آقاي ايرج مصداقي،
تهديدنامه ننگين و پر فضيحت شما كه درصحنه سياسي ، بالفعل چيزي جز دم تكان دادن براي رژيم پليد آخوندي به منظور دست بازي هر چه بيشتر براي كشتار مجاهدان اشرف نيست در ساعت 1715 روز چهارشنبه 9ديماه (30دسامبر2009) از سوي من رؤيت و قرائت گرديد.بگذريم كه با شارلاتانيسم در حالي كه در بالاي ايميل شما ساعت ارسال 9 و 5دقيقه بامداد صبح همين امروز به چشم ميخورد آنرا مزورانه 8دي امضا كرده ايد(مشابه همين حقه بازي كه حاكي از بي پرنسيپي است را در آذرماه1388 در مصاحبه اي كه با خودتان عليه مجاهدان اشرف ترتيب داده بوديد مرتكب شديد و آنرا با تاريخ « بهمن تا اسفند ۱۳۸۷» بر روي سايت خود گذاشتيد در حالي كه به دلايل متعدد از مفاد آن پيداست كه پس از آزادي 36گروگان اشرفي و رؤيت نوارهاي بازگشت فاتحان تحرير شده كه براي شما بسيار گزنده بوده است).
اما دراين اولتيماتوم احمقانه، به كشف يك فقره ديگر از انحرافهاي مجاهدين نائل شده ايد كه ديگر سكوت در برابر آن جايز نيست كه گوييا «ستاد اجتماعي داخل کشور مجاهدين» در چشم داغدار مردم ميهن خاك پاشيده و نمايش تظاهرات جعلي درايران ترتيب داده است و شما تا آخرشب 9ديماه صبر ميكنيد و اگر توضيحي دريافت نكرديد آنرا جهت «تنويرافكار عمومي» صبح دهم ديماه انتشار خواهيد داد!
1-شيوه رذيلانه تهديدو اولتيماتوم دادن آنهم به مجاهدين از جانب بريده نادمي كه از قتل عام زندانيان سياسي جان بدر برده و بر روي خون شهيدان پناهندگي و سيتي زن گرفته ودر ساحل امن اكنون به شغل كثيف كشف« انحرافات» همرزمان پيشين روي آورده است , شيوه منفور شناخته شده ايست ونيازمند توضيح بيشتر نيست. در دنائت و رذيلت در حق زندانيان سياسي قتل عام شده همين بس كه نوشته اي «اکثريت کساني که اعدام شدند هم انزجارنامه نوشته بودند!». البته معلوم نيست كه چرا مانند شما جان بدر نبردند!!
2-همچنانكه مجاهدين پيوسته خطاب به آناني كه مستقيم يا غير مستقيم تحت هر بهانه اي و در هر پوشي كارد جلاد را بر پيكر قرباني تيز ميكنند گفته اند, به تاكيد ميگويم كه هر غلطي ميخواهيد بكنيد و بلادرنگ هر چه راميخواهيد منتشر كنيد.در مسير رذيلت وخيانت نه اولين كس ونه آخرين كس هستيد.
3-بسيار شايان تامل است كه تهديدنامه شما دقيقا همزمان با پخش صحنه سازي هاي رژيم عليه قرارگاه اشرف در رابطه با قيام عاشورا و فتوي مهدورالدم خواندن مجاهدين از سوي آخوند علم الهدي است.
تلويزيون شبكه يك رژيم آخوندها ديروز پس از اعلام اينكه اطلاعات بدنام 10 تن از مجاهدين را در جريان قيام عاشورا دستگير كرده است, عده اي را با چهره هايي كه درنمايش تلويزيوني به عمد تار يا در شكل و شمايل هاي عجيب و غريب نشان ميداد به صحنه آورد تا بگويند كه در اشرف بوده و در آنجا « كلاسهاي توجيهي» به همين منظور داشته اند. همزمان تلويزيون رژيم تصاويري از اشرف نشان ميداد كه در روز 15 دسامبر توسط خبرنگارانش از اشرف گرفته شده بود اما در زير نويس نوشته شده بود « تصاوير دوربين مخفي از: عراق ـ پادگان اشرف».
سپس مزدوران رژيم يكي پس از ديگري به صحنه امدند تا گواهي بدهند كه عكس و فيلم و تراكتها و شعارهارا از اشرف دريافت كرده اند.
يك زن گفت« طي تماسهايي كه گرفته ميشد از من خواسته ميشدش كه توي تظاهرات شركت كنم و براي سرنگوني تلاش كنيم».
ديگري گفت « از من خواسته ميشد كه به عنوان خبرنگار توي تظاهراتها باشم و براشون گزارشهاي خبري كه از داخل بود را ارسال كنم».
يك مرد گفت:« به عنوان گزارشگر سيماي آزادي يك سري خبر ميگرفتم, فيلم ميگرفتم و ارسال ميكردم».
نفر بعدي گفت به من شعار « مرگ بر ولايت فقيه» را براي مطرح كردن آن در تظاهرات دادند و نفر بعد گفت« بيشتر شعارهايي كه ميدند به سمت رژيم و به سمت رهبري بود».
در پايان نمايش, اطلاعات آخوندي نتيجه گرفت « منافقين از خلأيي كه توسط برخي جريانهاي فتنه ايجاد شده بود استفاده كرده و طرح شعارهاي ساختارشكنانه و ضدديني كردند».
در همين روز پاسدار لاريجاني, رئيس مجلس ارتجاع خواهان «اشد مجازات» شد. لاريجاني كسي است كه در سفر اخير خود به عراق اغلب ساكنان اشرف را «جنايتكار» خواند و از دولت عراق خواست آنها را به رژيم مسترد كند.
امروز( 9 دي) علم الهدي نماينده ولي فقيه و امام جمعه مشهد صراحتاً گفت « حركت روز عاشورا دقيقا حركت محاربه بود...حركت روز عاشورا فرمانده اش منافقين بودند دليل داريم...چون شعارهايي كه منافقين روي سايتشان از 16 آذر گذاشتند آشوبگران عاشورا آن شعارهاي منافقين را سردادند پس اينها دستيار منافقين بودند فرمانده حركت روز عاشورا منافقين بودند . امام بزرگوار در جريان عمليات مرصاد فرمودند منافقين محاربند و هر كس در داخل كشور با منافقين اعلام همكاري و همراهي بكند او هم ملحق به آنها محارب است و مهدور الدم است . منافقين فرمانده عمليات روز عاشورا بودند اينها نه تنها اعلام همكاري كردند بلكه اينها پياده نظام منافقين شدند . سرباز منافقين شدند توي عرصه آمدند آنها محارب بودند پس به ملاك حكم امام در عمليات مرصاد كساني كه روز عاشورا اين غائله را برپا كردند محاربند. به اين سران فتنه اين جمعيت ميليوني اين امت اعلام مي كند چون رهبر معظم انقلاب براي شما راه توبه را بازگذاشتند در يك ضرب الاجلي كه بايد دستگاه قضايي كشور معين كند شما بايد توبه كنيد , به دامن رهبر برگرديد و اگر توبه نكرديد شما محاربيد و اين مردم و اين نظام با شما به عنوان محارب برخورد مي كند».
4- آقاي عزيز, مجاهدين آنطور كه ادعا كرده اي نيازمند ترتيب دادن تظاهرات جعلي درايران نيستند. اگر هم شما به اين بهانه «قصد تنوير افكار عمومي نظام » درباره خودت را داري, اين را ديگر با اولتيماتوم كودكانه باما قاطي نكن! زيرا هيچ كشفي نيست كه كليپي كه در يوتيوب گذاشته شده چهره هاي مجاهدان اشرف است و اين را هر اطلاعاتي و بريده مزدوري به سادگي ميتواند تشخيص بدهد. در روز جمعه 4 دي اين فيلم بر روي فيس بوك گذاشته شده است در حاليكه هيچ رد ونشاني هم ندارد. اما وكلاي اشرف با توجه به سوابق , دربرابر بهانه گيري و توطئه هاي رذيلانه مزدوران رژيم عليه ساكنان اشرف و اينكه رژيم و عوامل آن نتوانند ادعا كنند مجاهدان اشرف اين كليپ را بر روي يوتيوب گذاشته اند به تاكيد سفارش كرده اند كه مسئوليت گذاشتن اين فيلم بر روي يوتيوب مشخص باشد. به همين خاطر از روز شنبه 5 دي زير نويس «ستاد اجتماعي مجاهدين در داخل كشور» زده شده است تا مسئوليت مشخص باشد و هيچكس در هيچ كجا ادعا نكرده است كه اين صحنه مربوط به داخل ايران است و بهمين خاطر اسم هيچ شهرو مكاني هم در زير آن نيست. بنابراين غرض و مرض شما از اين بهانه جويي سخيف واضح است.عمامه بر زمين زدن و سينه چاك دادن با شيوه آخوندي كه ديگر «سكوت در مقابل انحرافهايي از اين دست بيش از اين جايز نيست» بيشتر به نمايش هاي روحوضي اين ايام نظام عليه قيام كنندگان شبيه است.
آيا گمان نميكني كه براي جنبشي كه آنهمه « وا اسلاما» ي خميني و آخوندي را به پشيزي نخريده است, چنين ژست سخيفي شايسته نيست.
5-منظور از سوابق مورد توجه حقوقدانان و وكلاي اشرف , دعاوي هميشگي رژيم در اين باره است كه « سازمان مجاهدين اقدام به معرفي وتشکيل ستادي به نام ستاد داخله نمود که کار آن هدايت و رهبري اينگونه تحرکات در داخل ايران بود و مسئولين آنها در اشرف عبارت بودند از: سپيده ابراهيمي ( مسئول ستاد) و حسين ربوبي ( معاون) که بعد ها مسئوليت ستاد به فهيمه ارواني سپرده شد و چند نفر ديگر از مسئولين رده بالا در سازمان» (سايت وزارت اطلاعات بنام پرونده سياه- 25 خرداد 1388).
همچنين :«سالها در بوق کردند که "ستاد داخله" در داخل است و ربطي هم به عراق ندارد. من که گفتم جوابم را سالها است گرفته ام ولي آيا اين که بچه هاي اشرف سوال کنند که پس اين "ستاد" چه شد غير مشروع است و بايد براي فرار از واقعيت "سوال" کننده را به هزار و يک ترفند سرکوب کنيم؟» (نامه مسعود خدابنده مامور اطلاعات مسئول "ايران اينترلينک"[وزارت اطلاعات] وسايت نگاه نو 10 دي 1384[وزارت اطلاعات]».
بنابراين كشف انحرافات كذايي عملاً گام برداشتن به موازات كساني كه خواهان كشتار مجاهدان اشرف بوده و هستند و وقايع 6 و 7 مرداد گذشته نمونه گوياي آن است. تف بر آنان باد!
6- نمونه ديگر از جاده پر ننگ و فضيحتي كه شما درآن قدم گذاشته اي نوشته هاي آذرماه 1388 شماست كه گفته اي آنهارا در بهمن و اسفند 1387 نوشته بوده اي:
اولاً- وارد شدن به موضوع ارتباطات آقاي مسعود رجوي با مجاهدان اشرف كه اطلاعات آخوندها و سپاه تروريستي قدس و دولت معلوم الحال عراق و تماميت رژيم پليد آخوندي بدنبال آنست و ارائه تحليل در اينمورد , يك آكت پليسي و نشان از فرومايگي فوق العاده كسي است كه مي نويسد: « طبيعي است که آمريکاييها و عراقي و از طريق آنها رژيم از محل زندگي مسعود رجوي مطلع باشند. او وقتي چند روز پيش از طريق تلفن با مجاهدين مستقر در اشرف صحبت ميکند يعني آمريکاييها و عراقيها ميدانند او کجاست. امکان ندارد ارتباط تلفني با اشرف بدون اطلاع از محل تماس وصل شود».«6 سال است که هيچ تصويري از رهبري مجاهدين که داعيه رهبري انقلاب نوين مردم ايران را دارد به نمايش گذاشته نشده است».
يادآوري ميكنم كه طي 7 سال گذشته, نه فقط هواداران مجاهدين, بلكه هيچ ايراني آزاده وبا شرفي به خود اجازه نداده است كه وارد چنين آكتهايي شود كه تنها و تنها مطلوب اطلاعات بدنام آخوندي است. اگر نميداني لطفاً اين را بدان كه اين قبيل كارها, چيزي جزاشعه دادن وگرانفروشي به گشتاپوي آخوندي نيست. از آنجا كه نوشته اي « مسعود رجوي در عراق نيست و مژگان پارسايي نيز با «کد» آوردن از مقامات آمريکايي روي آن تأکيد کرده بود» ,حتماً ميداني كه خواهر مجاهد مژگان پارسايي بعنوان جانشين آقاي مسعود رجوي در اشرف در همانزمان و در همان متن كه از آن نقل قول كرده اي در روز 23 آذر 1385 اين را هم « در واكنش به رديابيهاي تروريستي ولي فقيه ارتجاع و مزدوران رژيم آخوندي دربارهٴ محل كار و استقرار آقاي مسعود رجوي» خاطرنشان كرده است كه « مجاهدين نه در شهر اشرف و نه در هيچ كجاي ديگر جهان مطلقاً و در هيچ شرايطي، به سوالاتي از اين قبيل، كه قبل از هر كس و بيش از هر كس، مورد نظر ديكتاتوري مذهبي و تروريستي حاكم بر ايران است، پاسخ نميدهند. تا كور شود چشمان ولي فقيه ارتجاع و پاسدار هزار تير و وزارت بدنام اطلاعات و نيروي تروريستي قدس و تمامي مزدوران و همدستان رژيم آخوندي». خانم پارسايي به همه هواداران مجاهدين و نيروهاي مقاومت ايران يادآوري كرد« در هر كجا كه هستند به محض روبرو شدن با سوالاتي دربارهٴ محل كار و استقرار رهبر مقاومت، بدانند كه آبشخور ابتدايي و مقصد انتهايي تروريستي آن، همانا ولي فقيه ارتجاع و پاسدار هزارتير و رفسنجاني و خاتمي هستند كه در فاز انحلال و سرنگوني رژيمشان، بيش از هر چيز و بالاتر از هر چيز خواهان از بين بردن تنها جايگزين دمكراتيك و رهبري همين مقاومت مي باشند».
ثانياً- در دفاع از جنايتهاي حكومت عراق عليه مجاهدان اشرف نوشته اي« بدون شک عراق در جهت اعمال حاکميتاش بر اشرف پيش خواهد رفت. هيچ دولتي نميپذيرد که در گوشهاي از قلمرواش حاکميت نداشته باشد و يا در آن چند و چون بياورد. در اروپا هم کسي چنين اجازهاي نميدهد. من و شما هم بوديم چنين اجازهاي به کسي نميداديم ».
اين موضعگيري ننگين به بهانه اعمال حاكميت كه راه را براي كشتار و جنايت هموار مي كند, در تعارض آشكار با قوانين بين المللي است و جواب آن را در سراسر جهان هزاران حقوقدان و پارلمانتر و شخصيت سياسي داده اند. بنابراين فقط به نقل قولي از اطلاعيه دبيرخانه شوراي ملي مقاومت به تاريخ 25دي1387 كه اكنون ايرج مصداقي يكي از مصاديق آن است اكتفا ميكنم: « اجلاس شورا... از گفتار و رفتار كساني هم كه مدعي ”مخالفت” با رژيم هستند ولي در بزنگاه هر درگيري جدي بين مقاومت و رژيم ضدبشري، با تمركز حملات زهرآگينشان روي مقاومت و تبليغ بريدن از مبارزه و ترك ميدان نبرد، عملا جاده صافكن و راهگشاي رژيم براي تحقق توطئه هاي تروريستي يا پرونده سازيهاي پليسياش مي شوند، به شدت ابراز انزجار كرد. اعضاي شورا خاطر نشان كردند كه دراين جريان، همچنين، افراد حقيري كه به جاي اذعان به ذلت سياسي و اخلاقي خود... با هارترين باندها و ارگانهاي نظام ولايت فقيه همسو شدهاند و، با پشت سر گذاشتن همه مرزهاي دنائت، با كارزار تبليغاتي دژخيمان نظام عليه قهرمانان اشرف و پرچمداران شرف و آزادي مردم ايران هم آوايي ميكنند، رسوا شدند».
ثالثاً- ياوه گويي درباره سياست و استراتژي مجاهدين و ترهاتي از اين قبيل كه « با سنهاي بالاي چهل سال چه کاري ميتواند بکند؟» شايان پاسخگويي نيست چرا كه حتماً صدها نمونه آن را در رسانه ها و مطبوعات رژيم و سايتهاي بدنام ديده اي و تازگي ندارد.
رابعاً – باور نداشتن تو و امثال تو به « حمايت 5 ميليون و دويست هزار عراقي از مجاهدين» هم تازگي ندارد و در اين زمينه هم در انتهاي صفي هستي كه در ابتداي آن از روز اول وزارتي ها ناباوري خود را اعلام كردند.
خامساً- ياوه گويي هاي زير هم بكرات توسط مقامات ريز و درشت آخوندي و مزدوران آنها نوشته شده و تازگي ندارد:
-«به جاي اين که از صبح تا شب نيروهاي خود را وادار سازند که به سر و کول خود بزنند و تيغ به خودشان بکشند و به هزار کرده و نکرده اقرار و اعتراف کنند به مسائل مهمتر بپردازند؛ از خودشان بپرسند و پاسخ دهند که چه چيزي در حرکت ما اشتباه بود که حيات و مماتمان به دست دولت آمريکا و عراق افتاد؟ ... چرا استراتژي ما را بايستي آمريکاييها تعيين کنند؟ ».
-« مردم به هيچيک از نيروهاي سياسي از مجاهدين گرفته تا بقيه اعتماد ندارند... اين فاصله هر روز بيشتر ميشود. همين يکي از دلايل ماندگاري رژيم است».
-« باز هم تاکيد ميکنم گشايش سياسي در کار مجاهدين نخواهد بود...».
-« البته که تشکيلات در عراق بهتر حفظ ميشود. هيچ جريان سياسي حاضر نيست ۳۵۰۰ نيروي متشکل آبديده را به سادگي از دست بدهد. ميخواهند تا آن جا که ممکن است اين تشکل را دست نخورده حفظ کنند..».
7-دست انداختن پيشوايان تاريخي و آرماني مجاهدين و ائمه تشيع و لجن پراكني هاي زير نيز فقط نشان از تعفن بريده توابي دارد كه در دنياي بورژوايي استحاله شده و به چيزهايي مي آويزد كه سي و پنج سال قبل از او اپورتونيستهايي كه در يك مقطع با متلاشي كردن مجاهدين راه خميني را هموار كردند, به آن آويخته بودند.
-« استراتژي را در هر دوره امام تعيين ميکند و اين استراتژي ميتواند متفاوت و حتا در تضاد با استراتژي دوره قبل هم باشد. بنابر اين امکان اين که استراتژي جديدي متفاوت از دوره قبل براي مبارزه با رژيم ريخته شود هست. مجاهدين به «امامت» و «ولايت» اعتقاد دارند و «انقلاب ايدئولوژيک» جاري کردن آن در کليه سطوح سازمان بود ».
-« اما براي مدت کوتاه و يا بلند شعارهاي ديگر امامان نيز ميتواند سرلوحه قرار گيرد. مجاهدين هنگام تحويل سلاح به آمريکاييها و همکاري با آنها مطمئناً استراتژي امام حسين و عاشورا را نميرفتند. آنجا صلح امام حسن و استراتژي امام حسن پيش رو بود و يا بعد از آن وقتي مجاهدين محصور در اشرف به فراگيري موسيقي و کامپيوتر و ديگر علوم پرداختند استراتژي امام محمدباقر را ميرفتند».
-« حتي غيبت مسعود رجوي و انتخاب نايب و «ما به ازا» در اشرف (مژگان پارسايي) به نوعي الگو گرفته از غيبت امام زمان و نواب خاص امام زمان است. در نگاه شيعه اعمال همه امامان درست و اصولي است. امام يعني معصوم و غيرپاسخگو. پاسخگويياش تنها در قبال خداوند است» (اين فرومايگي هم جديد نيست و از سال 1364 تا بحال 24سال دير رسيده اي !!).
-« شيعيان از يک طرف معتقد هستند که عمر باعث مرگ فاطمه همسر علي شد با اين حال علي بعد از مرگ فاطمه، دخترش را به همسري عمر در آورد و نام يکي از فرزندانش را عمر گذاشت. شيعيان با آوردن عذر بدتر از گناه سعي ميکنند بگويند دختر علي نبوده و دخترخواندهاش بوده. علي نيز با خواهر عمر ازدواج کرد.
حسن به هر دليل پس از اقدام به جنگ از نيمه راه بازگشت و با معاويه و دستگاه اموي صلح کرد؛ شرط مهماش اين بود که معاويه بعد از خود خليفه و جانشين تعيين نکند که کرد. دليل صلح هرچه که ميخواهد باشد، مهم اين است که اين کار به وقوع پيوست. حسين در کربلا جنگيد و کشته شد و پا پس نگذاشت؛ شيعيان رفتار متناقض حسن و حسين را اين گونه توجيه ميکنند که صلح امام حسن زمينه ساز عاشورا بود. هيچ منطقي را هم ارائه نميکنند...».
-«زينالعابدين از ميدان جنگ به ميدان نيايش رفت و دست به دعا برداشت؛ دوران بيماري او که باعث نجاتش در واقعه کربلا شده بود به نوع ديگري ادامه يافت، شايد آن هم نوعي مبارزه بود. محمدباقر شکافنده علوم بود و تحصيل و آموزش علم را پيشه کرد؛ جعفر صادق مرزهاي ايدئولوژيک را بنيان گذاشت، به عمرش 5 خليفه اموي و 2 خليفه عباسي را ديد، علني هم زندگي ميکرد، عوامل حکومت به او دسترسي هم داشتند، مخفي يا در قلعههاي دست نيافتني و ... هم نبود. اين دو حرکت ميتواند زمينه سازي و کادرسازي و ... تلقي شود. موسي کاظم دوران سخت زندان را گذراند. امام رضا با مأمون و خلافت عباسي پيمان بست و وليعهدي خليفه جور و فاسد را پذيرفت. توجيهاش هرچه ميخواهد باشد چنين کاري صورت گرفت. فرزندش جواد، دامادي مأمون را پذيرفت. شيعيان معتقدند مأمون امام رضا را کشت. بنابراين امام جواد به وصلت خانوادگي با قاتل پدرش تن داد. وي در ۷ سالگي به امامت رسيد و در ۲۵ سالگي وفات يافت. اين که امت چگونه از کودک ۷ ساله پيروي ميکند و کودک هفت ساله معصوم و بري از اشتباه است بماند. علي النقي در دوران خلافت هفت خليفه عباسي زيست در هشت سالگي امام معصوم شد و در شانزده سالگي فرزندش به دنيا آمد. اگر خطري بود که هفت خليفه آن هم در عهد خشونت و کشت و کشتار اجازه نفس کشيدن به او نميدادند...».
-« حسن عسگري ميگويند در ميان سپاه و لشکر خليفه تحت نظر بود. بعضيها هم ميگويند شبکه مخفي داشته است و ... امام يازدهم مدتي از عمرش در رقابت و مقابله با برادرش «جعفر کذاب» گذشت. ميگويند زمينه غيبت فرزندي را که گفته ميشود اساساً وجودخارجي نداشته فراهم ميکرد. مهدي، امام غايب است و غيبت صغرا و کبراي او ظاهراً تا قيام قيامت ادامه دارد. البته ميتوان بر خلاف صريح قرآن هم حرکت کرد. چرا که پيغمبر به صراحت ميگويد من ميميرم چنانچه شما هم ميميريد ولي شيعيان ميگويند امام زمان ۱۲۰۰ سال است که زنده مانده و بعد از اين هم زنده ميماند. پيغمبر ميگويد من بشري هستم مثل شما. اما امام زمام بشري مثل ما نيست. چگونگياش را هم کسي نبايد سؤال کند ترديدي نيست که در اين نگاه شأن امام زمان از پيغمبر بيشتر است...».
8- جالب اينكه عليرغم كشفياتي كه از زمان توده- نفتي ها در ايران سابقه دارد, به گونه اي كه خواننده ات را هم با قياس به نفس ابله تصور كرده اي , تازه نوشته اي: « نميخواهم وارد بحثهاي ايدئولوژيک بشم، فقط اشارهي کلي کردم و اين که نقش امام در زندگي مردممان را نشان دهم».
اگر غرض و مرضي دركار نبود و اگر كسي بواقع دچار ابهامات سياسي و يا استراتژيك و حتي ايدئولوژيك بود, بدون شك مجاهدين مانند 45 سال گذشته, مواضع و پاسخ هاي خود را ارائه ميدادند و با او به گفتگو مي نشستند. راهي كه در ساليان گذشته براي تو هم بسته نبود. اما اكنون با توجه به مجموعه رذيلت هاي فوق, از هر گونه ارتباط و تماس با بريده نادمي تا اين حد وقيح و نمك ناشناس كه چند نعل عليه آنها بجانب رژيم ضد بشري ولايت فقيه مي تازد, معذورند.
ابوالقاسم رضايي
چهارشنبه شب 9 ديماه 1388