زهره محسنی پور
در این نوشته که برای آگاهی و داوری بی حب و بغض هموطنان است به اختصار باید بگویم تا پیش از آنکه وزارت بد نام اطلاعات آخوندی کمپین نسل جدید مزدوران راه اندازی کند، بریده مزدوران نسل دوم روی سایتهای تحت کنترل رژیم تا توانستند در طول سالها به سیاه کردن مجاهدین خلق به خصوص رهبری به بهانه شرائط اشرف و لیبرتی به طرز مداوم و جنون آمیزی پرداختند. هم اکنون نزدیک به دو هفته است که کاکل این سایت ها که ایران اینترلینک باشد متوقف و غیر فعال مانده است. ما شاهد بودیم که روی همین سایت اخیر در طول یک شبانه روز لجن پراکنی ها ی تازه می آمد. چرا باید نسل دوم بریده مزدوران از حرکت باز بمانند ؟ جواب را باید در فیس بوک و وبلاگ کمپین پیدا کرد. آن کارتها طی سالها در عین سوختگی تا توانستند علیه مقاومت ایران جلز و ولز کردند. حنا کاملا بی رنگ شد. از صندوقچه شیطانی ملایان باید جادویی تازه بیرون می آمد که نه سابقه بیرون زدن از اشرف و لیبرتی و رفتن به دامن رژیم داشته باشند و نه جبهه گیری شان بدون نیشگون گرفتن از رژ یم باشد تا وقتی سراغ مقاومت می روند بلکه برای چهار ساده لوح و ساده اندیش و فاقد تجربه و درک سیاسی، با قسم حضرت عباس شان بتوانند دم شیطان وزارت اطلاعات را پنهان بدارند.
این کمپین که عمدتا در فیس بوک مطالب شان حتی بدون نام مستعار است. قلمرویی است راحت و بی معذور برای خدمتگزاری به رژیم همراه با یقه درانی و شیون و واویلا برای ساکنان اشرف و لیبرتی. یکی برادر شیرخواره اش ! در لیبرتی اسیر رجوی است و دیگری برادر تازه به راه افتاده اش گرفتار است. آنچه در اشرف و لیبرتی محلی از اعراب ندارد عقل و شعور و ایمان و اراده و اختیار است. همه زیر موشک باران رژیم هم سحر و جادوی مسعود و مریم هستند و معلوم نیست که در آخرین اتمام حجت رهبری، چگونه دوازده نفر گفتند نه، ما می خواهیم برویم؟ این طلسم شکنی فقط آن دوازده نفر رسید و سه هزار و دویست نفر دیگر همانطور کماکان در طلسم مانند
تا عاطفه خانم آستین ها را بالا بروبد، کمر به همت ببندد و برای شکستن آن سحر و جادو و طلسم متوسل به دعای خیر وزارت اطلاعات رژیم بشود. به یک معنی کمپین مثل یک خیمه است. آنها که می توانند در آن جا می گیرند. اگر در ابتدای امر بنا به هم ریختگی ذهنی و شخصیتی در غربت، ما مطمئن نبودیم اما امروز به شهادت فقط فیس بوک آنان مطمئنیم که این نسل جدید مزدوران الحق دست دو نسل قبل بریده مزدوران را در مدت کوتاه از پشت بسته اند. در وقاحت و قلب حقیقت و واقعیت و معاویه وار قرآن بر سر نیزه کردن سابقه تازه ای از شیوه مزدوری در کسوت ظاهری عدم وابستگی به رژیم به حای گذارده اند. اگر من دور از جانم جای یکی از مسئولان مربوطه وزارت خانمها و آقایان بودم ، چشم بسته نمره شان را در خوش خدمتی بیست می دادم و دسته گلی در خانه شان می فرستادم. هر چند دود از کنده وزارت اطلاعات بر می خیزد اما این دودیان الحق که شاگردان ساعی و در خدمتگزاری بی مرز و حدودند. خیلی راحت بدون امضاء می توانند سابقه مبارزاتی و دراز مدت یک شخص را در یک عبارت به حساب خودشان تیر باران کنند. وقتی اینترلینک جانشین خوش بر و رویی مثل کمپین پیشگامان مزدوری نداشت در باره آقای رحمان کریمی و به قلم «بهار ایرانی» که در حقیقت از میوه های نطنز وزارت اطلاعات است خطاب به آقای مسعود رجوی نوشت: «یک سئوال از رجوی این است که چرا باید با حیثیت سیاسی یک شاعر انقلابی و سالخورده اینطور بازی کند.» بهار ایرانی که نام مستعار است ولی معرف همه، رحمان کریمی را شاعر انقلابی می خواند و نگران از حیثیت سیاسی او یقه رهبر مقاومت را می چسبد. ولی در فیس بوک نسل جدید مزدوران بروید بخوانید که همین رحمان کریمی به قلم مزلف بالفطره چگونه معرفی شده است؟ حال قضاوت کنید که کمپین یان بهتر به وزارت اطلاعات رژیم خدمت می کنند بی رو در بایستی و شرم و حیایی یا مثلا نویسندگان سایت معروف اینترلینک به سرکردگی مسعود خدابنده؟ اینست که من به طور قاطع و به شهادت مطالب و تصاویر مستهجن خود فیس بوک می گویم اینان به رژیم خدمتی می کنند که دو نسل پیشین نکرده اند. اینها خیمه و خرگاه زده اند برای نجات ساکنان لیبرتی. حال کار به جایی رسیده است که روی حتی سایت رسمی وزارت اطلاعات رژیم به نام «ایران دیدبان» را سفید کرده اند. و حرف آخر اینکه چون نیک بنگریم معلمان و خط دهندگان وزارت اطلاعات در داخل و خارج کشور خیلی ناشیانه عمل می کنند و سواد راست و درستی برای اینکار ندارند. اگر داشتند این نسل فلک زده و خود فروخته جدید را اینطور علنی هو و رسوا نمی کردند. قاعده این بود که لااقل یک سالی فقط در نقش دلسوز و دلسوخته (خامنه ای بمیرد برای اینهمه دلهای نازک سوخته )ساکنان لیبرتی بی زدن از خط بیرون و آدرس وزارت اطلاعات را زیر قبا پنهان کردن، نقش ایفا می کردند و بعد یواش یواش دستها را رو می کردند. پس اساتید شیطان تبار ناشی و خامند تا چه برسد به این نوآموزان تازه مکتب خیانت دیده.
از شخص خودم در این نوشته دفاع نکردم چون این یک دفاع نامه مختصر همه مجاهدان و مبارزان ضد رژیم است. عاطفه خانم چادر دور قد من پیچیدی ولی خودت سرت را از زیر چادر همان زهرا خانم کذایی بیرون نمی آوری. یک خود فروخته امروز هم باید حداقل از بتول سلطانی در دریدگی و وقاحت شجاعتر باشد. تقصیر من و یاران مقاومت نیست که با این همه استعداد خوش خدمتی خیلی زود سوختی و جزغاله شدی. اگر بوی سوختن به مشام تو و همگنانت نرسد عجیب نیست.
در این نوشته که برای آگاهی و داوری بی حب و بغض هموطنان است به اختصار باید بگویم تا پیش از آنکه وزارت بد نام اطلاعات آخوندی کمپین نسل جدید مزدوران راه اندازی کند، بریده مزدوران نسل دوم روی سایتهای تحت کنترل رژیم تا توانستند در طول سالها به سیاه کردن مجاهدین خلق به خصوص رهبری به بهانه شرائط اشرف و لیبرتی به طرز مداوم و جنون آمیزی پرداختند. هم اکنون نزدیک به دو هفته است که کاکل این سایت ها که ایران اینترلینک باشد متوقف و غیر فعال مانده است. ما شاهد بودیم که روی همین سایت اخیر در طول یک شبانه روز لجن پراکنی ها ی تازه می آمد. چرا باید نسل دوم بریده مزدوران از حرکت باز بمانند ؟ جواب را باید در فیس بوک و وبلاگ کمپین پیدا کرد. آن کارتها طی سالها در عین سوختگی تا توانستند علیه مقاومت ایران جلز و ولز کردند. حنا کاملا بی رنگ شد. از صندوقچه شیطانی ملایان باید جادویی تازه بیرون می آمد که نه سابقه بیرون زدن از اشرف و لیبرتی و رفتن به دامن رژیم داشته باشند و نه جبهه گیری شان بدون نیشگون گرفتن از رژ یم باشد تا وقتی سراغ مقاومت می روند بلکه برای چهار ساده لوح و ساده اندیش و فاقد تجربه و درک سیاسی، با قسم حضرت عباس شان بتوانند دم شیطان وزارت اطلاعات را پنهان بدارند.
این کمپین که عمدتا در فیس بوک مطالب شان حتی بدون نام مستعار است. قلمرویی است راحت و بی معذور برای خدمتگزاری به رژیم همراه با یقه درانی و شیون و واویلا برای ساکنان اشرف و لیبرتی. یکی برادر شیرخواره اش ! در لیبرتی اسیر رجوی است و دیگری برادر تازه به راه افتاده اش گرفتار است. آنچه در اشرف و لیبرتی محلی از اعراب ندارد عقل و شعور و ایمان و اراده و اختیار است. همه زیر موشک باران رژیم هم سحر و جادوی مسعود و مریم هستند و معلوم نیست که در آخرین اتمام حجت رهبری، چگونه دوازده نفر گفتند نه، ما می خواهیم برویم؟ این طلسم شکنی فقط آن دوازده نفر رسید و سه هزار و دویست نفر دیگر همانطور کماکان در طلسم مانند
تا عاطفه خانم آستین ها را بالا بروبد، کمر به همت ببندد و برای شکستن آن سحر و جادو و طلسم متوسل به دعای خیر وزارت اطلاعات رژیم بشود. به یک معنی کمپین مثل یک خیمه است. آنها که می توانند در آن جا می گیرند. اگر در ابتدای امر بنا به هم ریختگی ذهنی و شخصیتی در غربت، ما مطمئن نبودیم اما امروز به شهادت فقط فیس بوک آنان مطمئنیم که این نسل جدید مزدوران الحق دست دو نسل قبل بریده مزدوران را در مدت کوتاه از پشت بسته اند. در وقاحت و قلب حقیقت و واقعیت و معاویه وار قرآن بر سر نیزه کردن سابقه تازه ای از شیوه مزدوری در کسوت ظاهری عدم وابستگی به رژیم به حای گذارده اند. اگر من دور از جانم جای یکی از مسئولان مربوطه وزارت خانمها و آقایان بودم ، چشم بسته نمره شان را در خوش خدمتی بیست می دادم و دسته گلی در خانه شان می فرستادم. هر چند دود از کنده وزارت اطلاعات بر می خیزد اما این دودیان الحق که شاگردان ساعی و در خدمتگزاری بی مرز و حدودند. خیلی راحت بدون امضاء می توانند سابقه مبارزاتی و دراز مدت یک شخص را در یک عبارت به حساب خودشان تیر باران کنند. وقتی اینترلینک جانشین خوش بر و رویی مثل کمپین پیشگامان مزدوری نداشت در باره آقای رحمان کریمی و به قلم «بهار ایرانی» که در حقیقت از میوه های نطنز وزارت اطلاعات است خطاب به آقای مسعود رجوی نوشت: «یک سئوال از رجوی این است که چرا باید با حیثیت سیاسی یک شاعر انقلابی و سالخورده اینطور بازی کند.» بهار ایرانی که نام مستعار است ولی معرف همه، رحمان کریمی را شاعر انقلابی می خواند و نگران از حیثیت سیاسی او یقه رهبر مقاومت را می چسبد. ولی در فیس بوک نسل جدید مزدوران بروید بخوانید که همین رحمان کریمی به قلم مزلف بالفطره چگونه معرفی شده است؟ حال قضاوت کنید که کمپین یان بهتر به وزارت اطلاعات رژیم خدمت می کنند بی رو در بایستی و شرم و حیایی یا مثلا نویسندگان سایت معروف اینترلینک به سرکردگی مسعود خدابنده؟ اینست که من به طور قاطع و به شهادت مطالب و تصاویر مستهجن خود فیس بوک می گویم اینان به رژیم خدمتی می کنند که دو نسل پیشین نکرده اند. اینها خیمه و خرگاه زده اند برای نجات ساکنان لیبرتی. حال کار به جایی رسیده است که روی حتی سایت رسمی وزارت اطلاعات رژیم به نام «ایران دیدبان» را سفید کرده اند. و حرف آخر اینکه چون نیک بنگریم معلمان و خط دهندگان وزارت اطلاعات در داخل و خارج کشور خیلی ناشیانه عمل می کنند و سواد راست و درستی برای اینکار ندارند. اگر داشتند این نسل فلک زده و خود فروخته جدید را اینطور علنی هو و رسوا نمی کردند. قاعده این بود که لااقل یک سالی فقط در نقش دلسوز و دلسوخته (خامنه ای بمیرد برای اینهمه دلهای نازک سوخته )ساکنان لیبرتی بی زدن از خط بیرون و آدرس وزارت اطلاعات را زیر قبا پنهان کردن، نقش ایفا می کردند و بعد یواش یواش دستها را رو می کردند. پس اساتید شیطان تبار ناشی و خامند تا چه برسد به این نوآموزان تازه مکتب خیانت دیده.
از شخص خودم در این نوشته دفاع نکردم چون این یک دفاع نامه مختصر همه مجاهدان و مبارزان ضد رژیم است. عاطفه خانم چادر دور قد من پیچیدی ولی خودت سرت را از زیر چادر همان زهرا خانم کذایی بیرون نمی آوری. یک خود فروخته امروز هم باید حداقل از بتول سلطانی در دریدگی و وقاحت شجاعتر باشد. تقصیر من و یاران مقاومت نیست که با این همه استعداد خوش خدمتی خیلی زود سوختی و جزغاله شدی. اگر بوی سوختن به مشام تو و همگنانت نرسد عجیب نیست.