Donnerstag, 4. April 2013

در گرد باد واژگان

رحمان کریمی


پیچنده در گردباد جانمایهٌ
به تاراج رفته واژگان

بربام عاصیان می روم

و فریاد می کنم :

آهای ... های !

ای خفته بر بستر ناکفاف رفاه خویش

ای غربیان !

آیا جغرافیای آتشکده های خاموش کرده ما را

بر اطلس دوّار نابرابر زمین

دیده اید هرگز ؟

آیا شما را هوای گردش نیست

در خیابان های تازیانه ها و چوبه های دار ؟


درگردباد واژگان
امواج آتشین کف آلود دریا ها

از ساحل های تن می گذرد

و آنچه برلب می نشیند به صداقت

گداخته های جان سوخته است

ونه بازیگری های ناظمان و شاعران بی درد .


در گرد باد واژگان

پارو می زنند حریفان برموج های نامساعد وقت

و سگان سفلیسی ساحل ها

پارس می کنند دریا نشینان و نهنگان را .


در گرد باد واژگان

زباله ها هم هست ، آشغال ها

بی مقداران مقدار شکن

از مقدار افتادگان دریده دهان بازارجوی

و به هرز رفتگان نیز ، آری .

فغان از اینهمه نشخواریان بلع و جوع

که همانا واژگان است سفره حقیر کار و کسب شان

آه از این رجاله های کم نظیر وقت سخت

که واژگان را چونان خود به فاحشگی

به بازارهای سیاست می برند

هنگام که هر حرف واژه یی

هوای توفان بسردارد و گرمای انقلاب .


در گردباد واژگان

شیران در جنگل و دشت های سوخته

روبهکان و موش ها در سوراخ ها به جیغ وداد

و سگان سفلیسی در ساحل ها .


پارو می زنند حریفان

 بر موج ها.