Sonntag, 17. Februar 2013

کدام دوست با دشمن نشیند؟

زهره محسنی پور

بعد از کشتار سبعانه مجاهدان آزادی در قتلگاه لیبرتی در پگاه 21 بهمن، و فراخوان مقاومت و همه وجدانهای بیدارجهانی به بازگشت مجاهدان به اشرف تا زمان انتقال نهایی به کشور ثالث، هم آنان که در دو حمله قبلی، غرقه به خون شدن مجاهدان پاکباز را بهانه و دستاویزی برای عقده گشایی های سیاسی و کینه های خود و حمله به رهبری مجاهدین قرار دادند، اینبار نیز از شدت عواطف حقوق بشری و نازکدلی، خواب و خور و قرار از کف داده اند وبا جلو انداختن مگسی بی مایه اما خود سیمرغ بین، علم و کتل در فضای مجازی بلند کرده وابلهانه و فریبکارانه فراخوان به انتقال مجاهدان لیبرتی به کشور ثالث داده اند. ابلهانه است به این دلیل که در هیچ کجای دنیا به عنوان حمایت از جمعیتی، فراخوانی درست نقطه مقابل خواست همان جمعیت تنظیم نمی کنند(به جز در میان ما ایرانیان که هنر نزد ما ساکنان این مرز پرگهر است و بس.) عرف و منطق فراخوان حمایتی، تایید و پشتیبانی از خواست آن جمعیت است نه تقابل و نفی خواسته آنان. متن فراخوان این عده همان ادعایی را دارد که خانواده های بلندگو به دست جلوی درب ورودی اشرف منتها با کلمات و جملاتی دیگراز این قبیل:«... ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها هیچ کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار که اوضاع حکم میکند مورد معامله این و آن قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند که روی آنها معامله شود آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق به تله افتاده اند. ... بدور هر حسابگری سیاسی باید جان آنها را از جهنم عراق نجات داد. از رهبران مجاهدین نیز می خواهیم که درخواست انتقال فوری از عراق را در راس خواسته های خود قرار داده و تمام امکانات حقوق و مالی خود را در این مسیر بکار گیرند. کشته شدن بدون دفاع این انسانها دیگر قابل قبول برای هیچ انسان آزاده ای نیست.» حالا این جملات را با جملات بریدگانی که به خدمت وزارت اطلاعات در آمده اند مقایسه کنید.
این کمپین فریبکارانه است برای اینکه با تعلیق به امر محال(فقط انتقال فوری بدون پیش بینی یک آلترناتیو) ، در واقع «فراخوان به نگه داشتن مجاهدان در لیبرتی» می دهد. چه اینکه اینان خود به خوبی می دانند که انتقال اشرفیان به کشورهای ثالث نه تنها به فوریت بلکه به این زودی امکان پذیر نیست و حتی ممکن است چند سال طول بکشد. کمااینکه یکسال گذشته و فقط تعداد 31 نفر از طرف کشورهای دیگر پذیرفته شده و از این تعداد فقط 7 نفر آنان بازاسکان شده اند. خوب چه چیزی وحشتناکتر از وجود اشرفی در اشرف حتی بطور موقت برای رژیمی که رو به احتضار و غرق در بحران است؟ بهتر است مجاهدان دراردوگاه کار اجباری و قتلگاه لیبرتی بمانند و تا کمر در آب و فاضلاب زندگی کنند و با ابتلاء به بیماری بدون امکانات بهداشتی یک به یک بمیرند و یا با موشکهای رژیم آخوندی بدنهای پاکشان تکه تکه شود تا رژیمی که شقه شقه شده و با خطر سرنگونی در کشمکش است، از خطرعمده و اصلیش یعنی اشرف و اشرفی که بیخ گوشش است راحت شود و دیگر وحشت «هسته اصلی مقاومت» شب همه شب خواب در چشم خودش و دم و دمبالچه هایش نشکند. با از بین بردن تنها آلترناتیو سازمانیافته و قدرتمندش بهتر می تواند مرگ را از خود براند.
اینان پس از اعتراض گسترده هواداران و موضعگیری افراد مستقل آزاده مانند بهروز جاوید تهرانی که حقوق بشرآنها را تبدار و از نوع عفونی توصیف کرد و تنگ دیدن قافیه نوشتند:«اهداف این کمپین اساسا سیاسی و در مخالفت با هیچ کس نیست بلکه حقوق بشری و از دیدگاه انسانی برای نجات جان 3200 انسان است.» از طرف دیگر اسماعیل هوشیاراز بریدگان تیف و قلم به مزد سایت بدنام اطلاعاتی اینترلینک و از حامیان آتشین و امضاء کنندگان این کمپین می نویسد:«هدف این کمپین حقوق بشری و انسانی است ولی از هر طرف که بچرخیم جوهره اش سیاسی است واین خیلی باعث نگرانی حضرات شده است . چون آنها با پرچم ماندگاری درعراق درصحنه هستند و این کمپین پرچم خروج از عراق را در دست دارد.» بعد ادامه می دهد: «.. کشورها ممکن است سخت بپذیرند و پروسه پناهندگی طول بکشد ....یک حرف است و واقعی .... ولی جدای این موضوع .....الان رهبری مجاهدین کدام پرچم را بلند کرده است ؟ خروج و نجات نیروها از باتلاق عراق ....یا ماندگاری و امتیاز گیری به واسطه خون آن زندانیان !؟ من مخاطب زمانی متقاعد میشود و موانع را بهتر میبینیم که اطلاعیه رسمی شورا یا مسعود و مریم مبنی بر خروج و تلاش جدی و واقعی همه آنها برای خارج کردن زندانیان را ببینیم ؛ آنوقت مشکلات سر راه واقعی هستند و نه بهانه ! »
اولا: اگر سازمان از سالهای قبل پرچم خروج از عراق را در دست نداشت چگونه آقای رجوی در زمان آمریکاییها درخواست کردند که هواپیما بیاورند تا مجاهدین بلافاصله عراق را ترک کنند وخود هم هزینه آن را بپردازند؟
دوما:عجب فراخوانی و حقوق بشری که حق اولیه انتخاب را از اشرفی سلب می کند! و اسمش را می گذارد کمپین حمایت از اشرفی با هدف حقوق بشری.حالا تو بگو مجاهد اشرفی خودش درخواست بازگشت به اشرف تا انتقال به کشور ثالث را داده، اما او می گوید اشرفی یا تحت نفوذ نظر رهبری این را می گوید و از خودش استقلال رای ندارد یا صغیر ومحجور است و نیاز به قیم دارد تا صلاحش را تشخیص بدهد. وچه قیمی بهتر از ما جانهای شیفته حقوق بشری.
آیا کور و کر هستید و نامه نماینده حقوقی مجاهدین لیبرتی و اشرف به دبیرکل ملل متحد و مقامات آمریکایی و اروپایی را فقط یک روز قبل از حمله نخواندید وموضعگیری رسمی خانم رجوی را بعد از حمله ندیدید و نخواندید؟ یا خودتان را عامدا و ابلهانه و ناشیانه به کور و کری می زنید؟
نامه نماينده مجاهدان ليبرتي و اشرف به دبيركل ملل متحد و مقامات آمريكايي و اروپا به تاریخ 8 فوریه 2013 می گوید:«...اگر اعلام ليبرتي به عنوان كمپ پناهندگي با آزادي تردد و گسترش مساحت آن امكان پذير نيست.
اگر دولت عراق اجازه نميدهد زير ساختهاي آن بطور بنيادي باز سازي شود تنها راهي كه مي ماند اينست كه ترتيباتي بدهيد ساكنان يا لااقل كساني كه پروسه احراز هويت و ثبت نام و مصاحبه را طي كرده اند به اشرف، خانه 26 ساله خود بازگردند.»
خانم رجوی هم بعد از حمله به اشرف همین خواست را مضمون فراخوان خود به جامعه بین المللی قرار داد. هم اکنون که مشغول نوشتن این سطور بودم نامه د یگر نماینده ساکنان اشرف به آنتونیو گوترز کمیسار عالی پناهندگان از سیما پخش شد که بار دیگر انتقال بی درنگ ساکنان لیبرتی به کشور ثالث یا بازگرداندن به اشرف را درخواست کرده بودند. پس معلوم می شود که قصد شما فقط تاختن اسب خودتان به مقصد مورد نظرتان است. قصد حقیقی شما ضربه زدن به مجاهدین و از هم پاشاندن آنهاست. مشکل شما از اساس با تمامیت و یکپارچگی مجاهدین و هست و بود آنهاست.
جالب این است که تمامی گفته ها و استدلال های این جماعت همان رنگ و بوی متعفن گفته های وزارت اطلاعات را دارد. آنها «انجمن نجات» برای اسیران و زندانیان کمپ اشرف تشکیل داده اند و اینان «کمپین نجات» برای زندانیان لیبرتی و البته که هر دو هم یک چیز را می گویند، که ساکنان اشرف و لیبرتی وسیله معامله و امتیاز گیری رهبری مجاهدین است. بعد هم هوارهوار دمکراسی و آزادی بیان راه می اندازند که آیا می شود حرف زد؟ آخ که دلم برای صبر و لب فرو بستن اینان کباب شد. چون در این سالهای اخیر منجمله همین دو حمله قبلی، از سنگ صدا در آمد ولی از اینان نه فحشی نه ناسزایی نه توهینی یعنی ببخشید حرفی و صدایی در نیامد. بعد هم می گویند اگر کسی دو کلمه حرفی زد بلافاصله هوادارانی که نسخه دیگر بسیجی ها هستند او را متهم به مزدوری می کنند. نخیر جانم. هواداران کسی را بیهوده متهم نمی کنند. خط و خطوطش را می بینند. حالا باید به این منادیان و مدعیان دمکراسی و آزادی بیان و گفتمان، تعریف مزدوری در فرهنگ و عرف مبارزاتی با دیکتاتورهایی جنایتکار نظیر هیتلر واسد و خامنه ای را یادآور شد که :« مزدوری محقق می شود به نشست و برخاست و هم رایی و همسویی با اهداف وزارت اطلاعات و دم و دمبالچه هایش اگر چه بدون دستمزد باشد که آن را مزدور بی جیره و مواجب خوانند.» و در این هنگامه خونین کدام دوست یا مخالف یا منتقدی که در جبهه خلق است با مزدوری شناخته شده چون اسماعیل هوشیار همپالکی می شود؟! حرف زدن و بیان نظر چیزیست و به صفوف دشمن در آمدن چیزی دیگرو این غیر از دمکراسی است.
سعدی می فرماید:
بشوی ای خردمند از آن دوست دست
که با دشمنانت بود هم نشست