج نشه، قطعا
اين به خونش منتقل ميشه و ميميره. عباس هم چنين شرايطي داشت. عباس هم مشكل
تنفسي داشت و آب و هواي عراق رو حتما شما ميدونيد كه هواي طوفاني و پر از
خاك و آلودگيهاي شديد است. وقتي اين هوا را تنفس ميكني، براي يك فرد
بيماريزا است چه برسد به كسي كه كاملا فلج است و هيچ امكان تحرك نداره و
مشكلات تنفسي زيادي برايش بوجود ميايد. اين قفسه سينهاش عفونت كرد و مرد.
اين مرگهاي مشكوك هستند، چرا كه مرگ طبيعي نيست. اينها بيماريهايي هستند كه
از قبل مشخص بود، سازمان بهش نميرسيد، اينها درمان نميشدند و به مرور
زمان تشديد ميشد و فرد ميمرد.... بيماريهايي وجود داره به جاي اينكه بهش
برسن و درمان كنند، بهش رسيدگي نميكنند كه نفر تحت اثر اين بيماري كشته
بشه. مرگهاي مشكوكي كه من مطرح كردم، يكي از شيوههايش همين است كه فرد
بيمار است و بهش رسيدگي نميشه و ميذارن كه اين فرد بميره...
ميتونم
از يكي از مسئولين خود سازمان اسم ببرم به اسم محمود قائمشهر كه ايشون
سرطان ريه پيدا كرد و مرد... سرطان بيمارييي است كه ميشه همون ابتدا جلوش
رو گرفت، ولي اونها گذاشتن كه اين بيماري در او رشد كنه و بميره! براي همين
است كه ما به اينها ميگوييم مرگهاي مشكوك!
سربي اجير شده:
لطف كنيد از بابت دارو و يا دسترسي بيماران به دارو بگوييد چطوريه؟ چون
اون دوستمون وقتي توضيح ميداد، ميگفت كه حتي وقتي دكتر برايش تجويز كرده
اون مسئولش... من نميدونم يعني چي، ما در ارتش خدمت كرديم وقتي دكتر بهداري
ارتش ميگفت كه امروز بايد استراحت كني، ديگه حتي اون سرهنگ و سروان
نميتونستن اعمال نفوذ كنن. سيستم اينها در رابطه با بيمارها چيه؟ دكتر حرف
اول و آخر را ميزنه يا مسئول اون شخص؟
غلامي مزدور:
...دارو دادن در مجاهدين مسئلهاي بود كه تقريبا به فرد مريض دارو داده
نميشد، خيلي سخت و يا داروهاي ضعيف و يا داروهاي به درد نخور داده ميشد.
موضوع هم اين نبود كه توي سازمان مجاهدين دارو نباشه، اينها بعد از سال
2003 به دروغ ميگفتند كه دارو نيست. ما دارو را به سختي از بازار سياه تهيه
ميكنيم و ... در حالي كه من... انبار داروخانه را به چشم ديدم. انبار
دارويي بزرگي كه داشتن. به طور هفتگي كارتنهاي بزرگ در ابعاد 2متر در 2متر
توسط ارتش آمريكا داروها تحويل اين بيمارستان قرار ميگرفت. ولي براي من
عجيب بود كه حتي يك دونه از اين داروها رو دست هيچ كدوم از اين افراد بيمار
و يا افرادي كه به هر حال مريض ميشدند و... ديده نميشد. اين داروها چي
ميشد؟ خودم حدس ميزدم كه يا در بازار سياه فروخته ميشد يا به هر كجاي ديگه
داده ميشد، ولي يك دونه از اين داروها دست اعضاي مجاهدين نميرسيد.....
نگاهي به سوابق و واقعيت:
كريم
غلامي كه مجاهدين او را صرفا بخاطر وضعيت جسمياش سالها در بهترين شرايط
نگهداري و رسيدگي كردند، در مهرماه سال86 بهدليل رفتار ناشايست و نداشتن
كشش مبارزه در شرايط سخت حاكم بر عراق، به او حكم اخراج داده شده و براي طي
كردن مراحل قانوني، به قسمت خروجي سازمان منتقل گرديد. او در نامهاي به
تاريخ 15مهر86 مي نويسد:
«از: كريم غلامي
ابتدا ميخواستم بخاطر زحماتي كه طي اين ساليان براي من كشيدهايد، تشكر و قدرداني كنم.
بخصوص
اين 3سال گذشته كه پايم شكسته بود، در حد مقدورات با توجه به اينكه در
محاصره قرار داشتيم و هيچ دارو و امكاناتي وارد نميشد، و آنچه كه تهيه ميشد
با سختي و تلاش به بهاي زياد بدست ميآمد.
همچنين
تشكر ميكنم بخاطر آموزشهايي كه طي اين ساليان به من داده شد و سطح علم و
دانشم بالا رفته است. و امكاناتي كه در اين رابطه در اختيار من گذاشته شده
بود.
و نهايتا تشكرم را از همه
مسئولينم بخصوص از مسئولين مستقيمم ميكنم كه بخصوص با شرايط جسمي كه من
داشتم مسائل و تضادها را براي من سهل و ساده ميكردند.
و
به عنوان آخرين نكته، درست است كه من بدليل ضعفهاي شخصي نتوانستم مبارزه
را با شرايط سخت كنوني ادامه بدهم ولي هميشه بهعنوان هوادار مجاهدين
خواهم بود و هر وقت و هر كجا هر كاري از دستم بربيايد، در كمك به سازمان
كوتاهي نخواهم كرد.
مرز بين مردم ايران
و اين رژيم حاكم بر ايران سرخ است و من براي حفظ شرافت خودم و 20سال سابقه
مبارزه رودر روي اين رژيم اين مرز سرخ تا ابد خواهد بود.
با آرزوي پيروزي و سرفرازي شما و آزادي و سعادت مردم ايران
كريم غلامي- 15/7/86»
اما چند روز پس از اين گزارش، درخواست كرد به او فرصت ديگري براي ماندن در تشكيلات داده شود:
«از: كريم غلامي
ت: 25/7/86
....
تصميمم را به اين سو حل كردم كه بمانم و آنچه كه مسائل من است يا طي پروسه
زماني حل ميشود و ساير مسائل هم مانند 20سال گذشته زمين خوردنهاي خودش
را دارد ولي با اين حال بايد بلند شد و خود را تكاند.»
اخراج از سازمان مجاهدين خلق ايران
در
ارديبهشت سال88 و پس از انجام مصاحبههاي انفرادي وزارت حقوق بشر عراق با
تك تك ساكنان اشرف و پيام رهبر مقاومت مبني بر انتخاب ماندن و يا رفتن از
اشرف، حكم نهايي اخراج كريم غلامي كه ديگر كشش ماندن در شرايط سخت عراق را
نداشت به او ابلاغ شد.
«حكم اخراج كريم غلامي
تاريخ: 16/ ارديبهشت/ 1388
اخراج كريم غلامي به دليل بريدگي ابلاغ ميگردد.
همچنين
قبل از اين به نامبرده در تاريخ 5/مهر/86 حكم اخراج ابلاغ گرديد و از وي
خواسته شد كه از مناسبات مجاهدين و اشرف برود ولي با درخواست خودش، درخواست
كرد كه بماند و مجددا پذيرفته شد.
رويت شد 16 ارديبهشت1388
كريم غلامي»
«اينجانب
كريم غلامي متقاضي رفتن به كشور ثالث هستم. تاكيد ميكنم هيچ مشكلي با
ساكنان اشرف ندارم و سازمان مرا از گذشته مخير كرده بود كه هرگاه شرايط
برايم سخت گرديد ميتوانم به زندگي عادي خود برگردم. در سازمان مجاهدين خلق
ايران عضويت ندارم. با تشكر از زحماتي كه طي اين مدت براي من كشيده شده و
براي اينكه مانند مكي رفيعي مورد سوء استفاده قرار نگيرم تاكيد ميكنم كه
هيچ قصد و نيتي بهجز برگشتن به زندگي عادي در كشور ثالث ندارم و از صليب
سرخ و نيروهاي آمريكايي خواهان كمك در اين رابطه هستم.
كريم غلامي- 17/2/88»
«با احترامات
من
كريم غلامي از سال66 در سن16سالگي به سازمان مجاهدين خلق ايران پيوستم و
طي 22سال در يك مبارزه سخت در كنارتان بودم و شريك سختيها و خوبيها و
شكستها و پيروزيها بودم كه اين را به عنوان يك سند افتخار براي خودم
ميدانم.
من به دو دليل به مجاهدين
پيوستم اولا جرم و جنايات رژيم آخوندي و ثانيا جواب به ياري طلبيدن مسعود
رجوي. هرچند كه در نگرشم به بعضي مسائل اختلافاتي داشتم ولي عميقا به آرمان
آزاديخواهي مجاهدين اعتقاد داشتم.
بعد
از سال2003 و پيچيده شدن شرايط سختي و فشار راه برايم بيشتر شد كه نهايتا
تصميم به ترك مبارزه گرفتم. بايد اضافه كنم كه دو بار پايم را در بيمارستان
اشرف عمل كردم در حالي كه در تحريم و محاصره نيز بوديم پزشكان اشرف
ماكزيمم تلاششان را كردند. من طي اين ساليان بهجز خوبي و نيكي از مجاهدين
چيزي نديدم و الان در دوستي و حسننيت مجاهدين را ترك ميكنم. آرزويم اين
است كه مجاهدين از فشارها و تحريمها خلاصي پيدا كنند تا در راه مبارزهشان
با انرژي آزادتر به اهدافشان برسند.
كريم غلامي- 18/2/88»
«اينجانب كريم غلامي در تاريخ 18/2/88 مبلغ 2000دلار (دوهزار دولار) بابت كمك هزينه از سازمان مجاهدين خلق ايران دريافت كردم.
كريم غلامي- 18/2/88»
كريم
غلامي پس ازبريدگي و اخراج از سازمان و خروج از اشرف، به رغم تأكيدات
قبلياش درمورد مرزبندي با رژيم و پرهيز از مورد استفاده قرار گرفتن توسط
وزارت اطلاعات، در هتل تحت نظر وزارت اطلاعات رژيم ايران در عراق، با
ماموران سفارت و اطلاعات آخوندي كه مستمرا به هتل محل اقامت وي مراجعه
داشتند، به همكاري پرداخت و پس از اثبات مزدوري و خوش خدمتياش به گشتاپوي
آخوندي منجمله پذيرش مأموريت اعزام به ورودي اشرف و شركت در شكنجه رواني
اشرفيان قهرمان از طريق عربدهكشي براي رله كردن لجن پراكنيهاي اطلاعات
آخوندي به وسيله 300 بلندگوي وزارتي، و اعلام آمادگي براي انجام هر مأموريت
ديگر، و پس از كسب آموزشهاي لازم براي جاسوسي و شركت در كارزار شيطان
سازي عليه مجاهدين در اروپا، به تركيه و سپس به آلمان منتقل شد. صداي منحوس
اين مزدور كه از 300بلندگو در سيرك وزارت در اشرف پخش ميشد، موجود است كه
پس از كشتار وحشيانه مجاهدين توسط عوامل عراقي رژيم و ريختن خون 36مجاهد
قهرمان، طلب خون آنها را از مجاهدين ميكند.
حلقه واسط بين خروج كريم غلامي از اشرف تا آلمان
(به نقل از سايت پاسارگاد سيتي 911215)
کريم
غلامي در ارديبهشت 1388، توسط مجاهدين به نيروهاي امريکايي تحويل داده
ميشود. نيروهاي آمريکايي او را به مأموران دولت عراق تحويل مي دهند و آنها
نيز او را به هتل المهاجر بغداد منتقل مي کنند و در آنجا بلافاصله به
وزارت اطلاعات ايران وصل مي شود.
او از
طريق يک بازجو و شکنجهگر سابقهدار وزارت اطلاعات بنام "حاج علي نويدي"
دوره کارآموزي را در هتل المهاجر طي ميکند و همانجا بهكار گرفته ميشود.
در
هتل المهاجر بغداد که تحت کنترل وزارت اطلاعات مي باشد کريم غلامي براي
خوشرقصي نزد مقامات عراقي، مدعي ميشود بيست و يکسال درکمپ اشرف بوده ولي
بيست سال است که از مجاهدبودن استعفا داده است و در اين مدت در دادگاههاي
جمعي محاکمه ميشده و اجازه خروج نداشته است. در حالي که دولت عراق و همان
مقامات يک ماه قبل از آن يعني در فروردين 1388 همه ساکنان قرارگاه اشرف و
منجمله خود کريم غلامي را به بيرون اشرف آورده و به طور خصوصي و دور از چشم
مسئولين و هر عضو ديگر سازمان مجاهدين از تک تک افراد در مورد تصميم شان
سوال ميکنند....
در طول هشت ماه حضور
در هتل المهاجر بغداد، اين مزدور مشغول دادن اطلاعات مربوط به کمپ اشرف و
ساکنان آن به اطلاعات رژيم در بغداد ميشود. حاج علي نويدي و حاج ناصري
كارگزاران وزارت اطلاعات در بغداد روزانه با در دست داشتن نقشههاي هوايي و
زميني کمپ اشرف به اتاق سکونت اين مزدور رفته و اطلاعات او را با کمک آن
نقشهها ضبط مي کنند. اطلاعاتي که جهت استفاده در جنايات و کشتارهاي 6و 7
مرداد سال 1388 و 19 فروردين 1390 مورد استفاده دولت مالکي و مزدوران رژيم
آخوندي قرار ميگيرد.
کريم غلامي در
آذر ماه1388 توسط وزارت اطلاعات به ترکيه فرستاده ميشود. او با اطمينان از
حمايت رژيم در ترکيه وارد کارهاي خلاف قانون شده و توسط پليس ترکيه
بازداشت ميشود. يک ايراني که مدتي در زندان ترکيه با اين مزدور هم سلول
بوده و هيچ شناخت قبلي از او نداشته متوجه تماسهاي او با مأموران سفارت
رژيم در ترکيه ميشود. کريم غلامي به اين هموطن شريف پيشنهاد ميدهد در
ازاي کمک سفارت رژيم به آزادياش به خدمت اطلاعات آخوندها در بيايد ولي اين
ايراني شريف قاطعانه پيشنهاد او را رد ميکند. غلام حلقه بگوش مدتي بعد با
کمک سفارت رژيم در ترکيه آزاد و با اتومبيل ديپلماتيک سفارت رژيم در
آنکارا از زندان خارج و به آلمان اعزام ميشود.