Sonntag, 16. Februar 2014

بشنوید از زبان جنایت کار دیروز و اصلاح‌طلب!!! امروز

«حکومت باید برای این اپوزیسیون خدا را شکر کند»

آخوند جنایت کار سیدحسین موسوی تبریزی دبیر کل مجمع مدرسین حوزه علمیه قم و دادستان کل دادگاه‌های انقلاب در زمان خمینی، طی یک سخن‌رانی در کتاب‌خانه اقبال قم گفت: «این حکومت باید آن‌چنان شکر خدا کند که منطقی‌ترین و بی‌توقع‌ترین اپوزیسیون در این حکومت وجود دارد».

موسوی تبریزی ادامه داد: «دیدیم که در‌‌ همان زندان نامه نوشتند که مردم باید در انتخابات شرکت کنند. عده‌ای از ایرانیان هم که مجبور شدند و به خارج کشور رفتند هم از مردم برای شرکت در انتخابات دعوت کردند».

این چهره اصلاح‌طلب افزود: «عقلای افرادی که به خارج از کشور رفته و مستقل فکر می‌کنند، در زمان انتخابات نامه نوشتند که در انتخابات شرکت کنید؛ آدم ارزش این منتقدان منصف و خوب را نباید بداند؟ این نعمت بزرگی است؛ همه این عوامل باعث شد دست به دست هم دادیم و رهبری هم فرمودند اگر نظام جمهوری اسلامی را نمی‌خواهید مملکت را که می‌خواهید؛ و خلاصه جوانان ما در انتخابات اخیر ثابت کردند آزادمرد و آزاد اندیش‌اند؛ آمدند و رأی دادند و شما یقین بدانید‌‌ همان روز انتخابات ملت ایران پیروز شد؛ کار به برنامه بعد آقای دکتر روحانی ندارم».

وی افزود یک وقتی مرحوم آیت‌الله العظمی منتظری نامه‌ای به امام در رابطه با پایان جنگ نوشتند...

امام در جواب نامه آیت‌الله منتظری، نامه نوشته بودند که در مجلس هم خوانده شد؛ یک جمله مهم آن نامه امام این بود که« شما اطمینان داشته باشید و تردید در ادامه جنگ، خیانت به رسول الله است و شما با همه بزرگی‌تان مسوولین جنگ را حمایت کنید»

موسوی تبریزی ادامه داد ,حدود ۱۳ روز پس از نامه آیت‌الله منتظری و جواب امام به نامه ایشان، امام قطع‌نامه را قبول کردند


حسین موسوی تبریزی درباره رسوایی خرید اسلحه توسط ایران از آمریکا با واسطه اسراییل که در آمریکا به «ایران کنترا» یا «ایران گیت» و در ایران به «جریان مک فارلین» معروف شد، گفت: «شما فکر می‌کنید جریان مک فارلین، و مذاکراتی که دوستان آن موقع راه انداختند و خیلی هم مذاکرات خوبی بود، بدون اجازه امام خمینی بود؟ نه؛ با اذن امام خمینی و با اطلاع امام و با اطلاع بزرگان بود».

سیدحسین موسوی تبریزی با بیان این‌که دنبال کردن روش «نرمش قهرمانانه» در سیاست خارجی خیلی خوب است، تاکید کرد: «نه فقط حالا بلکه حتی در زمان امام خمینی هم همین طور بود، که امکان ندارد، بدون اذن و اجازه رهبری، مسائل مهم سیاست خارجی را انجام دهند»
.

Donnerstag, 13. Februar 2014

دفن 52 شهيد اشرف در محل نامعلوم بدون حضور ملل متحد و خانواده ها توسط دولت عراق -



مريم رجوي با تأكيد بر اينكه هدف دفن مخفيانه از بين بردن آثار جرم و در بردن جانيان از عدالت است خواستار احاله پرونده از سوي شوراي امنيت به دادگاه بين المللي جنايي شد.
به رغم 164روز پيگيري نمايندگان و وكيلان ساكنان ليبرتي و مدافعان حقوق بشر و خانواده هاي 52شهيد اعدام جمعي در اشرف براي تحويل گرفتن پيكرهاي عزيزانشان، دولت عراق در يك اقدام ضدانساني و جنايتكارانه ديگر، پيكر شهيدان را مخفيانه دفن كرده است.
در پاسخ به سئوال نمايندگان ساكنان درباره پيكر شهيدان، كه از اين پيشتر اطلاعاتي در مورد تدفين مخفيانه آنها به دست آورده بودند، نماينده دولت عراق در روز 22بهمن (11فوريه) اين امر را در ملاقات با آنها تأييد كرد اما هيچ اطلاعي از زمان و محل دفن شهيدان نداد.
خانم مريم رجوي رئيس جمهور برگزيده مقاومت ايران اعلام كرد: دفن مخفيانه اجساد شهيدان، در زمان و مكان نامشخص، بدون حضور اعضاي خانواده آنها و همچنين بدون حضور و حتي اطلاع نماينده ملل متحد كه اجساد شهيدان را در روز 11شهريور به طور رسمي در اشرف تحويل گرفت، به منظور از بين بردن آثار جرم و در بردن جانيان از محاكمه و مجازات به خاطر جنايت عليه بشريت، صورت گرفته است. اين دليل آشكار مسئوليت تمام عيار دولت عراق در جنايت عليه بشريت در اشرف است. اين اقدام ننگين و ضد انساني يادآور قتل عام زندانيان سياسي به فتواي خميني در سال1367 و دفن شبانه و مخفيانه آنها در گورهاي جمعي است.
خانم رجوي بار ديگر بر ضرورت يك تحقيق مستقل بين المللي از سوي دادگاه بين المللي جنايي در مورد قتل عام و اعدام جمعي و گروگانگيري در اشرف تأكيد كرد و خواستار احاله موضوع از سوي شوراي امنيت ملل متحد به اين دادگاه شد.
مالكي در شرايطي در صدد از بين بردن آثار جنايت عليه بشريت است، كه يك اجماع جهاني شامل پارلمان اروپا، كنگره و سناي آمريكا، شش ارگان تخصصي ملل متحد، دادگاه اسپانيا، سازمانهاي مدافع حقوق بشر مانند عفو بين الملل و شمار زيادي از شخصيتهاي برجسته بين المللي در مورد مسئوليت دولت عراق در اين جنايت وجود دارد.
دادگاه اسپانيا در تصميم 21نوامبر(30 آبان) خود اعلام كرد: «كشتارها، جراحتها، بمباران صوتي، جلوگيري از مواد غذايي و مراقبتهاي پزشكي، هيچ چيزي نمي‌تواند بدون اطلاع اعضاي كميته، به طور خاص فالح فياض در اشرف اتفاق بيفتد... در مسائل امنيتي در تمامي كشور، از جمله اشرف، فالح فياض شخص مسئول است». دادگاه افزوده است: «در اول سپتامبر 2013 نيروهاي نظامي عراق كه اشرف را در محاصره و اشغال خود داشتند اجازه قتل‌عام شنيع 52تن، از حدود 100تن ساكنان، كه به كمپ ليبرتي منتقل نشده بودند، را دادند.آنها همگي داراي موقعيت افراد حفاظت شده طبق كنوانسيون چهارم ژنو بودند. هفت تن از ”افراد حفاظت شده” نيز در جريان اين تهاجم ربوده شدندكه هنوز آزاد نشده اند و مقامهاي عراقي نگفته اند كه آنها كجا هستند. اموال ساكنان غارت شد، ساختمانهاي متعدد با مواد انفجاري منهدم شد و يكي از آنها نيز به آتش كشيده شد».
اجساد 52شهيد در روز 11شهريور (2سپتامبر2013) به درخواست جورجي باستين، جانشين نماينده ويژه دبيركل در عراق به فرانچسكو موتا، رئيس دفتر حقوق بشر يونامي تحويل داده شد. در سند تحويل‌گيري پيكرهاي شهيدان كه از سوي آقاي موتا امضا شده آمده است: «بر اساس توافق بين نمايندگان ساكنان اشرف با يونامي، 52جسد شهيد كه در قتل عام روز اول سپتامبر با شليك گلوله به قتل رسيدند در حضور آقاي فرانچسكو موتا، رئيس دفتر حقوق بشر يونامي در تاريخ 2سپتامبر 2013 تحويل داده شد تا زماني كه يك ناظر بيطرف بين المللي براي كالبدشكافي حاضر شود، در سردخانه بعقوبه نگهداري شوند».
خانواده هاي شهيدان قتل عام اشرف شكايتهاي خود را براي پيگرد مسئولان اين قتل عام و تحويل گرفتن اجساد شهدادر آبان ماه در قضاييه عراق ثبت كردند و علاوه بر اين در 75نامه درخواست خود را تكرار كردند. 75نامه ديگر نيز در همين خصوص توسط وكلاي ساكنان ارسال شده و به همين منظور 62بار هم تماس و ملاقاتهاي مختلف داشته‌اند.
 نمايندگان ساكنان در عراق و خارج از عراق در پنج ماه و نيم گذشته در اطلاعيه ها و نامه هاي متعدد، در 69گزارش روزانه ليبرتي و در صدها مراجعه و تماس و ملاقات با مقامهاي عراقي و آمريكايي و ملل متحد در ليبرتي، واشينگتن، ژنو، نيويورك و بروكسل و پايتختهاي اروپايي خواستار تحويل پيكر شهيدان به خانواده ها و دوستانشان در ليبرتي شدند.
مقاومت ايران در  روز 5دي بر اساس اسناد و مدارك موثق از داخل ايران، طي اطلاعيه يي فاش كرد مالكي در وحشت از عواقب جنايت عليه بشريت، از اعلام نتايج پزشكي قانوني و تحويل اجساد شهيدان به خانواده هايشان در ليبرتي براي تدفين آنها جلوگيري مي‌كند. طبق اين اسناد، «همه پيكرها در روزهاي 17 و 18شهريور توسط پزشك مسئول در پزشكي قانوني بغداد كالبد شكافي شده و در بخشي از گزارشهاي كالبد شكافي كه امكان دسترسي به آنها بوده است، جزييات جراحتها و نحوه شهادت هر فرد كه عموماً با شليك گلوله صورت گرفته مكتوب و در اكثر آنها ”علت فوت“، ”اصابت گلوله“ به سر قيد شده است. در گزارشهاي پزشكي قانوني در موارد متعددي تصريح شده است ”دو دست از پشت با دستبند فلزي بسته شده بود“. اين در حاليست كه تحقيقات ساختگي مالكي مدعي شده بود كه در پيكرهاي شهيدان دستبندي مشاهده نشده است»!
مقاومت ايران بارها و از جمله در اطلاعيه فوق هشدار داد كه «مالكي در وحشت از عواقب جنايت عليه بشريت و براي شستن دستهاي خونين خود و همچنين براي زمينه سازي جنايتهاي بعدي مذبوحانه در صدد است همه نشانه‌ها و آثار جرم را از بين ببرد» و «بر ضرورت انجام يك تحقيقات مستقل و همه جانبه از سوي ملل متحد درباره قتل عام 10شهريور در اشرف و احاله پرونده به دادگاه بين المللي جنايي» تأكيد كرده است.
دبيرخانه شوراي ملي مقاومت ايران
23بهمن 1392(12 فوريه2014)

Dienstag, 11. Februar 2014

واشنگتن بالاخره متوجه شد چه کسی در پس القاعده است

هنگامی که وزارتخانه خزانه داری آمریکا، ایران را به خاطر دخالت‌هایش در سوریه، از طریق شاخه نظامی القاعده و نماینده آن یاسین السوری، تحریم کرد، همه چشمها از تعجب باز ماند. وزارت خزانه داری آمریکا نشان داد که چگونه منابع مالی ناآگاهان کویتی ابتدا به دست السوری در ایران می‌رسید و سپس به سوریه منتقل می‌شد.

اگر بیشتر مسلمانان سنی متوجه حقیقت القاعده و ارتباط آن با ایران می‌شدند، این سازمان به سرعت از میان می‌رفت. آنچه طی دو سه هفته اخیر بر سر گروه «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش) در سوریه آمده نشان از آن دارد که القاعده هم می‌تواند به همین ترتیب از میان برود.

به نظر بسیاری از سنی‌های تندرو، داعش سازمانی قهرمان است که با نیروهای اسد در سوریه می‌جنگد. اما رسانه‌ها نشان دادند که داعش سازمانی بی‌آبروست که به وسیله اسد اداره می‌شود و کارش کشتن نیروهای مخالف اسد و گرفتن سرزمین‌های آنهاست. اگر به همین ترتیب ثابت شود که القاعده با ایران در ارتباط است، تمام مشروعیت و منابع مالی خود را از دست می‌دهد. اما آیا واقعا چنین است؟

ما نمی‌توانیم رابطه‌ای بین سازمان تروریستی سنی القاعده و رژیم تندروی شیعه ایران را تصور کنیم. مساله اینجاست که در سال‌های اولیه تشکیل القاعده، حدس و گمان‌ها متوجه پادشاهی سعودی بود که مظهر اسلام سنی با قوانین سخت شرعی به حساب می‌آمد. علاوه بر آن اسامه بن لادن، رهبر القاعده هم شهروند سعودی بود.
شروع بدگمانی‌ها

بدگمانی‌ها با شرکت ۱۶ شهروند سعودی در حملات ۱۱ سپتامبر شروع شد. قبل از آن ارتباط سعودی با جهادی‌ها در افغانستان مسبوق به سابقه بود. به علاوه بعضی از سعودی‌ها در کار تبلیغ و جمع آوری کمکهای مالی برای القاعده فعال بودند.

با این همه، پس از چندی، رویدادهای جدید و اخبار متضاد ما را شگفت زده کرد. در سالهای درگیری القاعده در عراق، ما شاهد آن بودیم که هدفهای این سازمان با هدفهای ایران بر علیه پادشاهی سعودی، یمن، اردن، آمریکا و اروپا مشابهت داشت. اطلاعاتی بدست آمد مبنی بر اینکه ده‌ها نفر از اعضای القاعده پس از فرار از افغانستان در ایران ساکن شدند. دولت ایران این اتهام‌ها را رد نکرد، اما گفت که سیف العدل، پسر بن لادن، و سلیمان ابوغیث در ایران در بازداشت هستند.

در سالهای بعد، اطلاعاتی بیشتر در باره فعالیتهای القاعده و شهادت بازداشت شدگان، کشورهای منطقه را هر چه بیشتر متقاعد کرد که رژیمهای ایران و سوریه در پشت علمیات القاعده قرار دارند.
به سخره گرفتن این روایت

آمریکا این روایت را که ایران یکی از بازیگران اصلی در پس عملیات القاعده است، به سخره گرفت. این کشور این عقاید را مضحک و خطرناک خواند و گفت که ما (سعودی ها) می‌خواهیم رقیب‌های خود- ایران، سوریه و القاعده- را در یک خانه بگذاریم.

غربی‌ها نمی‌توانند این نظر را که یک گروه تندروی سنی با یک گروه تندروی شیعه متحد و همکار باشد را بپذیرند. پذیرش این نظر برای آن‌ها سخت است، زیرا به نظر آن‌ها مانند آن است که بگوییم آمریکا گروههای کمونیست را هدایت می‌کند و به آن‌ها کمک مالی می‌دهد! از آنجایی که من در این باره بسیار صحبت کرده‌ام، بار دیگر می‌گویم لازم است در منطقه ما همه احتمالات را با ذهن باز مورد بررسی قرار دهیم.

رژیم‌های سوریه و ایران از گروههای سنی تندرو استفاده می‌کنند، مانند حماس و جهاد اسلامی در غزه، فتح الاسلام در لبنان، و آن‌ها همچنین از گروههای مخالف سنی در منطقه خلیج هم حمایت می‌کنند. ممکن است به نظر ضد و نقیض بیاد، اما این واقعیت خاورمیانه است.

تصمیم خزانه داری آمریکا، با جزئیات جالب آن، فقط یک لیست تحریم مالی نیست، بلکه سند مهمی علیه القاعده است. این تصمیم باید اولین گام در تصحیح راه مبارزه با تروریسم باشد.

عبدالرحمن الراشد

منبع: شرق الاوسط
۱۰ فوریه ۲۰۱۴

زهرخوران اتمي: شما چگونه مذاکره کردید که این‌ها همه‌اش را می‌خواهند؟ -



پاسدار سعيد قاسمي سركرده چماقداران خامنه اي: هنوز هسته‌ای به نتیجه نرسیده راجع به موشک‌های بالستیک و حمایت ایران از حزب الله صحبت مي كنند
شما چگونه مذاکره کردید که این‌ها همه‌اش را می‌خواهند؟ 
باند رفسنجاني - روحاني: مخالفان توافق ژنو یا بی سواد و نادان هستند یا مغرض
پاسدار سعید قاسمی، سركرده لباس شخصيها و چماقداران خامنه اي در جمعي از آخوندكها و مزدوران رژيم در مشهد گفت: ... دعا نمی‌کنیم که اقتدار نظام زمین بخورد. اما در وقایعی که اتفاق می‌افتد باید کمی خودخوری کرد. هنوز هسته‌ای به نتیجه نرسیده راجع به موشک‌های بالستیک و حمایت ایران از حزب الله و... صحبت می‌کنند. آقایان پروفسور! ما که بی‌سوادیم شما چگونه مذاکره کردید که این‌ها همه‌اش را می‌خواهند؟ چرا جواب دندان شکنی نمی‌دهید؟»
مگر سنگرهای شما شانه تخم مرغ بود که به هم ریخت. چرا هول شدید؟ اینها هیچ حرف جدیدی ندارند. اوج شکوهشان در دوره اصلاحات بود. البته باز هم می‌گویم ما دعا نمی‌کنیم که این عزیزان همان مسیر را بروند. دعا می‌کنیم سریعتر متوجه بشوند و خودشان را متعادل کنند و فکر نکنند که در اثر خطای عده‌ای اگر چندهزار رای بیشتر آوردند باید زود هول شوند و درباره هنر و اقتصاد و ... صحبت کنند و بعد هم بگویند چرا نمی‌آیید دفاع کنید.
رجا نيوز - 20بهمن92  
روزنامه وطن امروز از باند خامنه‌‌اي نيز نوشت: توافقنامه ژنو که بیشتر شبیه به یک امتیازدهی یکجانبه به غرب بود، به صورت اختصاصی با آمریکا امضا شد. به واسطه این توافق، نه تنها چارچوب تحریم‌ها با خللی مواجه نشد بلکه تا اندازه‌ای مسیر استقلال ملی کشورمان نیز با دست‌درازی مواجه شد.
آنچه شخص رئیس‌جمهور نام «حماسه اقتصادی داووس» را بر آن نهاد، جنگ لفظی شدیدی ضد نظام در محیط اقتصاد جهانی به راه افتاده است.
وطن امروز - 20بهمن92
ازسوي ديگر باند رفسنجاني و روحاني مخالفان توافقنامه ژنو را هم چنان بي سواد مي خوانند.
داريوش قنبری عضو سابق مجلس رژيم ازهمين باند گفت: «در اینکه برخی مخالفان توافق ژنو بی سواد هستند هیچ تردیدی وجود ندارد و قبلا هم اعلام نمودم که مخالفان توافق ژنو یا نادان هستند یا مغرض. یعنی این افراد یا واقعا درک و شعور واقعی از سیاست خارجی و روابط بین الملل ندارند و یا اینکه می دانند چه موفقیت هایی به دست آمده اما از روی حسادت و منافع جناحی و بی توجهی به منافع نظام توافق ژنو را رد می کنند ... برای این افراد باید همان وصفی را به کار برد که آقای روحانی بردند و شایسته چیز دیگری نیستند، یعنی یا بی سواد و نادان هستند یا مغرض.»

Mittwoch, 5. Februar 2014

ممانعت از درمان زنداني سياسي احمد دانشپور از بستگان مجاهدان اشرفي



زنداني سياسي احمد دانشپور به دليل سرطان رود ه بزرگ وعدم درمان در پروسه حبس و زندان دروضعيت اورژانس و خطرناكي بسر مي برد.
وي كه 80كيلو وزن داشته به 48كيلو رسيده است. پزشكان به دليل تشديد سرطان وي عمل جراحي و شيمي درماني بعد ازعمل را براي او تجويز كرده اند. قضائيه جنايتكار آخوندي به دليل اتهام محاربه و حكم اعدام، با عمل جراحي وي مخالفت كرده و مانع شده اند. لازم به ذكر است كه 21ديماه 92 زنداني سياسي احمد دانشپور پس از يک تشنج شديد ازهوش رفت كه به صورت اورژانس به بيمارستان شهداي تجريش منتقل شد. پزشكان آزمايشات مختلفي براي او نوشته و وي را بستري كردند ولي ماموران جنايتكار اطلاعات صبح روز 22دي ماه اين زنداني سياسي را با همان وضعيت خطرناك به زندان باز گرداندند.
چهارشنبه - 16بهمن92

زوزه‌هاي آخوند روحاني از فعاليتهاي بين‌المللي مقاومت ايران

مجيزگويي براي ولي فقيه ارتجاع و وزارت اطلاعات و فعاليتهاي اينترنتي مزدوران «گمنام»!
آخوند شيخ حسن روحاني، رئيس جمهور ارتجاع بعد از ركورد شكستن در اعدامهاي وحشيانه درهمين چندماهي كه برسركار آمده، در ديداري با وزير و كاركنان وزارت بدنام اطلاعات خشم و درماندگي خود را از فعاليتهاي مقاومت در عرصه بين‌المللي بارز كرد و گفت:
به محض اینکه ما یک قدم برای تعامل با دنیا برداشتیم تا از این فشار ظالمانه و نابحقی که علیه نظام اعمال شده بکاهیم، دشمن تحرکات وسیع خود را برای خدشه وارد کردن به این حرکت آغاز کرد.
اکنون دشمنان و بدخواهان، هزاران ساعت وقت برای توطئه علیه این نظام هزینه می کنند.
این شما سربازان گمنام و کارکنان زبده وزارت اطلاعات هستید که باید همه این تحرکات را زیر نظر داشته باشید. این شمائید که باید بگویید تا چه حد گروهک های ضد این نظام در خارج از کشور به تکاپو افتاده اند و روزانه با مقامات کنگره آمریکا و دیگران دیدار می کنند تا مانع از رسیدن این نظام به اهداف خود شوند… بدون تعارف به وزارت اطلاعات و نیروهای فداکار آن افتخار می‌کنم.
آخوند روحاني همچنين كنترل ارتباطات اينترنتي را يكي از سياستهاي كلان دولت خواند و با مجيزگويي براي فعاليتهاي اينترنتي مزدوران گفت:
«وزارت اطلاعات باید با همکاری دستگاه‌های مرتبط هم هوشیارانه اقدامات پیشگیرانه برای مقابله با حملات سایبری را دنبال کند....
نظام مانند قلعه ای است که وزارت اطلاعات از فراز آن تحرکات دشمن را رصد کرده و البته نگاه لازم را  به داخل قلعه نیز دارد....
کارکنان وزارت اطلاعات باید وظایف خود را برای حفظ نظام، قاطعانه و دقیق انجام دهند....»
آخوند روحاني درمورد سرسپردگي خود به ولي فقيه ارتجاع نيز گفت: در جمهوری اسلامی ایران تنها یک پرچم و یک پرچمدار وجود دارد و آن مقام معظم رهبری است و همه باید تحت لوای همان پرچم حرکت کنند و اینکه پرچم دیگری در کشور باشد نه عقلی است و نه شرعی.
خبرگزاري سپاه پاسداران، فارس - 14بهمن92

Samstag, 1. Februar 2014

بر این سخنان خون باید گریست !

رژیم جنایتکار آخوندی در زیر فشارهای اجتماعی
هموطنانمان ماشاالله حائزی پیرمرد شصت ساله را بالاخره با
غل و زنجیر به بیمارستان برد !!!
نگار حائری از تهران به ملت ایران و جهانیان گزارش میدهد.

>
نگار حائری، دختر حمید حائری می گوید پدرش از ۲۹ دی ماه و پس از سکته قلبی به بیمارستان دی منتقل شده و وضعیت جسمانی مساعدی ندارد با این حال هم مامور بالای سر او حضور دارد و هم پای او با زنجیر به تخت بسته شده است.

آقای حائری از زندانیان سیاسی زندان گهردشت کرج است که آذر ماه ۸۸ در منزل شخصی اش بازداشت و به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین ابتدا به اعدام و سپس به ۱۵ سال حبس در تبعید محکوم شد.

نگار حائری می گوید زمانی که پدرش را بازداشت کردند او به دلیل تصادف، دچار شکستگی لگن و شکستگی و خونریزی جمجمه بود اما با همان وضعیت به زندان و سلول انفرادی منتقل شد.

او می افزاید که پدرش تحمل کیفر را ندارد و در پاسخ به پی گیری های خانواده برای مرخصی استعلاجی، ۴ میلیارد تومان وثیقه خواسته اند.

حمید حائری از زندانیان سیاسی دهه ۶۰ است و دخترش می گوید: پدرم زندانی سیاسی دهه ۶۰ و از سال ۶۰ تا ۶۴ زندان بود.

اتهام پدرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق بود. عموی من در این سازمان عضویت داشت و پدرم آن موقع به این سازمان کمک مالی کرده بود.

اما سال ۸۸ بدون اینک پدرم فعالیتی داشته ویا در تجمعات حضور داشته باشد او را دستگیر کردند. آن هم در حالی که پدرم یک ماه قبل از بازداشت تصادف کرده و ۲۰ روز در بیمارستان بستری بود و بعد هم در خانه، استراحت مطلق بود. پدرم را با عصا بردند. او دچار شکستگی لگن و شکستگی و خونریزی جمجمه بود اما با این حال او را بردند و به او اتهام هواداری موثر از سازمان مجاهدین خلق و محاربه زدند.

بعد ابتدا آقای مقیسه، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب برای پدرم حکم اعدام داد اما این حکم شکست و به ۱۵ سال حبس در تبعید تبدیل شد.

او می افزاید: پدرم با وضعیت شکستگی لگن و جمجمه، ۱۷ ماه در سلول انفرادی و بدون ملاقات بود. بعد هم او را به بند ۳۵۰ بردند وسپس به زندان رجایی شهر تبعید کردند.پدرم قبل از سال ۸۸ هم مشکل قلبی داشت و ۳ استند در قلب اش گذاشته شده بود. بعد هم وقتی مرا بازداشت کردند پدرم دچار حمله قلبی شد. طی یکسال گذشته هم در زندان حافظه کوتاه مدت اش را از دست داده و دچار افسردگی شدید شد.

پزشکی قانونی هم تمام بیماری های پدرم را تایید کرده اما در انتهای نامه نوشته اند با وجود تمام بیماری ها، شرایط متهم به گونه ای نیست که نتواند کیفر را تحمل کند. این در حالی است که پدرم واقعا تحمل کیفر را ندارد. برای مرخصی استعلاجی هم که درخواست دادیم گفتند ۴ میلیارد وثیقه بیاورید.

نگار حائری می گوید:

پدرم ۲۵ دیماه دچار عارضه قلبی شده و تا بفرستند بهداری طول کشیده. برای بهداری شرایط طوری است که باید کسی همراه بیمار به بهداری برود. آقای محمد بنازاده امیرخیزی، همبندی پدرم با او می رود و متاسفانه زمین می خورد و ۲۵ پله را می افتد و دست و سرش می شکند.

هر دو را به بیمارستان هزار تخت خوابی منتقل می کنند. آنجا متاسفانه رسیدگی نمی کنند. پدرم را که دستبند و پابند داشته، همین طور ول وکلی هم توهین و تحقیر می کنند.

ما مراجعه کردیم دادسرا و از آقای خدابخشی، معاون دادستان درخواست انتقال به بیمارستان دی دادیم. موافقت کردند و نامه را بردیم اما توجهی نکردند و از بیمارستان به رجایی شهر بردند. تا ۲۹ دی که پدرم متاسفانه سکته کرده و با همان برگه ای که موافقت شده بود منتقل شوند بیمارستان دی، فرستادند بیمارستان دی. حالا چند روز است در سی سی یو به سر می برد و سطح هوشیاری اش خیلی پایین است.
او می افزاید: درحال حاضر یک مامور بالای سر پدرم است و دو مامور هم بیرون در. یک پای پدرم را هم به تخت زنجیر کرده اند. روز دوشنبه یک دست پدرم را هم به تخت بسته بودند که من اعتراض کردم و گفتم از موی سفیدش خجالت بکشید، از چه چیز این بنده خدا میترسید؟ که بعد باز کردند.

نگار حائری که وکیل دادگستری است وکالت پدرش را برعهده داشته و در ارتباط با پرونده پدرش مدتی بازداشت شده است. از او در همین زمینه سئوال می کنم.می گوید: بعد از شکستن حکم پدرم، پروانه وکالت من به مدت ١٠ سال تعلیق گرفت؛آن هم به دلیل داشتن وکالت به قول خودشان یک منافق بدون اجازه دادستان.

بعد از تعلیق پروانه وکالت ام به من اجازه مشاوره دادند اما بعد بازداشت شدم واتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق زدند در صورتی که من هیج گرایش سیاسی به هیچ گروه و سازمانی نداشته و ندارم و اینکه عمو یا برادر من عضو این سازمان بوده یا هستند هیچ ارتباطی به من ندارد و من هیچ گرایشی به چنین سازمانی و هیچ سازمان دیگری نداشتم.

دختر حمید حائری می افزاید: من توسط آگاهی دستگیر شدم ٢۴ روز بازداشتگاه آگاهی شاپور بودم. توی این ٢۴ روز نه حمام رفتم نه مسواک زدم. بر اثر ضربه هایی که به پهلوهایم زدند دچار خونریزی کلیه شدم. هنوز هم گاهی درد کلیه اذیت ام می کند. بعد از ٢۴ روز به زندان قرچک ورامین و بند شرارتیها منتقل شدم و یک ماه و نیم قرچک بودم با شرایط غیر قابل تصور.

ابتدا می گفتند نامه ای که توی آن ذکر شده بود با مدرک فوق لیسانسم میتوانم مشاور حقوقی باشم جعلی است بعد از ٢۴ روز توی آگاهی بودن و یک ماه و نیم قرچک ورامین بودن، نامه را استعلام کردند.

وقتی مشخص شد جعلی نیست به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شدم و دو ماه در این بند در انفرادی بودم؛ که این بار گفتند جرم ات مشاوره به خانواده های زندانی های سیاسی است. بعد هم به بند زنان زندان اوین منتقل ام کردند و بعد در دادگاه از تبرئه شدم ولی برای آزادی ام ۳۰۰ میلیون وثیقه گرفتند.

خانم حائری می گوید که به خاطر نبود بهداشت در اداره آگاهی و زندان قرچک ورامین قرچک دچار مشکلات زیادی شده است او توضیح می دهد: سرم شپش گذاشت. وقتی مرا به ۲۰۹ منتقل کردند بعد از التماس های من برای رسیدگی به خارش بیش از حد سرم، پزشک بهداری دستور کوتاه کردن موهای سرم را داد. ولی به دلیل عدم اجازه استفاده از قیچی و هر گونه وسیله تیز موهایم را با ناخن گیر کوتاه کردم و پس از چند روز که شپش در سلولم دیدند موهایم را از ته تراشیدند.

خیلی سخت بود و خیلی تحقیر شدم نمی توانم آن شرایط را برای شما توصیف کنم به من حتی دست نمی زدند و می گفتند تو نجس هستی.

در حالیکه من هیچ کاری نکرده بودم و تنها پی گیر پرونده پدرم بودم. بعد هم که آزاد شدم مادرم را که کارمند ۲۰ ساله بیمارستان دی بود اخراج کردند. شرایط خیلی بدی بود بخصوص که پدرم از شنیدن خبر بازداشت من دچار حمله قلبی شده بود و خیلی نگران بودیم. اما یک ماه آخر بازداشت ام اجازه دادند با پدرم ملاقات داشته باشم.

دختر حمید حائری سپس می گوید: در حال حاضر اما تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد وضعیت و سلامتی پدرم است. او تحمل کیفر را ندارد و ما امیدواریم با آزادی اش موافقت کنند بخصوص الان که در چنین شرایطی در بیمارستان است.